در این فصل روایت عباسعلی عمید زنجانی و روایت سیدمحمود دعایی گزارش میشود:
اول. روایت عباسعلی عمید زنجانی
حجتالاسلاموالمسلمین عباسعلی عمید زنجانی (۹۰-۱۳۱۶) در کتاب خاطراتش «برخورد سیدمحمد روحانی با امام» را اینگونه روایت کرده است:
«آقا سیدمحمد روحانی از کسانی بود که علناً به امام توهین میکرد و مسائل بیاهمیتی را برای خدشهدارکردن امام نقل میکرد، که یکبار دوستان امام، یعنی آقایان زیارتی سابق و روحانی فعلی و آقای سیدمحمود دعایی کاری هم دربارهاش کردند، البته خود اینها الآن منکر هستند، ولی آن زمان در نجف مشهور بود که این دو بزرگوار کارهایی در مخالفت با سیدمحمد روحانی میکردند. نامهای از آقاسیدمحمد فاش شد که این نامه نشانگر ارتباط وی با ساواک بود.
درهرحال این نامه چه کذب باشد و چه صحّت داشته باشد فرقی نمیکند، اصلا آقاسیدمحمد وضعش جوری نبود که احتیاج داشته باشد با ساواک همکاری کند و وی همکاری غیرمستقیم داشت، حتی اگر ارتباطی هم با ساواک نمیداشت، نسبت به امام در مسیری گام میگذاشت که خیلی برای ساواک مطلوب بود. شما میدانید که برای ساواک یک کسی اگر مستقلاً با نهضت دشمنی میکرد مطلوبتر بود، تا اینکه با ساواک ارتباط داشته باشد. ساواک اگر عاقلانه رفتار میکرد با اینجور افراد اصلا تماس هم نمیگرفت، بهخاطراینکه این آدمها برحسب ظاهر موجه بمانند، تا ضربه خودشان را بزنند و همکاری خودشان را هم با ساواک بهطور غیرمستقیم داشته باشند. شاید این ارتباط معلوم نشود، حالا از اسناد و مدارک چه چیزی در میآید من آنها را ندیدهام و نمیدانم.
حضرت امام با ایشان برخورد محبتآمیزی داشت، چند بار خواست به دیدار ایشان برود و دقیقاً به خاطرم هست حتی کسانی را فرستاد به ایشان اطلاع دادند که یک فرصتی به دیدن وی برود، و هر دفعه به بهانهای امام را نپذیرفت و قبول نکرد. تاآنجاکه من خاطرم هست امام به ملاقات وی نرفت، نه بهخاطراینکه نمیخواست، بلکه چند بار هم اظهار علاقه کرد، ولی از آن طرف موافقتی نشد، چون آقاسیدمحمد میخواست آن چهرۀ ضد امامی خود را در نجف حفظ بکند و از این چهره استفاده بنماید.[۱]
«مرحوم حاجآقا مصطفی [خمینی] با آقاسیدمحمد روحانی خیلی رفیق بود و ما هم وقتی میدیدیم اصلا از ناراحتی به قول عامیانه دندانقروچه میرفتیم که چرا ایشان با کسانی رفاقت میکند که چشم دیدن امام را ندارند، اما برداشت ما درعینحال این بود که ایشان میخواهد بهطور غیرمستقیم اینها را متنبّه و آشنا کند و میدانست که آنان واقعاً امام را نمیشناسند، چون حبّ و بغض نجفیها با حبّ و بغض حوزۀ علمیۀ قم خیلی تفاوت داشت، گاه میشد که این حبّ و بغضها به خاطر چهرههای نادرستی بود که در ذهنشان بهوجود آورده بودند، یعنی ممکن بود کسی بهخاطر آن چهرهای که از امام در ذهنش بود با او خوب باشد یا بد، نه بهخاطر آن شخصیتی که درواقع هست. خواهناخواه برای اینجور افراد لازم بود کسی باشد که چهرۀ واقعی امام را نشان بدهد.»[۲]
بررسی:
۱. «آقا سیدمحمد روحانی از کسانی بود که علناً به امام توهین میکرد و مسائل بیاهمیتی را برای خدشهدارکردن امام نقل میکرد.» البته آقای عمید زنجانی هیچ توضیحی دربارۀ مفاد این توهینهای علنی آقاسیدمحمد و مسائل بیاهمیتی که برای خدشهدارکردن رهبری نهضت نقل میکرده نداده است.
۲. وی به نامهای از آقاسیدمحمد اشاره میکند که نشانگر ارتباط وی با ساواک بوده و توسط دو نفر از یاران جوان آیتالله خمینی در نجف منتشر شده است. وی به یاد میآورد که در نجف مشهور بوده که حججاسلام سیدحمید روحانی (نام حقیقی: سیدصادق زیارتی، گاهی هم سیدصادق حسینی زیارتی سنگسری، بهنقل از پاورقی کتاب) و سیدمحمود دعایی این اقدام را در حق آقاسیدمحمد انجام داده بودند، هر چند خود اینها الان منکر هستند. نادرست بودن این اقدام ۲۲ سال بعد از وقوع توسط حجتالاسلام زیارتی روحانی نقل شد بیآنکه وی کمترین اشارهای به نقش خود در این اقدام بکند. نظر اولی و ثانوی حجتالاسلام دعائی نیز در همین فصل نقل خواهد شد. مشخص نیست مراد مرحوم عمید زنجانی از اینکه این دو نفر الان منکر هستند، چیست، منکر درستی عمل انجام شده یا منکر نقش خود در آن. تفاوت این دو انکار فراوان است. آنچه در دست است انکار صحّت عمل انجام شده و اعلام نادرستی آن بعد از دو سه دهه است نه اینکه نقش خود را انکار کرده باشند.
۳. مشخص نیست که نامۀ مورد اشاره همان چک سفارت ایران در بغداد یا دربار ایران است که یاران جوان آیتالله خمینی در وجه آقاسیدمحمد جعل کرده بودند و آیتالله خاتم یزدی، جلالالدین فارسی و شیخالشریعة به آن اشاره کردند، یا شرح آن یا چیزی متفاوت با آن است. بههرحال مرحوم خاتم یزدی نام آقایان زیارتی روحانی، املائی و برخی دوستانشان را بهعنوان مجریان این واقعه که از صحّت و سقمش بیاطلاع است ذکر کرد. فارسی به عللی به نام این دو طلبه اشاره نکرد. آنچنانکه خواهد آمد شیخالشریعة فرد دیگری را براساس اقرار خود وی در خاطراتش یکی از جاعلین معرفی کرد. اکنون عمید زنجانی زیارتی روحانی و دعایی را بهعنوان مجریان انتشار شبنامهای با مفاد مشابه در نجف معرفی میکند. هرچند اینکه کدام یک از یاران آیتالله خمینی مرتکب این جعل شده باشند در این تحقیق فاقد اهمیت است، من هم در مقام قضاوت نیستم. مهم این است که متأسفانه برخی از یاران جوان انقلابی ایشان چنین خبطی را انجام دادهاند.
۴. به نظر مرحوم عمید زنجانی اینکه نامه پخش شده در نجف علیه آیتالله روحانی کذب باشد یا صحّت داشته باشد فرقی نمیکند، چراکه مرحوم روحانی احتیاجی به همکاری مستقیم با ساواک نداشت، وی بههرحال همکار غیرمستقیم ساواک بود. مراد وی از همکاری غیرمستقیم همسویی با ساواک در مخالفت با آیتالله خمینی بود. اگر این همکاری غیرمستقیم برای افکار عمومی محرز بود چه نیازی به پخش شبنامه دربارۀ همکاری مستقیم با ساواک؟ ظاهراً مرحوم عمید زنجانی از قبح اخلاقی و حرمت شرعی بهتان به مؤمن غفلت کرده است.
۵. روایت عمید زنجانی از عدم پذیرش ملاقات با آیتالله خمینی از سوی آیتالله روحانی شبیه روایت مرحوم خاتم یزدی است، و با نتیجۀ این تحقیق سازگار است.
۶. روایت مرحوم عمید زنجانی از رفاقت آقاسیدمحمد و آقاسیدمصطفی منحصربهفرد و متعارض با کلیۀ روایات منقول در این تحقیق است. اگر چه ای کاش روایت ایشان مبنی بر رفاقت با آقاسیدمحمد صحیح میبود، اما اکثر یاران نزدیک مرحوم آقاسیدمصطفی از تبرّای ایشان داد سخن داده از مناسبات بسیار تیرۀ وی با سیدمحمد داستانها نقل کردهاند. به نظر میرسد روایت مرحوم عمید در این واقعه قرین به صحّت نباشد.
دوم. روایت سیدمحمود دعایی
حجتالاسلام سیدمحمود دعایی (متولد ۱۳۲۰) سخنگوی روحانیون مبارز نجف و مسئول رادیوی آن، دو دیدگاه اولیه و ثانویه در مورد سیدمحمد روحانی ابراز کرده است:
الف. موضع اولیه
«در همان لحظات اولیه که امام از مرگ فرزند آگاه شده بودند، یک روحانینمای وابسته به دربار که بارها به حاجآقامصطفی(ره) اهانت کرده بود، سعی کرد خودش را به امام(س) برساند و آن حالات اولیه امام(س) پس از شنیدن خبر درگذشت فرزندشان را مشاهده کند که با آن برخوردی که خودتان میدانید کسی نتوانست اشک امام(س) را در مرگ فرزندشان ببیند و امام مثل کوه استوار مقاومت کردند… .»[۳]
بررسی: حجتالاسلام دعایی بدون ذکر نام مشخصات زیر را برای سیدمحمد روحانی برمیشمارد:
یک. روحانینما.
دو. وابسته به دربار پهلوی.
سه. بارها به آقاسیدمصطفی خمینی اهانت کرده بود.
چهار. حضور وی برای تسلیتگویی نبوده، بلکه میخواسته حالات اولیۀ آیتالله خمینی را پس از شنیدن خبر درگذشت فرزند مشاهده کند.
ب. موضع ثانویه (اعتذار از تأیید نسبت ناروا)
حجتالاسلام سیدمحمود دعایی در سال ۱۳۸۴ به مناسبت بزرگداشت سالگرد انقلاب در مصاحبۀ مشروحی ازجمله گفته است:
«من از این فرصت برای جبران اشتباهم در گذشته استفاده میکنم و آن تأیید اعلامیهای مبنی بر دریافت بودجه از سفارت توسط مرحوم آقاسیدمحمد روحانی است که به دلیل عملکرد شایعهآمیز آنان [ایشان؟] در آن دوره بود که مرا به اشتباه انداخته بود، ولی بعداً ما پیبردیم که چنین چیزی نبوده است.»[۴]
بررسی:
۱. نفس اینکه حجتالاسلام دعایی هرچند پس از ۳۵ سال به اشتباه خود دربارۀ مرحوم آقاسیدمحمد روحانی اقرار میکند، قابل تقدیر است.
۲. ایشان اشتباه خود را «تأیید اعلامیهای مبنی بر دریافت بودجه از سفارت توسط مرحوم آقاسیدمحمد روحانی» اعلام میکند. اینکه این اعلامیه را چه کسی تهیه و پخش کرده بود و ایشان غیر از تأیید چه نقشی در آن داشته مسکوت مانده است. ایشان نسبتِ داده شده به سیدمحمد را انکار میکند، نه چیز دیگری.
۳. ایشان دلیل به اشتباه افتادن خود را عملکرد شایعهآمیز آن مرحوم ذکر میکند. اما اینکه چه زمانی پیبرده نسبت یاد شده صحّت نداشته است اشاره نمیکند. زمان این مصاحبه ۵ سال بعد از ذکر نام ایشان در کتاب خاطرات مرحوم عمید زنجانی در سال ۱۳۷۹ است. مفاد بیان ثانوی ایشان شبیه موضع ثانوی حجتالاسلام زیارتی روحانی در سال ۱۳۷۲ است که قبلا در فصل سوم به تفصیل گذشت.[۵]
یادداشتها:
[۱]. خاطرات حجتالاسلاموالمسلمین عباسعلی عمید زنجانی، تدوین محمدعلی حاجیبیگی کندری، تهران، ۱۳۷۹، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص ۱۳۸-۱۳۷.
[۲]. پیشین، ص ۱۳۹.
[۳]. خاطرات حجتالاسلام دعائی، یادها و یادمانها از شهید آیتالله سیدمصطفی خمینی(ره)، مؤسسۀ تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۷۶، ج۱، ص ۱۹۵.
[۴]. امام در نجف، گفتوگو با حجتالاسلاموالمسلمین سیدمحمود دعایی، ص ۲۸.
[۵]. وظیفۀ خود میدانم شهادت دهم حجتالاسلام سیدمحمود دعایی در حدی که من در دو دهۀ اخیر از نزدیک و براساس محصول کار او در روزنامۀ اطلاعات میشناسم شخصیتی معتدل، اخلاقی، متواضع، و اهل مدارا و مواظبت نسبت به آبروی مردم بوده است.