در این فصل به دو روایت دیگر اشاره میشود، یکی عضوِ دیگرِ دفتر آیتالله خمینی در نجف و قم، و دیگری نمایندۀ آیتالله خمینی و نخستین امام جمعۀ رشت.
الف. روایت شیخالشریعة
مرحوم حجتالاسلام محمدحسین شریعتی اردستانی معروف به شیخالشریعة (۹۰-۱۳۲۸) از اعضای دفتر آیتالله خمینی بوده است. وی در آخرین مصاحبهای که از وی منتشر شده به نکات مهمی اشاره کرده است:
«(پرسش: در دوره حضورتان در نجف، برخورد علما و مراجع را با امام چگونه دیدید؟)
کلاً آقایان علما در عراق دو سه دسته بودند؛ عدهای از آنها معاند بودند و برخوردشان با امام بدتر از برخورد سفارت ایران بود. در رأس اینها آقاسیدمحمد روحانی بود که روابط عمومی خوبی هم داشت و به جذب طلاب ایرانی هم عنایت داشت و وقت میگذاشت. تقریباً شاگرد ارشد آقای خوئی هم بود. رابطه علمی ایشان با آقای خوئی مثل رابطه آقای منتظری با امام بود و آقای خوئی شاگردی بزرگتر از ایشان نداشت.
(پرسش: دلیل مخالفت آیتالله سیدمحمد روحانی با امام چه بود؟)
یکی به دلیل رقابتهای موجود در قم و دیگری هم تز ایشان بود که هر جریان مخالف شاه را الهامگرفته از تودهایهای کمونیست و چپ میدانست. مثلا ما را عضو جبهه ملی و حزب توده میدانستند و قبول نداشتند که کسی با شاه مبارزه کند ولی چپ نباشد. خلاصه اینکه ایشان سردمدار مخالفین امام در نجف بود و با حکومت شاه نزدیکی داشت. آقاسیدمحمد از همان ابتدای ورود امام به نجف با ایشان برخورد خوبی نداشت و فقط یکبار در جریان فوت حاجآقامصطفی به بیت امام آمد. هرچند انقلابیونی مثل مرحوم سیدمنیرالدین حسینی شیرازی که داعیههای عجیبی دربارۀ رنسانس در صنعت داشت، رفتار خوبی با آقاسیدمحمد روحانی نداشتند و برای تخریب وی جعل سند کردند که آقای حمید روحانی هم در کتابش به آن اشاره کرده است. محیط نجف هم مستعد این اتهامات بود و همین نامه جعلی سبب شد آقاسیدمحمد روحانی از حیّز انتفاع خارج [ساقط] شود و بعداً به قم آمد. آقامنیرالدین هم در خاطراتش این اقدام خود را لو داده و آگاهان متوجه منظور ایشان میشوند.»
(پرسش: ولی برادر ایشان آیتالله سیدصادق روحانی در قم از مبارزین علیه شاه بود.)
بله ولی بههرحال آقاسیدمحمد و دیگر برادرشان سیدمهدی در اروپا رابطۀ خوبی با حکومت شاه داشتند. گروه دیگری از علمای نجف هم نه موضع مخالف نسبت به امام داشتند و نه موافق بودند. کاری به کار امام هم نداشتند… .علمایی مثل شیخحسین حلی، میرزا باقر زنجانی و میرزا حسن بجنوردی کاری به کار امام نداشتند… .یک عده هم بینابین بودند و با موافقین و مخالفین امام ارتباط و رفتوآمد داشتند. مثلا آقاسیدمحمدباقر صدر… آقای سیستانی هم در آن زمان اینگونه بود.»[۱]
بررسی:
نکات دیگری در مصاحبۀ شیخالشریعة روشن میشود:
۱. وی بالاخره وجه مخالفت آیتالله سیدمحمد روحانی با آیتالله خمینی را تشریح کرده است: «یکی به دلیل رقابتهای موجود در قم و دیگری هم تز ایشان بود که هر جریان مخالف شاه را الهامگرفته از تودهایهای کمونیست و چپ میدانست. مثلا ما را عضو جبهه ملی و حزب توده میدانستند و قبول نداشتند که کسی با شاه مبارزه کند ولی چپ نباشد.» یعنی براساس این نقل دلیل اول نزاع رقابتهای حوزوی قم (و سپس نجف)، و دلیل دوم ذهنیت منفی آیتالله روحانی نسبت به مبارزۀ سیاسی بوده است، تا آنجا که هرگونه مخالفت با شاه را دلیل تودهای بودن و کمونیست بودن و چپ بودن میدانسته، حالا جبهۀ ملی ضد کمونیست این وسط چه کاره است خدا میداند!
۲. شیخالشریعة برخلاف آقای زیارتی روحانی معتقد است آیتالله روحانی با حکومت شاه میانۀ خوبی داشته است. او تکرار میکند آقاسیدمحمد و دیگر برادرشان سیدمهدی در اروپا رابطۀ خوبی با حکومت شاه داشتند. تردیدی در وابستگی سیدمهدی روحانی به حکومت پهلوی نیست. اما همچنانکه در شهادت حجتالاسلام سیدحمید روحانی زیارتی گذشت اسناد ساواک دربارۀ آیتالله سیدمحمد روحانی چنین چیزی را نشان نداده است.
۳. شیخالشریعة تصریح میکند «انقلابیونی مثل مرحوم سیدمنیرالدین حسینی شیرازی که داعیههای عجیبی دربارۀ رنسانس در صنعت داشت، رفتار خوبی با آقاسیدمحمد روحانی نداشتند و برای تخریب وی جعل سند کردند که آقای حمید روحانی هم در کتابش به آن اشاره کرده است.» به نظر وی آقامنیر یکی از جاعلان چک علیه آیتالله روحانی بوده است. وی به نام بقیۀ جاعلان اشاره نمیکند. البته در کتاب آقای زیارتی روحانی هم آنچنانکه گذشت به نام جاعلان اشاره نشده، فقط بعد از ۲۲ سال عمل محکوم شده است.
۴. شیخالشریعة به حقیقت تلخ دیگری اشاره میکند: «محیط نجف هم مستعد این اتهامات بود و همین نامه جعلی سبب شد آقاسیدمحمد روحانی از حیّز انتفاع خارج [ساقط] شود و بعداً به قم آمد. آقامنیرالدین هم در خاطراتش این اقدام خود را لو داده و آگاهان متوجه منظور ایشان میشوند.» آیتالله روحانی سال ۱۳۵۶ به قم مهاجرت کرد. معلوم میشود از سال ۴۹ به بعد در نجف بیت آیتالله خمینی بیاعتباری شایعات ساخته شده علیه وی را علنی نکرده بود. توطئهای که ۲۲ سال بعد از وقوع آن مورخ «نهضت امام خمینی» به دروغ بودن و بیپایه بودنش اعتراف میکند چنان سهمگین بود که آیتالله روحانی امید اول مرجعیت بعد از آیتالله خوئی را از حیّز انتفاع ساقط کرد.
۵. شیخالشریعة با اینکه عضو دفتر آیتالله خمینی در نجف و قم بوده مطلقاً اینکه آیتالله خمینی یا فرزندش آقامصطفی به شایعات علیه آیتالله سیدمحمد روحانی اعتراض کرده باشد اشارهای نکرده است.
ب. روایت حسن لاهوتی اشکوری
«آیتالله لاهوتی نمایندۀ امام خمینی و امامجمعۀ رشت گفت: سیدمهدی روحانی برادر آیتالله [سیدصادق] روحانی که فعلا در اروپا ساکن است با تماسهای مکرر با بعضی از اشخاص ساواکی در تهران در درگیریهای اخیر [رشت] دخالت داشته است. سیدمهدی روحانی نمایندۀ شاه مخلوع در پاریس بوده است و اکنون نیز در اروپا با [شاپور] بختیار تماسهای کاملا سرّی دارد. برادر دیگر او سیدمحمد روحانی که در زمان شاه سابق از سفارت ایران در بغداد پول میگرفت و سند آن نیز موجود است، اکثر اوقات با مهدی روحانی تماس دارد. امیدواریم آیتالله صادق روحانی مواضع خود را در قبال این دو نفر مشخص کند.»[۲]
بررسی:
الف. به نظر آیتالله لاهوتی نمایندۀ آیتالله خمینی و امامجمعۀ رشت در سال ۱۳۵۹:
یک. سیدمحمد روحانی در زمان شاه سابق از سفارت ایران در بغداد پول میگرفت و سند آن نیز موجود است!
دو. وی اکثر اوقات با برادرش سیدمهدی روحانی نمایندۀ شاه مخلوع در پاریس تماس دارد.
ب. ادعای وجود سند بر پول گرفتن سیدمحمد روحانی از سفارت ایران در بغداد همان ماجرای چک جعلی است. این ماجرا در آن سال برای نمایندگان آیتالله خمینی به قدری مسلّم بوده که ادعای وجود سند آن میکنند. راستی کدام سند؟
ج. امامجمعۀ رشت و نمایندۀ آیتالله خمینی در استان گیلان هم در سال ۱۳۵۸ چنین تصویر خلاف واقعی را ابراز داشته است. مورخ نهضت امام خمینی هم احتمالا در آن زمان این را نشنیده تا تکذیب کند.
د. اگر چه یکسالونیم بعد آیتالله حسن لاهوتی اشکوری خود در سن ۵۴ سالگی در ۷ آبان ۱۳۶۰ در زندان اوین مسموم شد و از دنیا رفت، اما متأسفانه عبارات فوقالذکر آن مرحوم در مورد سیدمحمد روحانی خلاف واقع است.
یادداشتها
[۱]. قمیها در نجف، مصاحبه با حجتالاسلام محمدحسین شریعتی اردستانی مشهور به شیخالشریعة، علیاشرف فتحی، سیدمرتضی ابطحی، سایت جماران، ۲۶ دی ۱۳۹۰.
[۲]. کیهان، ۶ اردیبهشت ۱۳۵۹ ص ۱۳.