در این فصل به دو قسمت از بیانات عمومی آیتالله خمینی که مسئلۀ آیتالله روحانی را نیز در بر میگیرد اشاره میکنم.
الف. آخوندهاى دربارى را طرد كنيد
پایۀ اصلی احساس وظیفۀ حجتالاسلام سیدمنیرالدین حسینی شیرازی این عبارت آیتالله خمینی «عمامه از سرِ روحانیون درباری بردارید و آنان را متهم به بیدینی کنید!» بود. خواندن عبارت اصلی در متن آن مفید است:
«اشكال سر آنهاست كه عمامه بر سر گذاشته و چهار كلمه هم اينجا يا جاى ديگر خوانده يا نخوانده، و براى شكم يا بسط رياست به اين دستگاهها پيوستهاند. با اينها بايد چه كنيم؟
اينها از فقهاى اسلام نيستند. و بسيارى از اينها را سازمان امنيت ايران معمّم كرده تا دعا كنند. اگر در اعياد و ديگر مراسم نتوانست به زور و جبر ائمه جماعت را وادار كند كه حضور يابند، از خودشان داشته باشند تا جل جلالهُ بگويند! اخيراً لقب جل جلالهُ به او [شاه] دادهاند! اينها فقها نيستند؛ شناخته شدهاند! مردم اينها را میشناسند. در اين روايت است كه از اين اشخاص بر دين بترسيد؛ اينها دين شما را از بين میبرند. اينها را بايد رسوا كرد تا اگر آبرو دارند در بين مردم رسوا شوند؛ ساقط شوند. اگر اينها در اجتماع ساقط نشوند، امام زمان را ساقط میكنند؛ اسلام را ساقط میكنند.
بايد جوانهاى ما عمامه اينها را بردارند. عمامه اين آخوندهايى كه به نام فقهاى اسلام، به اسم علماى اسلام، اينطور مفسده در جامعه مسلمين ايجاد مىكنند بايد برداشته شود.
من نمیدانم جوانهاى ما در ايران مردهاند؟ كجا هستند؟ ما كه بوديم اينطور نبود؟ چرا عمامههاى اينها را بر نمیدارند؟ من نمیگويم بكُشند؛ اينها قابل كشتن نيستند؛ لكن عمامه از سرشان بردارند. مردم موظف هستند، جوانهاى غيور ما در ايران موظف هستند كه نگذارند اين نوع آخوندها (جل جلالهگوها) معمّم در جوامع ظاهر شوند و با عمامه در بين مردم بيايند. لازم نيست آنها را خيلى كتك بزنند؛ ليكن عمامههايشان را بردارند؛ نگذارند معمّم ظاهر شوند. اين لباس شريف است، نبايد بر تن هر كسى باشد. عرض كردم كه علماى اسلام از اين مطالب منزّهاند، و در اين دستگاهها نبوده و نيستند. و آنهايى كه به اين دستگاه وابستهاند، مُفتخورهايى هستند كه خود را به مذهب و علما بستهاند؛ و حسابشان اصلاً جداست و مردم آنها را مىشناسند.»[۱]
بررسی:
یک. این عبارات را دوباره بخوانیم:
– «اينها را بايد رسوا كرد تا اگر آبرو دارند در بين مردم رسوا شوند؛ ساقط شوند. اگر اينها در اجتماع ساقط نشوند، امام زمان را ساقط مىكنند؛ اسلام را ساقط میكنند…»
– «من نمیگويم بكُشند؛ اينها قابل كشتن نيستند؛ لكن عمامه از سرشان بردارند…»
– «لازم نيست آنها را خيلى كتك بزنند؛ ليكن عمامههايشان را بردارند؛ نگذارند معمّم ظاهر شوند…»
در این عبارات جواز رسوا کردن، بیآبروکردن، کتکزدن (البته نه خیلی زیاد!) و برداشتن عمامۀ روحانیون درباری صادر شده است.
دو. البته آقامنیرالدین از فتوای آیتالله خمینی مبنی بر رسوا کردن فقهای وابسته به دربار «جواز متهم کردن به بیدینی» فهمیده بود که عملا منجر به وارد کردن افترای أخذ وجه از ساواک و دربار ایران به آیتالله روحانی شده بود. انصاف مطلب این است که در عبارات آیتالله خمینی «متهم کردن به بیدینی» نیست، هرچند رسواکردن و بیآبروکردن هست. آیا مراد آیتالله خمینی حتی در مورد روحانیون درباری جواز افترا و بهتان و نسبت خلاف واقع برای ریختن آبروی آنها بوده است؟ بعید میدانم، کتب فقهی آیتالله خمینی نیز چنین جوازی را نشان نمیدهد. اما ظاهراً سیدمنیرالدین و رفقایش اینگونه فهمیده و عمل کرده است.
سه. کمتر از شش ماه بعد از این درس- براساس گزارشهای پیشگفته روحانیون مبارز نجف به گونهای آیتالله سیدمحمد روحانی را متهم و بیآبرو کردند که از حیّز انتفاع ساقط شد، هرچند برخی بعداً پشیمان شدند (که در فصل بعد خواهد آمد) و برخی دیگر بیست و دو سال بعد تحلیل خود را از ارتباط وی با رژیم سلطنتی نادرست دانستند، برخی نیز از باور نادرست خود دست نکشیده مردند.
ب. نظر آیتالله خمینی دربارۀ شایعات و تهمتهای ايادي پنهان و آشكار آمريكا و شاه
عادت مراجع عدم ذکر نام افراد در زمان انتقاد است. راستی نظر آیتالله خمینی دربارۀ رقیبش در نجف چه بوده است؟ عبارات زیر در پاسخگویی به این پرسش میتواند مفید باشد:
«…بلكه علاوه بر آن از داخل جبهۀ خودي گلوله حيله و مقدسمآبي و تحجّر بود؛ گلولۀ زخمزبان و نفاق و دورويي بود كه هزار بار بيشتر از باروت و سرب، جگر و جان را ميسوخت و ميدريد. در آن زمان روزي نبود كه حادثهاي نباشد، ايادي پنهان و آشكار آمريكا و شاه به شايعات و تهمتها متوسل شدند حتي نسبت تارکالصلوة و كمونيست و عامل انگليس به افرادي كه هدايت مبارزه را بهعهده داشتند ميدادند.
واقعاً روحانيت اصيل در تنهايي و اسارت خون میگريست كه چگونه آمريكا و نوكرش پهلوي ميخواهند ريشه ديانت و اسلام را بَركنند و عدهاي روحانيِ مقدسنماي ناآگاه يا بازيخورده و عدهاي وابسته كه چهرهشان بعد از پيروزي روشن گشت، مسير اين خيانت بزرگ را هموار مينمودند. آنقدر كه اسلام از اين مقدّسين روحانینما ضربه خورده است، از هيچ قشر ديگری نخورده است و نمونۀ بارز آن مظلوميت و غربت اميرالمومنين (عليهالسلام) كه در تاريخ روشن است. بگذارم و بگذرم و ذائقهها را بيش از اين تلخ نكنم. …
دستهاي ديگر از روحانینماهايي كه قبل از انقلاب دين را از سياست جدا ميدانستند و سر به آستانه دربار میساييدند، يك مرتبه متديّن شده و به روحانيون عزيز و شريفي كه براي اسلام آن همه زجر و آوارگي و زندان و تبعيد كشيدند تهمت وهابيت و بدتر از وهابيت زدند. ديروز مقدسنماهاي بيشعور ميگفتند دين از سياست جداست ومبارزه با شاه حرام است، امروز ميگويند مسئولين نظام كمونيست شدهاند!… .»[۲]
بررسی:
یک. به نظر میرسد بسیاری از عبارات فوق دیدگاه آیتالله خمینی دربارۀ آیتالله سیدمحمد روحانی است. ایشان مخالفین انقلاب را ایادی پیدا و پنهان آمریکا و شاه میدانستند. به عبارات زیر توجه کنید:
– «ايادي پنهان و آشكار آمريكا و شاه به شايعات و تهمتها متوسل شدند حتي نسبت تاركالصلوة و كمونيست و عامل انگليس به افرادي كه هدايت مبارزه را به عهده داشتند ميدادند.»
– «دستهاي ديگر از روحانينماهايي كه قبل از انقلاب دين را از سياست جدا ميدانستند و سر به آستانه دربار میساييدند، يك مرتبه متديّن شده و به روحانيون عزيز و شريفي كه براي اسلام آن همه زجر و آوارگي و زندان و تبعيد كشيدند تهمت وهابيت و بدتر از وهابيت زدند.»
– «ديروز مقدسنماهاي بيشعور میگفتند دين از سياست جداست و مبارزه با شاه حرام است، امروز ميگويند مسئولين نظام كمونيست شدهاند!»
دو. امثال آقامنیرالدین حسینی شیرازی و سیدحمید روحانی زیارتی در تحلیلهای خود براساس عبارات آیتالله خمینی اینگونه صغری و کبریچینی کرده بودند:
– صغری: سیدمحمد روحانی قائل به جدایی دین از سیاست، از ایادی پنهان دربار، مقدسنمایی است که مبارزه با شاه را حرام دانسته و مبارزین را به کمونیسم متهم میکند.
– کبری: روحانیون درباری را باید بیآبرو و رسوا کرد.
– نتیجه: متهم کردن سیدمحمد روحانی به ترور آیتالله خمینی، أخذ وجه از دربار و سفارت و ساواک، و ارتباط با ساواک و دربار برای بیآبروکردن و رسواکردن این عنصر ضدانقلاب بوده است.
سه. آیا متهم دانستن مخالفان انقلاب و رهبری به ایادی آمریکا و شاه و مانند آن به یکی از اجزاء جدائیناپذیر «جمهوری اسلامی» و خط امام و رهبری تبدیل نشده است؟ آیا در این ۳۴ سال دستگاههای امنیتی تبلیغاتی جمهوری اسلامی جز این کردهاند؟ آیا به یاد دارید زمانی رهبر قبلی یا فعلی مأموران خود را از این شیوه در تخریب غیراخلاقی مخالفان نهی کرده باشند؟ آیا امثال حسین شریعتمداری نمایندۀ ولی فقیه و سرپرست روزنامۀ کیهان با چنین منطقی بیش از دو دهه با منتقدین و مخالفین جمهوری اسلامی جز این رفتار کرده و میکند؟
یادداشتها
[۱]. آیتالله خمینی، ولایت فقیه یا حکومت اسلامی، ویرایش مؤسسۀ تنظیم و نشر آثار امام خمینی، تاریخ القای عبارات فوق بین ۱۶ تا ۱۹ بهمن ۱۳۴۸ است.
[۲]. صحیفۀ امام خمینی، ج۲۱ ص۲۸۲-۲۷۹، منشور روحانیت، ۳ اسفند ۱۳۶۷.