در ۸ فروردین ۱۳۶۸ آقای خمینی با جراحی بزرگی در جمهوری اسلامی آقای منتظری را بر خلاف قانون عزل کرد. تنها مجلس خبرگان حق نصب و عزل رهبر را دارد. رهبر شرعا و قانونا نه حق نصب جانشین دارد، نه حق عزل منتخب خبرگان برای رهبری آینده.
آنکه حذف شد، یک شخص نبود، یک تفکر بود.
اختلاف نظر آقایان خمینی و منتظری در پاسخ به این سه پرسش اساسی در شیوهی ادارهی کشور بود: چهکردهایم؟ چه باید میکردیم؟ اکنون چه باید بکنیم؟
نظر آقای خمینی این بود: مدیریت کشور در دههی اول در مجموع موفق بوده است. همین شیوه هم باید ادامه پیدا کند.
آقای منتظری در بهمن ۱۳۶۷ به این نتیجه رسیده بود: به شیوهی مدیریت ما در دههی اول انتقادات جدی وارد است. باید تحول اساسی در مدیریت کشور ایجاد کنیم.
آقای خمینی در موقعیتی غیرعادی (سرطان پیشرفته و کسالت مزمن قلبی در کبر سن) انتقادات دلسوزانهی افضل شاگردانش را برنتافت، بلکه در نهایت خودشیفتگی او را به سه امر متهم کرد: ساده لوح، بلندگوی لیبرالها و منافقین، و آلت دست سیدمهدی هاشمی معدوم. هر سه اتهام کاملا خلاف واقع و گِلآلودکردن آب بود.
نکتهی اصلی اختلاف این بود: رویکرد آقای منتظری «اصلاح ساختاری کشور در فضای باز» بود. حال آنکه رویکرد آقای خمینی «ادارهی انقلابی کشور در فضای بسته» بود.
خط امام پس از درگذشت مؤسس جمهوری اسلامی همانگونه که وی میخواست ادامه یافت: ادارهی انقلابی کشور در فضای بسته. و ملت همچنان به دنبال اصلاح ساختاری کشور در فضای باز است.
مدارک و مستندات متعدد تحلیل فوق در کتاب در دست انتشار «درازدستی کوتهآستینان: استیضاح خبرگان و رهبری دینی در جمهوری اسلامی ایران (۱۳۷۰-۱۳۶۲)» آمده است.