ترور سلیمانی اشتباهی خطرناک
ترور سردار قاسم سلیمانی توسط دولت ترامپ خلاف موازین حقوق بشر و حقوق بین الملل، نقض حاکمیت دولت عراق، باعث تشنج بیشتر در خاورمیانه، به ضرر جنبش تحول خواهی در ایران، و حتی بر خلاف منافع ملی آمریکاست. با خشونت و ترور هرگز صلح و امنیت به دست نمی آید. این یادداشت شامل چهار بخش به شرح زیر است: تروریست یا شهید؟ ابعاد سه گانه اقدامات سلیمانی، ترور سلیمانی اشتباهی بزرگ، و واقعیات و مقدورات. از انتقادات و پیشنهادات شما استقبال می کنم.
تروریست یا شهید؟
سردار سپهبد پاسدار قاسم سلیمانی (۱۳۳۵متولد ) ساعاتی قبل توسط بالگردهای آمریکایی در فرودگاه بین المللی بغداد همراه با ده نفر دیگر از جمله ابو مهدی المهندس (۱۳۳۳متولد) جانشین فرمانده حشد الشعبی عراق کشته شد. عملیات یادشده به دستور مستقیم دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا صورت گرفته است. وزیر خارجه آمریکا مدعی شده سلیمانی در تدارک حمله جدیدی به منافع آمریکا در منطقه بوده است. دولت آمریکا سلیمانی را عامل ترور صدها آمریکایی در خاورمیانه معرفی می کنند، سپاه قدس (علاوه بر سپاه پاسداران) را در لیست گروه تروریستی قرار داده و سلیمانی را به عنوان فرمانده تروریستها معرفی می کنند. نتانیاهو نخست وزیر اسرائیل هم که به احتمال قوی عوامل جاسوسیش در فراهم آوردن اطلاعات برای نیروهای آمریکایی نقش مهمی داشته اند بیشترین شادمان واقعه اخیر است.
از منظر جمهوری اسلامی سلیمانی شهید خط بین المللی مقاومت است که در مبارزات برون مرزی علیه صهیونیسم و امپریالیسم نقش اول را ایفا کرده است. نشان ذوالفقار بزرگترین نشان نظامی در تاریخ جمهوری اسلامی از جانب رهبر به وی و نه هیچ کس دیگر اعطا شده است. تحقیقا سردار سلیمانی محبوب ترین چهره ایرانی – بسیار محبوب تر از همه سیاستمداران ایران – محسوب می شود. او مدافع تمامیت ارضی و استقلال ایران بوده و در این راه جانفشانی کرده و کارنامه ای مقبول نزد بسیاری از ایرانیان – حتی برخی ناراضیان از حکومت –داراست. سه روز عزای عمومی در ایران و تشییع جنازه بسیار باشکوه در عراق و ایران (در یکی دو روز آینده) نشانه های احترام عمیق شیعیان بلکه مسلمانان منطقه و ایرانیان وطنخواه به اوست. سلیمانی سرداری شجاع، برنامه ریز، مدبر و مقتدر بود و طبیعی است که چنین محبوبیتی داشته باشد.
ابعاد سه گانه اقدامات سلیمانی
فعالیتهای سپهبد سلیمانی به سه بخش قابل تقسیم است.
بخش اول اقداماتی در راستای منافع ملی ایران: اولا سلیمانی در زمان جنگ هشت ساله با عراق فرمانده لشکر ۴۱ ثارالله کرمان بود. به دلیل رشادتها و جانفشانی ها ملت ایران به شهید سردار سلیمانی مدیون است. ثانیا در زمان ظهور سرطان بدخیم داعش در عراق و سوریه سردار سلیمانی مؤثرترین فرمانده ای بود که باعث شکست گروه تروریستی داعش شد. او به این دلیل از شهرت بین المللی برخوردار شد، نه تنها ایرانیان بلکه بسیاری از ساکنان خاورمیانه مهر او را در دل گرفتند، و به نظرم صلح و امنیت خاورمیانه بلکه جهان از این زاویه به شهید سردار سلیمانی وامدار است.
بخش دوم اقدامات دیگر برون مرزی سردار سلیمانی است. وی از سال ۱۳۷۶ فرمانده سپاه قدس واحد برون مرزی سپاه پاسداران بوده است. در میان فرماندهان نظامی جمهوری اسلامی هیچکس چنین مدت طولانی فرمانده نبوده است. در دوران فرماندهی او سپاه قدس گسترش فراوانی یافت و به مقتدرترین و موثرترین نیروی نظامی منطقه تبدیل شد. او در جنگ با طالبان در افغانستان، سازماندهی حزب الله لبنان در جنگ با اسرائیل، سازماندهی نیروهای عراقی پس از سقوط صدام، و سازماندهی نیروهای سوریه در دفاع از بشار اسد نقش کلیدی داشته است. می توان گفت سردار سلیمانی معمار اصلی سیاست تهاجمی صدور انقلاب ایران در خاورمیانه بوده است.
سلیمانی از این زاویه مقتدرترین بازوی خامنه ای و مورد حمایت ایرانیان غالبا اصولگرا و البته مورد تایید بسیاری از جریانهای ملی خارج از ایران هم هست. اما این زاویه اقدامات او منتقدان و دشمنانی هم دارد. مخالفان دیکتاتور سوریه بشار اسد بیش از همه از سلیمانی متنفرند. برخی جریانهای ناسیونالیست عراقی که تمایلی به تحت الحمایگی ایران ندارند نیز از منتقدان سلیمانی به شما می روند. منتقدان ایرانی ماجراجوئیهای جمهوری اسلامی در منطقه نیز از سلیمانی حمایت نمی کنند. اما مثلث نامطلوب ترامپ آمریکایی، نتانیاهوی اسرائیلی و بن سلمان سعودی سلیمانی را مخوف ترین دشمن خود دانسته او را رهبر تروریستها معرفی می کنند. تروریسم از منظر دولت آمریکا تعریف خاصی دارد: هرکه به منافع آمریکا و اسرائیل و هم پیمانانشان ضربه بزند. جالب اینجاست که سازمان مجاهدین خلق با چنان سوابقی از لیست تروریستهای وزارت خارجه آمریکا حذف شده اما سپاه قدس و سلیمانی تروریست محسوب می شوند.
بخش سوم اقدامات سلیمانی در عرصه سیاست داخلی ایران از موضعی اصول گرایانه و بنیادگرایانه بوده است. به دو نمونه اشاره می کنم. یکی در تیر ۱۳۷۸ او یکی از بیست و چهار فرمانده ارشد سپاه بود که به محمد خاتمی رئیس جمهور اصلاح طلب نامه تهدیدآمیز نوشت و هرگز هم امضای خود را پس نگرفت. اقدام دیگرش آوردن بشار اسد دیکتاتور سوریه به دیدار خامنه ای در تهران در سال گذشته بود بدون هماهنگی و حضور وزیر خارجه که به استعفای وزیر خارجه منجر شد. او حقیقتا شخصیت دوم نظام در دو دهه اخیر بوده است. در هر صورت سلیمانی از سرسپردگان محض خامنه ای بود و با روش و منش رهبر جمهوری اسلامی کمترین مشکلی نداشت، اگر نگوئیم حتی از او تندتر بود.
سردار سلیمانی با توجه به سه نکته فوق شخصیتی یکپارچه نبود تا بشود او را یک دست تأیید یا تخطئه کرد. به عنوان یک ایرانی وطنخواه در بُعد نخست به روان شهید سردار قاسم سلیمانی درود می فرستم و برایش رحمت و رضوان مسئلت دارم. اقداماتش در بُعد دوم را بسیار مهم می دانم، اما او مجری سیاستهای خامنه ای بوده که من به کلیت این سیاستها انتقاد ساختاری داشته و دارم. در بُعد سوم هم منتقد اقدامات سلیمانی هستم و دخالت نظامیان در سیاست را از هر حیث سمّ مُهلِک می دانم.
ترور سلیمانی اشتباهی بزرگ
معتقدم ترور سردار سلیمانی کاری غلط، مشکل ساز و خطرآفرین بوده است. ترامپ رئیس جمهور آمریکا برای فرار از چالش استیضاح و مشکل اساسی انتخابات دور دوم ریاست جمهوریش در آبان ۱۳۹۹ خواسته به اصطلاح آس برنده ای رو کند. او که به زبانْ مکررا خود را صلح طلب معرفی می کند به تحریک کننده ترین اقدام ممکن دست زده است. اقدامی که جرقه آتش به بنزین خاورمیانه متشنج محسوب می شود. او و جنگ طلبان اطرافش به اتکای برتری نظامی ایالات متحده، بعد از تحریمهای کمرشکن یا در حقیقت جنگ اقتصادی با ترور سلیمانی و همراهانش جنگ نظامی را کلید زده اند. ترامپ و وزیر خارجه اش می پندارند ایران که از تحریمهای کمرشکن اقتصادی به شدت ضعیف شده توان پاسخگویی ندارد و امریکا اراده خود را بر جمهوری اسلامی تحمیل می کند.
ترور سلیمانی و دیگر فرماندهان نظامی همراهش از منظر حقوق بین الملل و منافع ملی آمریکا هم قابل دفاع نیست. گزارشگر ویژه سازمان ملل متحد در امور اعدامهای غیرقانونی اعلام کرده که اقدام دولت آمریکا بر اساس موازین حقوق بین الملل غیرموجه و قابل پیگرد قانونی است. سلیمانی و دیگر فرماندهان در کدام دادگاه بین المللی محاکمه و محکوم شده اند؟! اینکه هر دولتی مخالفان خود را به شکل غیرقانونی متهم و مجازات کند عین هرج و مرج و قلدری است. متاسفانه دولت اسرائیل و نیز دولت جمهوری اسلامی ایران پرونده ای تاریک در این زمینه دارند. اینکه رئیس جمهوری ایالات متحده که قانون اساسیش مدافع حقوق بشر است به چنین اقدام سخیفی دست بزند بسیار مایه تاسف است. سخنگوی کنگره آمریکا که دموکراتها در آن اکثریت دارند نیز رئیس جمهور را موظف به مشورت و اجازه کنگره دانسته و این ترورها را باعث گسترش تشنج در منطقه ارزیابی کرده است.
افکار عمومی مردم آمریکا مطلقا از جنگ دیگری حمایت نمی کند، از تلفات نیروهای امریکایی به شدت واهمه دارد و ترامپ مجبور است این را برای بقای ریاست جمهوریش در نظر بگیرد. خروج یک جانبه ترامپ از معاهده برجام و بی احترامی به امضای باراک اوباما رئیس جمهور قبلی امریکا و اکنون این اقدام تحریک آمیز در کنار طبل توخالی صلح طلبی او سیمایی غیرقابل اعتماد از او به جهانیان (اعم از بسیاری از آمریکائی ها و نیز بسیاری غیرآمریکائی ها) ارائه کرده است. وزارت خارجه و جنگ امریکا در شناخت جغرافیای سیاسی ایران و عراق و خاورمیانه تحلیل درستی ندارند. راهی که ترامپ در پیش گرفته به سوی صلح و امنیت خاورمیانه نیست. این اقدامات تشنج و مشکل را تشدید می کند، و در صورت انتقام احتمالی ایران به ریخته شدن افراد بیشتری منجر خواهد شد.
برخی پیامدهای ترور سلیمانی و همراهانش اینهاست: اول متشنج تر کردن منطقه با احتمال انتقام قریب الوقوع ایران، اقدام متقابل آمریکا و ادامه خونین این چرخه معیوب خشونت که به ضرر هر دو ملت ایران و آمریکا و مردم عراق خواهد بود. دوم فشار بیشتر بر تحول خواهان و طرفداران حکومت قانون و دموکراسی در ایران به بهانه شرایط جنگی، خفقان و سرکوب بیشتر. ترور، زور و قلدری هرگز کمک به استقرار حقوق بشر، دموکراسی و حکومت قانون محسوب نمی شود. سوم این ترورها حکومت ایران را از فشار افکار عمومی و بین المللی در قضیه کشتار های آبان بیرون آورد و عملا آن قضیه تلخ را به فراموشی سپرد! چهارم این قبیل اقدامات خلاف حقوق بشر و نسنجیده به ناآرامی های داخلی در عراق دامن خواهد زد و احتمال جنگ داخلی در غیاب حکومت مقتدر مرکزی کم نیست. در دولت آینده عراق کفه آمریکا به شدت تضعیف می شود. پنجم احتمال عرض اندام مجدد گروههای تروریستی در عراق و سوریه متاسفانه منتفی نیست. ششم گرایش ضدآمریکایی مردم ایران و عراق به دلیل ترورهای ظالمانه اخیر افزایش می یابد. راستی آیا طراحان ترور سلیمانی به پیامدهای متعدد منفی آن اندیشیده بودند؟!
واقعیات و مقدورات
چند واقعیت را باید مد نظر داشت. اول اولویت منافع ملی مردم ایران بر هر چیزی دیگری؛ دوم رنج مضاعفی که تحریمهای کمرشکن ترامپ بر مردم ایران وارد کرده و می کند؛ سوم ماجراجوئی های جمهوری اسلامی در منطقه که توسط سپاه قدس اجرا می شود به دلایل متعدد در راستای منافع ملی ایران نیست و ادامه آنها خساراتهای فراوانی برای ملت ایران دارد، از قبیل فقر مضاعف و ویرانی زیرساختهای اقتصادی موجود کشور؛ چهارم توان محدود اقتصادی و نظامی جمهوری اسلامی عملا اجازه بلندپروازی آرمان گرایانه به نظام نمی دهد و واقع گرایی و در نظرگرفتن مقدورات راه حلهایی از قبیل نوشیدن جام زهر یا نرمش به اصطلاح قهرمانانه را تحمیل خواهد کرد. جمهوری اسلامی هر تصمیمی بخواهد بگیرد نمی تواند از چهار نکته فوق غفلت کند.
اولین قدم رفع مشکل در خاوریانه خارج شدن آمریکا از خاک عراق است. پارلمان عراق می باید در این زمینه پیشقدم باشد تا حاکمیت ملی عراق توسط آمریکا به رسمیت شناخته شود. مرجعیت نجف می تواند در این امر حیاتی حامی نمایندگان مردم باشد. جمهوری اسلامی هم باید به رفع مشکلات اولیه مردم خود بپردازد و از ماجراجویی در منطقه دست بردارد. نه آمریکا توان تغییر رژیم در ایران را دارد، نه جمهوری اسلامی می تواند آرمانهای بلندپروازانه خود را در منطقه جامه عمل بپوشاند. مذاکره ایران و آمریکا و امتیاز دادن و امتیاز گرفتن و با رعایت کامل منافع ملی تنها راه حل است. این راه حل برد برد است. در طول تاریخ هرگز مذاکره بین صالحان و اخلاق مداران نبوده است، تاریخ همواره در تصرف قدرت طلبان بی اخلاق بوده است. مهم این است که کلاه منافع ملی را بچسبیم باد نبرد.
البته انتقام یک حق است. اما پیامدهای انتقام را نیز باید با توجه به منافع ملی و زیانهای احتمالی آن سنجید. می توان موقعیت تلخ پیش آمده را با بزرگواری تبدیل به یک امتیاز بزرگ به نفع مردم ایران کرد، چرخه معیوب خشونت را به کناری نهاد و منافع ملی ایران را در بازنگری ساختاری در امور و زمینه هایی که به ترورهای اخیر انجامید استیفا کرد. ریختن به سفارت هیچ کشوری کاری شایسته نبوده است. به نظر می رسد حمله به سفارت آمریکا در بغداد و شعار «سلیمانی قائدنا» بر در و دیوار سفارت یک دام بود. آیا وقت آن نرسیده که زیانها و فوائد هر اقدامی را قبلا سبک سنگین کنیم؟ انتظار عقلانیت، کارشناسی و سنجیدن سود و زیان اقدامات کلان انتظار زیادی نیست.
متاسفانه در هیچ کدام از دو طرف چه ترامپ آمریکا و چه خامنه ای ایران نور امید و عقلانیت نمی بینم. البته ناامید نیستم و عقلانیت دقیقه نودی محال نیست! خدا آخر و عاقبت همه ما را ختم به خیر فرماید.
۱۴ دی ۱۳۹۸