خبرگزاري دانشجويان ايران – تهران
سرويس سياسي
رييس انجمن دفاع از آزادي مطبوعات با اعتقاد بر چندوجهي بودن شخصيت دكتر شريعتي، وي را پيشكسوت روشنفكري ديني در ايران دانست كه بر حضور دموكراتيك دين در عرصهي عمومي تكيه داشته است.
مراسم بزرگداشت شریعتی حسینیه ارشاد
به گزارش خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، محسن كديور طي سخناني در مراسم بزرگداشت بيست و هفتمين سالگرد دكتر علي شريعتي كه در حسينيهي ارشاد برگزار شد، با اشاره به چالشهاي موجود در مقابل جريان روشنفكري ديني، اولين چالش را سنتگرايان دانست و ادامه داد: سنتگرايان درصددند كه زبان حال را به گذشته برگردانند و معتقدند كه اگر دين پالايش شود، آن چيزي نيست كه كه از زبان پيامبر(ص) مطرح شد، اما روشنفكران ديني در مقابل اين ديدگاه از اهرم اجتهاد استفاده ميكنند.
وي گفت: روشنفكر ديني اجتهاد مستمر در اصول دين را براي انسان امروز داراي جذابيت ميداند و معتقد است براي تجديد حيات اسلام بايد در اعتقادات ديني و رابطهي خدا با هستي تجديدنظر كرد، البته اين اجتهاد تا زماني است كه حقيقت دينداري باقي بماند.
كديور آنچه را چالش با مسلمانان بنيادگرا ناميد را دومين چالش فراروي روشنفكر ديني عنوان كرد و افزود: بنيادگرايان به نوعي اسلام سياسي معتقدند و نحوهي حضور دين در عرصهي سياست را عرضه كردهاند و شريعتي در زمان خود، شاهد ظهور اين نحله بود.
وي در بخش ديگري از سخنان خود افزايش فشار براي بالا بردن درجهي دينداري در انسان را نوعي نفاق و تظاهر دانست و خاطرنشان كرد: اسلام استبدادي يكي از چالشهاي مهم در انديشهي شريعتي است كه به نقد آن ميپردازد.
رييس انجمن دفاع از آزادي مطبوعات به چالش با روشنفكران سكولار در انديشهي شريعتي اشاره كرد و گفت: آنها حضور انديشهي ديني در عرصهي عمومي را برنميتابند و دينداران را متهم ميكنند كه پذيرش دين شما را از پذيرش دموكراسي برحذر ميدارد، ولي روشنفكر ديني معتقد است كه با حضور دين در عرصهي عمومي، هيچ امتياز حقوقياي براي مفسران ديني قائل نيست و همهي اعضاي جامعه را مساوي ميبيند.
كديور همچنين خاطرنشان كرد كه بنا بر ديدگاه شريعتي به عنوان يك روشنفكر ديني، استبداد در هر لباسي، چه ديني و چه سكولار بايد مورد نقد قرار گيرد.
مراسم بزرگداشت شریعتی حسینیه ارشاد
________________________________________
خبرگزاری کار ايران – ايلنا
محسن كديور در مراسم سالگرد هجرت دكتر شريعتي كه روز گذشته در حسينيه ارشاد برگزار شد، با بيان اين مطلب كه امروز شاخصترين مبلغان انديشه شريعتي در عزتكده اوين! به سر ميبرند، گفت: اگر هاشم آغاجري، حسن يوسفي اشكوري و سه يار دبستاني؛ هدي صابر، تقي رحماني و رضا عليجاني در جمع ما بودند بايد آنها درمورد شريعتي سخن ميگفتند، اما با وضع موجود نوبت به وامداران آنها رسيده است كه در مورد انديشه شريعتي سخن بگويند.
وي افزود: شريعتي پيشكسوت روشنفكري در ايران است و انديشه محوري شريعتي، انديشه روشنفكري ديني است و با چالشهاي آن هم روبه روست. شاگردان دكتر شريعتي تجربه اي را از سر گذراندهاند و در حال به دست آوردن تجربه ديگري هستند، شريعتي پيش از تجربه اين دوران از ميان ما رفته است، پيروان راستين شريعتي بايد جستجوي ديگري را باتوجه به شرايط امروز در آثار او آغاز كنند.
استاد دانشگاه تربيت مدرس در ادامه با بيان اين مطلب كه روشنفكري ديني معاصر با سه چالش جديد رو به روست، گفت: هر كه همچون شريعتي مي انديشد با اين چالشها مواجه است و بايد به آنها پاسخ گويد. اولين چالش روشنفكري ديني با مسلمانان سنتگراست. اين چالش از زمان شريعتي وجود داشته است، مسلمانان سنت گرا كساني هستند كه ميخواهند امروز را بدون در نظرگرفتن شرايط موجود به زمان صدراسلام برگردانند. بدون توجه به اينكه انديشه ديني مثل آب زلالي است كه هرچه از سرچشمه دور شده با گل ولاي ممزوج شده و آنچه امروز از دين وجود دارد، لزوماٌ حقيقت دين كه از سوي خدا آمدهاست، نيست.
وي تصريح كرد: ديني كه روشنفكري ديني از آن دم مي زند لزوما همان تصوير ناقض تاريخي دين نيست بلكه ديني است كه اجتهاد در مباني و اصول آن همواره وجوددارد و براي همه جذابيت دارد. روشنفكري ديني مي پندارد پس از حدوث تجدد ومدرنيته، دينداران درسهاي فراوان گرفتند و بايد در نگاه خود به جزئيات مذهبي، تجديد نظر كنند در حاليكه مسلمانان سنتي چه بسا اجتهاد در اصول را بر نتابند. شريعتي در مقابل اين چالش نقد اسلام تاريخي از سوي روشنفكران ديني را آغاز كرد.
وي در ادامه از چالش روشنفكري ديني با مسلمانان بنيادگرا نام برد و افزود: بنيادگرايي با سنت گرايي تفاوت جدي دارد. مسلمانان سنتي چندان در انديشه حضور در عرصه سياسي و عمومي نيستند بلكه دغدغههاي فردي آنها از دغدغههاي جمعي شان بيشتر است اما اين نحله دوم دغدغه سياسي دارند ومعتقد به دين سياسي هستند. شريعتي در زمان خودش با اين انديشه مواجه نبود، اسلام اين افراد، اسلام قدرت طلب است و آنها دينداراني هستند كه ميپندارند بدون در دست گرفتن قدرت سياسي امكان اجراي احكام اسلام وجود ندارد و بزرگترين رسالت آنها از سوي خدا به دست گرفتن قدرت سياسي براي تربيت ديني خلايق است و مهمترين مساله از اين ديدگاه آن است كه با به دست گرفتن قدرت، توان حل تمام مشكلات جامعه را دارند و براي حفظ قدرت سياسي مصلحت نظام از همه چيز مهمتر است و از اين منظر اختيارات بسياري را براي حكمرانان در نظر ميگيرند.
كديور خاطر نشان كرد: اين ديدگاه مي پندارد از جانب خدا منصوب شده است و مطالب مهم اجتماعي از سوي خدا دراختيار او قرار داده مي شود، بنابراين وقتي مورد نقد واقع مي شود نقد خود را معارضه با دين تلقي ميكند.
استاد دانشگاه تربيت مدرس با بيان اين مطلب كه تلقي مسلمان بنيادگرا يا قدرت طلب اين است كه؛ اجبار و فشار، منجر به افزايش ايمان مردم مي شود، افزود: روشنفكري ديني بر آن است كه حاصل اجبار و فشار نه تنها افزايش ايمان نيست كه ارتقاي تظاهر و نفاق است و هيچكس اختياري در مورد دين ديگري ندارد، بلكه فرد خود بايد به اين نتيجه برسد كه در دين خود تحول ايجاد كند. امر به معروف و نهي ازمنكر از ديدگاه روشنفكري ديني تنها ايجاد زمينه مناسب فرهنگي براي تصميمگيري براي تحول است.
وي افزود: راهكار مواجهه با چالش كه به آن اشاره شد، نقد اسلام استبدادي يا نقد استبداد ديني است البته رگه هاي اين چالش درانديشه شريعتي هم وجود داشت، آنجا كه سخن از مثلث زر و زور وتزوير به ميان ميآورد.
كديور در ادامه مواجه با روشنفكران سكولار را ديگر چالش موجود در سه راه روشنفكري ديني خواند و افزود: روشنفكر سكولار، روشنفكران ديني را متهم ميكند كه پذيرش دين شما را از دموكراسي برحذر ميدارد چرا كه لازمه دموكرات بودن را سكولار بودن مي دانند و معتقدند؛ ديندار بودن بايد تنها در عرصه خصوصي باشد اما روشنفكري ديني بر دو نكته تاكيد دارد. اول؛ اينكه روشنفكري ديني كه دين را وارد عرصه عمومي ميكند هيچ امتيازي براي دينداران قايل نيست و همه شهروندان را در مقابل قانون يكسان ميداند و تصدي مناصب براساس دينداري را بر نميتابد. ديگر اينكه يكي ازلوازم دموكراسي اين است كه مردم در تصويب يا رد قوانين خود اختياراتي داشته باشند، در حالي كه دينداري اقتضا ميكند احكامي را كه دين آنها را وارد ميداند بمانند، پس دين و دموكراسي با هم سازگار نيستند. اما روشنفكري ديني معتقد است؛ قانون با حكم شرعي تفاوت دارد، اگر دينداري اقتضا ميكند كه حكمي باقي بماند آن حكم بايد با اراده عمومي لباس قانون برتن كند و هر قانوني بدون استثناء تا زماني قانوني است كه اكثريت مردم بخواهند. نميتوان احكام را با زور در قانون حفظ كرد.
كديور در بخش ديگري از سخنان خود يادآور شد: هيچ جامعه اي نميتواند در تعيين خط مشيهاي خود، فارغ از يك دين وعقيده تعيين راه كند. خط و مشيگذاري عمومي نياز به پيش فرضهاي مشخصي دارد و نميتوان در زمينه خط و مشيگذاري عمومي، انتظار بيطرفي مطلق داشت، در پس هر تصميمي در خط و مشي عمومي، پيش فرضهاي مضمر ديني يا غيرديني وجود دارد.
وي با بيان اين مطلب كه مطالعات جامعه شناسي در ربع قرن اخير نشان داده است كه حضور دين درعرصه عمومي در تمام جهان افزايش چشمگير يافته است، افزود: اگر برخوردهاي احساسي و انفعالي در مقابل استبداد ديني را مشاهده ميكنيم، بايد با تعمق بيشتري بينديشيم كه آيا راه مبارزه با استبداد ديني اخراج دين از عرصه اجتماعي يا اخراج قرائت استبدادي از عرصه اجتماعي است؟!
فرزند دكتر علي شريعتي گفت: عبور از شريعتي مسلم و ضروري است اما به شرط آنكه همراه با او و با آگاهي از انديشه هاي او صورت گيرد.
________________________________________
روزنامه وقايع اتفاقيه
«محسن كديور» نيز در اشارهاي به همين نكته گفت: «امروز شاخصترين مبلغان انديشه شريعتي در اوين بسر ميبرند و با وضع موجود نوبت به وامداران آنها رسيده است كه در مورد انديشه شريعتي سخن گويند».
اين استاد دانشگاه تربيت مدرس، شريعتي را پيشكسوت روشنفكري در ايران دانست كه محور انديشههايش «روشنفكري ديني» بود و با چالشهاي آن نيز روبهرو شد و هر كه چون شريعتي ميانديشد نيز با اين چالشها مواجه است.
او در اينباره گفت: اولين چالش روشنفكري ديني با مسلمانان سنتگراست. اين چالش از زمان شريعتي وجود داشته است، مسلمانان سنتگرا كساني هستند كه ميخواهند امروز را بدون در نظر گرفتن شرايط موجود به زمان صدراسلام برگردانند. بدون توجه به اينكه انديشه ديني مثل آب زلالي است كه هرچه از سرچشمه دور شده با گلولاي ممزوج شده و آنچه امروز از دين وجود دارد، لزوماً حقيقت دين كه از سوي خدا آمده است، نيست. وي افزود: ديني كه روشنفكري ديني از آن دم ميزند لزوماً همان تصوير ناقض تاريخي دين نيست بلكه ديني است كه اجتهاد در مباني و اصول آن همواره وجود دارد و براي همه جذابيت دارد. روشنفكري ديني ميپندارد پس از حدوث تجدد و مدرنيته، دينداران درسهاي فراوان گرفتند و بايد در نگاه خود به جزئيات مذهبي، تجديدنظر كنند در حالي كه مسلمانان سنتي چه بسا اجتهاد در اصول را برنتابند. شريعتي در مقابل اين چالش نقد اسلام تاريخي از سوي روشنفكران ديني را آغاز كرد.
كديور دومين چالش روشنفكري ديني را با «مسلمانان بنيادگرا» برشمرد و افزود: «بنيادگرايي با سنت گرايي تفاوت جدي دارد.
مسلمانان سنتي چندان در انديشه حضور در عرصه سياسي و عمومي نيستند بلكه دغدغههاي فردي آنها از دغدغههاي جمعيشان بيشتر است، اما اين نحله دوم دغدغه سياسي دارند و معتقد به دين سياسي هستند. شريعتي در زمان خودش با اين انديشه مواجه نبود،اسلام اين افراد، اسلام قدرتطلب است و آنها دينداراني هستند كه ميپندارند بدون در دست گرفتن قدرت سياسي امكان اجراي احكام اسلام وجود ندارد و بزرگترين رسالت آنها از سوي خدا به دست گرفتن قدرت سياسي براي تربيت ديني خلايق است و مهمترين مسأله از اين ديدگاه آن است كه با به دست گرفتن قدرت، توان حل تمام مشكلات جامعه را دارند و براي حفظ قدرت سياسي مصلحت نظام از همهچيز مهمتر است و از اين منظر اختيارات بسياري را براي حكمرانان در نظر ميگيرند.
اين ديدگاه ميپندارد از جانب خدا منصوب شده است و مطالب مهم اجتماعي از سوي خدا در اختيار او قرار داده ميشود، بنابراين وقتي مورد نقد واقع ميشود نقد خود را معارضه با دين تلقي ميكند».
كديور معتقد بود راهكار مواجهه با اين چالش، نقد استبداد ديني است، البته رگههاي اين چالش در انديشه شريعتي هم وجود داشت، آنجا كه سخن از مثلث زر و زور و تزوير به ميان ميآورد.
سومين چالش به گفته كديور مواجهه با «روشنفكران سكولار» است: «روشنفكر سكولار، روشنفكران ديني را متهم ميكند كه پذيرش دين شما را از دموكراسي برحذر ميدارد چرا كه لازمه دموكرات بودن را سكولار بودن ميدانند و معتقدند ديندار بودن بايد تنها در عرصه خصوصي باشد اما روشنفكري ديني بر دو نكته تأكيد دارد. اول، اينكه روشنفكري ديني كه دين را وارد عرصه عمومي ميكند هيچ امتياز براي دينداران قائل نيست و همه شهروندان را در مقابل قانون يكسان ميداند و تصدي مناصب براساس دينداري را برنميتابد. ديگر اينكه يكي از لوازم دموكراسي اين است كه مردم در تصويب يا رد قوانين خود اختياراتي داشته باشند، در حالي كه دينداري اقتضا ميكند احكامي را كه دين آنها را وارد ميداند بمانند، پس دين و دموكراسي با هم سازگار نيستند. اما روشنفكري ديني معتقد است قانون با حكم شرعي تفاوت دارد، اگر دينداري اقتضا ميكند كه حكمي باقي بماند آن حكم بايد با اراده عمومي لباس قانون بر تن كند و هر قانوني بدون استثناء تا زماني قانوني است كه اكثريت مردم بخواهند».
كديور با بيان اين مطلب كه مطالعات جامعهشناسي در ربع قرن اخير نشان داده است كه حضور دين در عرصه عمومي در تمام جهان افزايش چشمگير يافته است، افزود:اگر برخوردهاي احساسي و انفعالي در مقابل استبداد ديني را مشاهده ميكنيم، بايد با تعمق بيشتري بينديشيم كه آيا راه مبارزه با استبداد ديني اخراج دين از عرصه اجتماعي يا اخراج قرائت استبدادي از عرصه اجتماعي است؟!
________________________________________
روزنامه شرق
محسن كديور آخرين سخنران اين مراسم بود كه با ياد محمدتقى شريعتى بنيانگذار «كانون نشر حقايق اسلامى مشهد» در دهه ۱۳۲۰ و با بيان اينكه «شريعتى در زمانى از دنيا رفت كه ايران معاصر با بزرگ ترين تجربه دوران خود مواجه شده بود» گفت: «اگر كسى مى خواهد شريعتى را نقد كند بايد بداند، آنچه او گفت در زمان خود و با عنوانى كه خود او به كار مى برد يعنى در جغرافياى سخنش بسيار شايسته بود. اما اگر او امروز مى بود از مجموعه اين ابهام هاى مفيدش يعنى شخصيت چندپهلويش كدام بخش را برمى گزيد و براى زمان ما ارائه مى كرد. پيروان صادق او بايد جست وجوى ديگرى را آغاز كنند و او را به زبان امروز دنبال كنند.»كديور در سخنانى كه تحت عنوان «چالش هاى فراروى روشنفكرى» بود به سه چالش پيش روى روشنفكران دينى اشاره كرد و اولين آن را چالش با سنت گرايان عنوان كرد و گفت: اين چالش در زمان شريعتى هم وجود داشت و او بيش از ديگران در اين زمينه سخن گفته است.»
او با اين اعتقاد كه سنت گرايان در مواجهه با دنياى جديد با مشكلات متعددى مواجه شده اند، گفت: «روشنفكرى دينى در مواجهه با سنت گرايان به يك اهرم تكيه فراوان مى كنند و آن هم اجتهاد است. هر چند سنت گرايان از اجتهاد دم مى زنند اما اين اجتهاد سنتى، اجتهادى محدود و در فروع است. اما روشنفكر دينى از دينى دم مى زند كه از اجتهاد مستمر و مدام حتى در اصول سخن مى گويد كه اين براى انسان امروز جذابيت دارد.
كديور با بيان اين كه روشنفكر دينى مى پندارد براى تجديد حيات اسلام بايد در علم كلام تجديد نظر كرد، گفت: «روشنفكر دينى مى پندارد دينداران بايد پس از متحول شدن دنياى جديد در جزئيات تجديد نظر كنند.»
او گفت: اگر انسان شناسى فقيه عوض شود مسلماً نتيجه ديد او در احكام شرعى نيز تغيير خواهد كرد.
كديور كه تأكيد مى كرد سخنانش صرفاً طرح صورت مسئله است چالش با بنياد گرايان را به عنوان دومين چالش روشنفكران دينى برشمرد و گفت: بنياد گرايى با سنت گرايى تفاوت جدى دارد. مسلمانان سنتى چندان در انديشه حضور در عرصه سياسى و عمومى نبوده و نيستند و دغدغه هاى فردى شان از جمعى افزون تر است. اما بنياد گرايان دغدغه سياسى دارند به عبارت ديگر معتقد به نوعى اسلام سياسى هستند.
او در ادامه گفت: «تلقى شريعتى به نتيجه رسيدن چنين انديشه اى نبود. اگر چه برخى رگه ها در آثار او يافت مى شود اما اين پديده، پديده اى ما بعد شريعتى است.
كديور گفت: آنها مى پندارند كه بزرگترين وظيفه شرعى كه خداوند بر دوش آنها گذارده است، به دست گرفتن قدرت سياسى براى تربيت دينى خلايق است. با چنين انديشه اى مهم ترين مسئله از نظر اين ديدگاه اين است كه اگر قدرت را به دست گرفتيد همه مشكلات دينى توان برطرف شدن خواهند داشت.
به اعتقاد كديور، حفظ قدرت به شكل مطلق براى بنياد گرايان مصلحتى بالاتر است كه به آنان اختياراتى را مى دهد . لذا وقتى مورد نقد قرار مى گيرند بلافاصله نقد خود را معارضه با دين و خدا و رسول او ترجمه مى كنند.
او در ادامه گفت: روشنفكر دينى در مواجهه با چنين انديشه اى بر اين نكته دست مى گذارد كه سياست ورزى امرى بشرى است. او در نحوه حضور دين در عرصه عمومى به شدت با اين ديدگاه مشكل دارد. روشنفكر دينى بر اين باور است كه نحوه حضور اسلام قدرت طلب در عرصه عمومى تنها نحوه نيست بلكه از نحوه حضور ديگرى توسط دينداران مى توان خبر داد و آن سيطره قرائت رحمانى و انسانى است. روشنفكر دينى اين نقد را وارد مى كند كه هرگز كسى با اجبار و فشار به افزايش ايمان و ارتقاى ديندارى نائل نمى شود بلكه آن چيزى كه از اين حاصل مى شود نوعى قشرى گرى و نفاق است.به اعتقاد كديور روشنفكر دينى به دنبال تحول جامعه مدنى دينداران است. او گفت: دو قرائت رحمانى و اجبارى از دين به شدت در مقابل هم صف آرايى كرده اند. كديور در ادامه چالش سوم را چالشى دقيق از چالش هاى قبلى برشمرد و گفت: «چالش سوم چالش با روشنفكران سكولار است يا افرادى كه انديشه دينى را حداقل در عرصه عمومى برنمى تابند.» او با اشاره به نظر سكولارها مبنى بر اين كه لازمه دموكرات بودن، سكولار بودن است، گفت: روشنفكر دينى در مقابل روشنفكران سكولار بر چند نكته تأكيد مى كند، اول آن كه وقتى دينى وارد عرصه عمومى مى شود هيچ امتياز و حقوقى براى دينداران يا مفسران قائل نيست يعنى در مقابل قانون همه شهروندان جامعه مساوى هستند دوم آن كه، قانون با حكم شرعى تفاوت دارد. اين صحيح است كه ديندارى اقتضا مى كند كه احكام دينى ثابت است اما هر حكمى كه مى خواهد در عرصه عمومى پياده شود بايد لباس قانون به تن كند يعنى با اراده عمومى وضع شود.
كديور در ادامه سخنان خود گفت: هيچ جامعه اى در تعيين خط مشى هاى خود فارغ از يك دين يا عقيده نمى تواند تعيين راه كند. خط مشى عمومى نياز به پيش فرض هاى مشخص دارد. اين پيش فرض ها از دين يا ايدئولوژى اخذ مى شود. هرگز نمى توان در زمينه خط مشى هاى عمومى انتظار بى طرفى داشت. كسانى كه چنين مى پندارند نمونه اى ارائه دهند.
اين مدافع روشنفكرى دينى، حضور دموكراتيك دين در عرصه عمومى را با حضور اجبارى آن داراى تفاوت جدى و بنيادى دانست و خطاب به افرادى كه برخوردهاى احساسى و انفعالى از خود نشان مى دهند راه صحيح را در جامعه اخراج و نقد قرائت هاى استبدادى از دين عنوان كرد.كديور سخنان خود را با اين جمله شريعتى كه «من همواره بين سه دنيا در حال رفت و آمد هستم» به پايان رساند و گفت: مسلمان ايرانى بودن اقتضا مى كند كه ما هم از ايرانى بودن و هم اسلام پويا همچون شريعتى دفاع كنيم.پايان بخش مراسم بيست وهفتمين سالگرد درگذشت شريعتى پخش فيلمى از او بود كه «دفتر پژوهش هاى دكتر شريعتى» آن را به تصوير كشاند. در اين فيلم كه به گوشه هايى از زندگى عادى شريعتى پرداخته شده بود، او بيشتر در كنار پدرش محمد تقى شريعتى ديده مى شد.