ستمشناسی و زمانشناسی
( سيري در آراء اجتماعي امام جواد(ع) ).
آشنائی با تعالیم اجتماعی امام جواد(ع)
سيري در آراء اجتماعي امام جواد(ع)
امام محمدبن عليالجواد (رمضان ۱۹۵ـ ذيقعده ۲۲۰) نهمين امام اهل بيت(ع) است. امام ابوجعفر ثاني محمدتقي(ع) در ميان پدران و اجدادش زودتر از همه به امامت رسيد و كمتر از همه عمر كرد. به بياني ديگر امام جواد(ع) نسبت به اجدادش جوانترين امام است.
امام جواد(ع) بهواسطۀ جواني بارها ازسوي عالمان آن زمان و حكومت وقت مورد امتحان و پرسش واقع شد. اين جلسات علمي در كتب تاريخ و نيز در جوامع روايي ضبط شده است. مشهورترين اين جلسات سؤالات فقهي يحيي بن اكث م قاضيالقضات پايتخت عباسي است، كه در حضور خليفه ــ مأمون ــ و جمع كثيري از علما و مردم برگزار شد و امام جواد(ع) با استادي تمام با تشقيق شقوق، نمايي از علم گسترده خود را به نمايش گذاشت و حاضران را انگشت به دهان كرد. امام جواد(ع) در همين جلسه خود سؤالي فقهي مطرح كرد كه هيچيك از فقهاي حاضر توان پاسخگويي نيافتند و زمانيكه پاسخ فقيهانه امام محمدتقي را شنيدند به عجز خود دربرابر علوم اهل بيت(ع) اعتراف كردند.
از وقايع قابل ذكر زندگاني امام جواد(ع) قبل از جلسات يادشده نحوۀ مواجهه وي با خليفۀ وقت در كودكي است. بعد از وفات امام رضا (ع) مأمون به بغداد وارد شد، روزي از شكار به شهر بازميگشت. بچهها در كوچه مشغول بازي بودند. امام محمدتقي نيز در بينشان بود. بچهها با ديدن سربازان و خدم و حشم خليفه از ترس گريختند، اما امام جواد(ع) از جاي خود تكان نخورد، وقتي مأمون به او رسيد، او را ورانداز كرد و با تعجب از او پرسيد، چرا مثل بقيۀ كودكان نگريختي؟ امام جواد(ع) به سرعت پاسخ داد: «راه تنگ نبود تا با رفتنم آن را برايت وسيع كنم، جرمي مرتكب نشدهام تا بهواسطۀ آن بترسم و بگريزم، به تو نيز حسن ظن دارم به اينكه به بيگناه ضرري نميرساني، لذا ايستادم.»
خليفه از جواب حكيمانۀ اين كودك متعجب شد، درحالي كه مسحور شجاعتش شده بود، نامش را پرسيد و دانست كه او محمّد فرزند امام رضا (ع) است. (اين واقعه را اربلي در كشفالغمه ۲/۳۴۴، ابن صباغ مالكي در الفصولالمهمه ص ۲۶۶، و ابن شهر آشوب در المناقب ۲/۴۳۳ نقل كردهاند). مأمون عباسي جهت سرپوشگذاشتن بر ناجوانمردي كه در حق امام رضا(ع) مرتكب شده بود، چندسال بعد در بازي سياسي ديگري دختر خود امفضل را به زوجيت امام جواد(ع) درآورد. گفته ميشود، همين زن امام جواد را مسموم كرد. امام محمدتقي(ع) در كنار قبر جدّش امام كاظم(ع) به خاك سپرده شد.
فارغ از تاريخ عصر امام جواد(ع) آنچه امروز براي دوستداران اهل بيت(ع) مفيد است يكي سيرۀ عملي ائمه(ع) است و ديگري ميراث علمي آنان. شيعيان با تأمل در اين دو منبع ميكوشند با اقتدا به اين اسوهها زندگي خود را تراز دين كنند. متأسفانه حيات كوتاه امام نهم باعث شده كه ما از بسياري تعاليم اين امام همام محروم شويم، اما با اين همه ميراث علمي امام جواد(ع) حاوي تعاليم حياتبخش و درسهاي زندگيساز متعددي است. خوشبختانه مجموعه روايات منقول از امام محمدتقي(ع) در يك مجموعه به نام «مسندالامام الجواد(ع)» گردآوري و منتشر شده است. در اين مجموعه تعاليم اعتقادي، احكام فقهي و مواعظ و حكمتها از هم جدا شده است.
در اين مجال به دو نمونه از تعاليم اجتماعي امام محمدتقي(ع) اشاره ميكنيم، به اين اميد که اين معرفت مقدمه عمل باشد. تعاليم اخلاقي امام جواد(ع) نيز در مجموعه انديشۀ ايشان برجستگي خاصي دارد كه اميدوارم در مجال و مقالي ديگر توفيق عرضۀ آن را بيابم.
يكي از لوازم جداييناپذير دينداري، خداترسی و ايمان، عدالت و دادگري است. آنكه از صراط عدالت منحرف ميشود يقيناً قبلاً به خدا پشت كرده است، هرچند به زبان و در ظاهر از خدا بگويد. اما اينگونه نيست كه هر عدالتپيشه و دادگستري لزوماً مسلمان و موحّد باشد. عدالت حوزهاي گستردهتر از دينداري دارد. در ادبيات ديني «عدالت» از منزلتي رفيع برخوردار است، تا آنجا كه عدالت ارزش فراديني و مقياسي براي سنجش تعاليم ديني بهحساب ميآيد. دين بايد عادلانه باشد. شرط لازم احراز تمامي مناصب ديني عدالت است (امامت، قضاوت، شهادت، امامت جمعه و جماعت، افتاء و…). درمقابل ظلم مذمومترين امور در ادبيات ديني است. براي شناخت همهجانبه عدالت و دادگري چارهاي نيست جز معرفت به جوانب مختلف، ابعاد و جلوههاي گوناگون ظلم و بيداد. ستمشناسي و بيدادپژوهي و تحقيق در زواياي مختلف ظلم مقدمۀ لازم آشنايي با عدالت و دادگري است.
درميان تعاليم اجتماعي سياسي جوادالائمه(ع) نكاتي در زمينۀ ستمشناسي و بيدادپژوهي بهچشم ميخورد. اين نكات در كنار ديگر تعاليم ائمه(ع) ارائهدهندۀ تحقيقي جامع در اين زمينه است. امام محمدتقي(ع) ميفرمايد: «العالم بالظلم والمعين عليه والراضي شركاء و يومالعدل عليالظالم اشدّ من يومالجور عليالمظلوم» (الفصول المهمه/۲۷۴) «ستمكار، ياور ستمكار، و كسي كه از ستم راضي است، شريكند. روز دادگري بر ستمكار شديدتر از روز ستمگري بر ستمديده است». فارغ از مظلوم، در تحقق ظلم سه گروه دخيلند: عامل ظلم (ستمكار)، معاون ظالم (ياور ستمكار) و راضي به ظلم. غالباً همگان از زشتي و قبح كار دو گروه اول باخبرند، حتي در مباحث فقهي و احكام حقوقي براي دو گروه اول مجازات دنيوي پيشبيني شده است. اما آنچه كمتر مورد عنايت است ميزان دخالت گروه سوم در تحقق خارجي ظلم است. كساني كه با گفتار و رفتار و پندار خود با ستمكاري و بيدادگري همدلي ميكنند زمينهگستر وقوع عيني ظلماند. رضايت از ظلم شراكت در ظلم است. اگر اين رضايت در سطح قلب و دل و باطن باقي ميماند، شراكت به همان ميزان قلبي است و اگر رضايت به ابراز زباني و تأييد قولي كشيد، شراكت زباني با ظلم محقق شده است و درمجموع اين مسأله مشمول يكي از قواعد نبوي است: «الراضي بفعل قوم فهو منهم» «آن كس كه از كردار قومي راضي است، از آنان محسوب ميشود».
تأمل كنيم كه كردار چه كساني را تأييد و تقويت ميكنيم و از رفتار چه كساني احساس رضايت ميكنيم، تا بدانيم ندانسته به كدام طبقه و گروه اجتماعي وابستهايم. اين قاعده نبوي وآن حديث تقوي ضابطۀ نيكويي براي خودشناسي و تعيين پايگاه اجتماعي هر فرد است.
در دومين حديث امام جواد(ع) پرده از حقيقتي اجتماعي برميدارد، روزگار به يك منوال نميماند. بنابر آموزۀ قرآني «و تلكالايام نداولها بينالناس» (آل عمران/۱۴۰) آسياب زمانه به نوبت بين مردم ميچرخد، روزي اقبال و شادماني و روزي ادبار و غم. ظلم، دولتي مستعجل دارد. ظلم خلاف اصل است و بالاخره روزي به دست مردم ريشهكن ميشود و به جرم ستمي كه مرتكب شده است محاكمه و مجازات ميشود. راستي كدام روزگار دشوارتر است؟ روزگار جور بر مظلوم يا روزگار دادگري بر ظالم؟ امام جواد(ع) به چنين سؤالي پاسخ ميدهد: ظالم در نظام عادلانه روزگاري سختتر از مظلوم در نظام جائرانه دارد. چرا؟ ظلم و جور خلاف اصل و فطرت و طبيعت است. مظلوم عليرغم فشاري كه در روزگار سلطه جور تحمل ميكند به دو نيرو مستظهر است يكي اميد به ياري و نصرت خداوند كه سكاندار عدالت هستي است و در مرتبۀ پايينتر همدلي و همراهي خاموش افكار عمومي. هريك از اين دو درد جانكاه ستم را بر مظلوم تحملكردني ميكند. اما ظالم نه در درگاه خداوند آبرويي دارد نه در پيشگاه مردم اعتباري. روزي كه ورق برگردد و خانۀ عنكبوت ستمكار در مسير طوفان قرار گيرد، براي او جز حسرت چه ميماند؟ واضح است كه روزگار دادگري بر ستمكار بهمراتب شديدتر از روزگار بيداد بر ستمديده است.
امام محمدتقي(ع) در حديثي ديگر مضمون حديث اول را در قالب قاعدهاي عمومي مطرح ميكنند: «من استحسن قبيحاً كان شريكاً فيه» (الفصولالمهمه/۲۵) «هركسي امر زشتي را نيكو شمارد، در زشتي آن شريك است». آنچه امام(ع) قبلاً مطرح كرد رضايت به ظلم بود و آنچه اكنون محور بحث قرار ميدهد «استحسان قبيح» است، قبيح را حسنشمردن، زشتي را نيكويي محسوبکردن، بدي را تأييدكردن، ناپاكي را تطهيركردن، سيئه را حسنه قلمدادكردن، شريكشدن در اين امور است. اينگونه افراد زمينۀ ذهني و بستر فرهنگي رواج قبح و زشتي را فراهم ميكنند، آنان شريكان فرهنگي زشتي هستند. شريك فرهنگي را بايد شناخت و با شيوۀ فرهنگي به مقابله با او برخاست.
اين حقيقت را امام جواد(ع) در حديثي ديگر به زباني ديگر بيان ميكنند: «من شهد امراً فكرهه كان كمن غاب عنه و من غاب من امر فرضيه كان كمن شهده» (تحفالعقول/ ۳۵۵) «كسي كه در كاري حاضر است اما آن را نميپسندد همانند فردي است كه از آن كار غايب است و كسي كه از كاري غايب است، اما از وقوع آن كار راضي است، مانند كسي است كه در انجام آن كار حاضر است». در هر جريان اجتماعي آنچه همراهي و همسويي و تعلق به آن جريان را شكل ميدهد، حضور فيزيكي و سياهيلشكر بودن نيست، همدلي و رضايت با آن جريان است. همدلان و رضايتپيشگان حتي اگر در صحنه حاضر نباشند، همراهند و حاضران در صحنه اگر همدل و راضي نباشند همسان غائباناند. اين است ملاك حضور و غيبت فرهنگي، دلت هركجا باشد، تو اهل همانجايي.
آشنايي با ژرفاي ستمپيشگي نشان ميدهد كه براي رهايي از عاقبت دردناك ستمكاران لازم است در پندار و گفتار و رفتار خود را از اين بليۀ انساني نجات دهيم.
بصيرت به اوضاع زمانه و آشنايي به مقتضیات زمان به انسان امكان بهرهبرداري گستردهتر از نتايج كار را ميدهد. اگر زمانشناسي در خدمت ايمان و باور ديني قرار گيرد، مؤمن در پناه چنين معرفتي در بسط و تعميق دينداري عرصههاي جديدي درخواهد نورديد. يكي از اسرار عقبماندگي مسلمانان در عرصههاي علمي و اجتماعي عدم شناخت زمان و مقتضيات آن بوده است. مراجعه به متون ديني نشان ميدهد كه «زمانشناسي» بهشدت مورد تأكيد اولياي دين بوده است و ائمه(ع) در مواضع متعددي آثار و فوائد معرفت به زمانه را برشمردهاند و مؤمنان را از مضرات زمانناشناسي برحذر داشتهاند.
تأمل در ميراث علمي جوادالائمه(ع) نشان ميدهد كه «زمانشناسي» از منزلتي رفيع در تعاليم ايشان برخوردار است.
يك: امام جواد(ع) ازجمله صفات يك انسان تراز دين را زمانشناسي ذكرميكنند: «و من عرفانه علمه بزمانه» و ازجمله معرفتهاي او علمش به زمانه است. واضح است كه مراد از علم به زمان، آشنايي با مقتضيات، شرايط و موانع مختلف فرهنگي، اجتماعي، سياسي و اقتصادي است. به مجموعۀ اين شرايط و مقتضيات روزگار يا زمانه اطلاق ميكنيم. هستند كساني كه در زماني زندهاند، اما در آن زمان زندگي نميكنند. در فضاي گذشته نفس ميكشند، انگار تأخير فاز دارند يا دير بهدنيا آمدهاند. ذهن و زبان آنها متعلق به عصر و روزگار ما نيست. آنان را ميتوان «قدماي معاصر» ناميد. انسان متعادل انساني است كه تاريخ تولد او با تاريخ ذهن و زبان و فرهنگش تناسب داشته باشد.
دو: «اظهار الشي قبل ان يستحكم مفسده له» (تحفالعقول/۳۳۶) «اظهار چيزي قبل از اينكه مستحكم شود باعث فساد آن است». زمان بيان هر مسألهاي كدام است؟ چه وقت بايد امور را اظهار كرد؟ زمان اظهار هر چيزي وقت استحكام آن است، آنگاه كه مطلب از قوت لازم برخوردار شده باشد. اظهار مطلب قبل از استحكام، آن را تباه ميكند. اظهار مسائل مانند زمان رسيدن ميوه است، چيدن ميوه زمان خاص خود را دارد. چيدن ميوه قبل و بعد از آن زمان هدردادن سرمايه است. بايد زمانشناس بود تا دانست وقت مناسب اظهار هر مطلبي كدام زمان است. اين سخن امام جواد(ع) از فروع اصل قرآني «قولوا قولاً سديداً» (احزاب/۷۰) است. امام محمدتقي(ع) در حديث ديگري همين حقيقت را با تعبيري تازه ارائه كرده است. «لا تعاجلوا الامر قبل بلوغه فتندموا» (الفصولالمهمه/۲۷۵) قبل از بلوغ هر كاري به معالجه و مواجهه با آن نرويد وگرنه پشيمان ميشويد.
سه: «الايام تهتك لكالامر عنالاسرار الكامنه» (بحارالانوار، ج ۷۸، ص ۳۶۵) «روزگار برايت از رازهاي پنهان پرده برخواهد داشت.» در هر زماني اموري وجود دارد كه منفعت افرادي در مخفيكردن آن امور است. اما خورشيد همواره زير ابر نميماند و روزي پردهها كنار خواهد رفت و اسرار برملا خواهد شد. يكي از ويژگيهاي زمان، راززدايي و پردهبرداري است. زمان ميل به كشف حقيقت دارد. زمان نسبت به حق و باطل لااقتضا نيست، جهتدار است. بهسوي باطلزدايي و حقيقتيابي. اما اين سير اميدواركننده و بطئي است. در چرخ روزگار همه چيز هويدا خواهد شد.
قدرتمندان توانستهاند در مقطعي كوتاه حقايقي را از مردم پنهان كنند، اما تاريخ دست آنها را رو كرده و مشت آنان را واكرده است. ميتوان براي مدت زماني خود را بهگونهاي ديگر آراست و به جامعه تحميل كرد، اما نميتوان وجود باطل خود را همواره به تاريخ قالب كرد. اگرچه عرصۀ راززدايي كامل و عرياني تمامعيار حقيقت آخرت است، «يوم تبليالسرائر» (طارق/۹) اما تاريخ و گذر ايام در چارچوب مناسبات دنيوي از اسراري كه با هزار زحمت پنهان كرده شدهاند، پرده برميدارد.
يكي از اموري كه روزگار در عيانكردن و پردهبرداري از آن سخت غيرتمند است، خون بيگناه است. آنان كه راززدايي زمانه را دستكم گرفتهاند، بيخرداني هستند كه دست روزگار كوس رسوايي آنان را به صدا درخواهد آورد. تنها بايد صبور بود و بازي بياشتباه زمانه را به تماشا نشست. ابراز حقايق و عيانكردن واقعيات عيني از سنن لايتغير الهي است و برخلاف آنچه كه در ادبيات ما آمده است كه «زمانه میل به ادبار دارد»، اين تمايل مقطعي است و زمانه در مسير كلان خود اميدآفرين، راززدا و حقيقتياب است. اگر زمانه و تاريخ مسيري جز اين داشت، عبرت از آن بيمعنا بود. بيان جوادالائمه(ع) اشاره به قاعدهاي مهم در عرصۀ زمانشناسي دارد.
اوين، بهار ۱۳۷۹
· روزنامۀ دوران امروز، ۶ اسفند ۱۳۷۹، صفحۀ ۹.
منابع:
قرآن كريم
اربلي ، كشفالغمه
ابن صباغ مالكي ، الفصولالمهمه
ابن شهر آشوب ، المناقب
ابن شعبه حراني، تحفالعقول
ملا محمدباقر مجلسي ، بحارالانوار
شيخ عزيزالله عطاردي ، «مسندالامام الجواد(ع)»