جلسه چهارم: متعلق ايمان

ايمان به چه اموري تعلق مي گيرد؟ دين ايمان به چه اموري را از انسان خواسته است؟ ويژگي متعلقات ايمان ديني چيست؟

براي آشنايي با “ماهيت ايمان ديني” پس از بحث “فاعل ايمان ديني” به تحقيق درباره متعلق ايمان به طور مطلق و متعلق ايمان ديني به طور خاص مي پردازيم و مي كوشيم با پاسخگويي به چهار سوال فوق در پرتو قرآن، قدمي به سوي شناخت هر چه بيشتر ايمان ديني برداريم.

در قرآن كريم مجموعا ايمان به هشت امر، تعلق گرفته است: ايمان به خداوند، ايمان به روز آخرت، ايمان به پيامبر الهي به ويژه پيامبر خاتم، ايمان به كتب آسماني بويژه قرآن، ايمان به ملائكه، ايمان به غيب، ايمان به باطل و ايمان جبت و طاغوت

از اين هشت امر، دين به روايت قرآن، ايمان به شش امر را از انسان خواسته است: يعني ايمان به خدا، معاد، نبوت، كتب الهي، ملائكه و غيب. و ايمان به دو امر اخير (يعني ايمان به باطل و ايمان به جبت و طاغوت) را مردود شمرده است.

اين هشت امر به لحاظ كثرت آيات هر كدام يكسان نيستند. ما به ترتيب تعدد آيات به كار رفته در هر مورد، اين امور را مطرح مي كنيم و در هر امر به نمونه أي از آيات اشاره مي كنيم.

۱- ايمان به خدا

مهمترين متعلق ايمان، ايمان به خداوند است. افزون بر صد آيه به اين مهم پرداخته است، و از آن با تعابيري همچون ايمان به “الله”، “رب” و مشتقاتش از قبيل “رب العالمين” و “ربنا” و ضمير از قبيل “به” و “بي” (به او، به من) ياد شده است.

ايمان به خداوند گاهي به تنهايي به عنوان متعلق ايمان به كار رفته و غالبا همراه با برخي ديگر از متعلقات شش گانه استعمال شده است.

گزيده آيات ايمان به خداوند به اين قرار است:

– فاما الذين آمنوا بالله واعتصموا به فسيد خلهم في رحمة من (نساء /۱۷۵)

اما آنانكه به خداوند ايمان آورده اند و به او پناه برده اند، پس به زودي آنان را به جوار رحمت خود وارد خواهد كرد.

– و من يؤمن بالله يهد قلبه (تغابن/ ۶۴)

و كسي كه به خداوند ايمان بياورد، دلش را هدايت مي كند.

– قالوا آمنا برب العالمين (شعراء / ۴۷)

ساحران گفتند كه ما به پروردگار جهانيان ايمان آورديم.

– ربنا اننا سمعنا مناديا ينادي للايمان أن آمنوا بربكم فآمنا (آل عمران / ۱۹۳)

پروردگارا، ما شنيديم كه منادي نداي ايمان مي داد كه به پروردگارتان ايمان بياوريد، ما نيز ايمان آورديم.

– انا آمنا بربنا ليغفرلنا خطايانا (طه / ۷۳)

ما به پروردگارمان ايمان آورديم تا لغزشهايمان را ببخشايد.

– قل هو الرحمن ءامنا به و عليه توكلنا (ملك /۲۹)

بگو او بخشاينده است، به او ايمان آورديم و بر او توكل كرديم

و اذا ألك عبادي عني فاني قريب اجيب دعوة الداع اذا ادعان فليستجيبوالي و ليؤمنو ابي لعلهم يرشدون (بقره / ۱۸۶)

أي پيامبر آنگاه كه بندگان من از تو درباره من بپرسند به آنان بگو، من نزديكم، خواسته خواستاران آنگاه كه مرا مي خوانند اجابت مي كنم، پس مي بايد به فرمان من گردن نهند و به من ايمان آورند، باشد كه راه يابند.

– يومنون بالله و اليوم الاخر و يأمرون بالمعروف و ينهون عن المنكر و يسارعون في الخيرات و اولئك من الصالحين (آل عمران / ۱۱۴)

به خداوند و روز آخرت ايمان مي آورند و به معروف امر مي كنند و از منكر نهي مي نمايند و در نيكي ها سرعت مي ورزند، و آنان از صالحان هستند.

– و الذين ءامنوا بالله و رسله اولئك هم الصديقون (حديد / ۱۹)

آنان كه به خداوند و پيامبران او ايمان آورده اند از صديقان هستند.

– و اذا اوحيت الي الحوارين أن ءامنوا و برسولي قالوا ءامنا و اشهد باننا مسلمون (مائده /۱۱۱)

و چون به حواريون وحي كردم كه به من و پيامبرم ايمان بياوريد، گفتند ايمان آورديم، و گواه باش كه از مسلمانانيم.

۲- ايمان به معاد

ايمان به آخرت پس از ايمان به خداوند بيشترين حجم آيات بحث متعلق ايمان را تشكيل مي دهد. و از آن به “آخرة”، “اليوم الآخر”، “يوم الحساب”، “الساعة” و “لقاء رب” ياد شده است.

ايمان به آخرت گاهي به تنهايي و گاهي همراه با ايمان به خداوند استعمال شده است. به نمونه أي از آيات اشاره مي كنيم:

– ان الذين لايومنون بالاخرة زينا لهم اعمالهم فهم يعمهون (نمل / ۴)

آنان كه به آخرت ايمان نمي آورند، اعمالشان را برايشان مي آرائيم، پس ايشان سرگشته اند.

– فالذين لا يومنون بالاخرة قلوبهم منكرة و هم مستكبرون (نحل / ۲۲)

آنان كه به آخرت ايمان نمي آورند، دلهايشان انكارگر است و خود مستكبرند.

– اني عذت بربي و ربكم من كل متكبر لا يومن بيوم الحساب (غافر/ ۲۷)

من به پروردگار خود و شما پناه مي برم از هر متكبري كه به روز حساب ايمان نمي آورد.

– لعل الساعة قريب، يستعجل بها الذين لا يومنون بها (شوري / ۱۸ –۱۷)

چه داني چه بسا قيامت نزديك باشد، كساني كه به آن ايمان ندارند، درباره آن شتاب مي ورزند.

– لعلهم بلقاء ربهم يؤمنون (انعام/ ۱۵۴)

تا به ملاقات با پروردگارشان ايمان بياورند.

– من ءامن با لله و اليوم الآخر و عمل صالحا فلهم أجرهم عند ربهم (بقره / ۶۲)

آنان كه به خداوند و روز آخرت ايمان آورده اند و عمل صالح كرده باشند پس پاداششان نزد پروردگارشان است.

– ان الذين ءآمنوا و الذين هادوا و الصابئون و النصاري من ءامن بالله و اليوم الاخر و عمل صالحا فلا خوف عليهم و لا هم يحزنون (مائده / ۶۹)

از مؤمنان، يهوديان، صائبان و مسيحيان، آنان كه به خداوند و روز آخرت ايمان آورده اند و عمل صالح كرده اند پس نه بيمي بر آنهاست و نه اندوهگين مي شوند.

۳- ايمان به نبوت

ايمان به نبوت به لحاظ كثرت آيات بعد از ايمان به معاد قرار دارد و با عناوين ايمان به رسولان الهي ايمان به رسول نبي امي (حضرت محمد (ص))، گاهي به تنهايي و گاهي همراه با ايمان به خداوند ذكر شده است. نمونه أي از اين آيات به قرار زير است.

– لئن أقمتم الصلوة و ءاتيتم الزكاة و ءامنتم برسلي و عزر تموهم و أقرضتم الله قرضا حسنا لأكفرن عنكم سيئائكم (مائده /۱۲)

اگر نماز را به پا داريد و زكات را بپردازيد و به رسولان من ايمان بياوريد و احترامشان كنيد و به خداوند وامي نيكو دهيد، زشتي هايتان را بپوشانم.

– يا ايها الذين ءامنوا اتقوا الله و ءامنوا برسوله (حديد/ ۲۸)

أي كساني كه ايمان آورديد، تقواي خداوند پيشه كنيد و به رسولش ايمان آوريد.

– فآمنوا بالله و رسوله النبي الأمي الذي يومن بالله و كلمته و اتبعوه لعلكم تهتدون (اعراف / ۵۸)

پس ايمان بياوريد به خداوند و رسول نبي امي (درس نخوانده يا برخاسته از ام القري = مكه) كه به خداوند و كلماتش ايمان دارد و از او تبعيت كنيد، باشد كه هدايت شويد.

– انما المؤمنون الذين ءامنوا بالله و رسوله (نور / ۶۲)

مؤمنان تنها كساني هستند كه به خداوند و رسولش ايمان آورده باشند.

۴- ايمان به “ما انزل الله”

ايمان به وحي كه لازمه ايمان به نبوت است، با عناوين “ايمان به ما انزل الله”، “ايمان به كتب”، “ايمان به كتاب” ، “ايمان به قرآن”، “ايمان به آيات خداوند”، “ايمان به كلمات الهي” و “ايمان به نوري كه فرستاده ايم” (يعني قرآن) ذكر شده است. ايمان به كتاب گاهي به تنهايي و گاه همراه با ايمان به خداوند و ايمان به پيامبر معرفي شده است. به نمونه أي از آيات اشاره مي شود:

– قولوا ءامنا بالله و ما انزل الينا و ما انزل الي ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب والاسباط و ما اوتي موسي و عيسي و ما اوتي النبيون من ربهم لا نفرق بين احد منهم و نحن له مسلمون (بقره/ ۱۳۶)

بگوييد ايمان آورديم به خداوند و آنچه بر ما نازل شده و به آنچه بر ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و اسباط نازل شده و به آنچه به موسي و عيسي داده شده است و به آنچه به پيامبران از جانب پروردگارشان داده شده است. بين هيچيك از ايشان فرقي نمي گذاريم و ما تسليم ايشانيم. (و مثل آن آل عمران / ۸۴)

– يا ايها الذين ءامنوا ءامنوا بالله و رسوله و الكتاب الذي نزل علي رسوله و الكتاب الذي انزل من قبل و من يكفر بالله و ملائكته و كتبه و رسله واليوم الاخر فقد ضل ضلا لا بعدا (نساء /۱۳۶)

أي كساني كه ايمان آورده ايد، ايمان بياوريد به خداوند و رسولش و كتابي كه بر رسولش فرو فرستاده و كتابي كه قبلا فرستاده است و كسي كه به خداوند، فرشتگان، كتب و رسولان او و روز آخرت كافر شود، گمراه شده است گمراهي دوري.

– والمؤمنون يؤمنون بما أنزل اليك و ما أنزل من قبلك (نساء /۱۶۲)

مؤمناني كه ايمان مي آورند به آنچه بر تو فرو فرستاده شد و آنچه قبل از تو فرستاده شد.

– والذين هم باياتنا يؤمنون (اعراف /۱۵۶)

و آنان كه به آيات ما ايمان مي آورند.

– و ءامنوا بما نزل علي محمد و هوالحق من ربهم (محمد (ص) /۲)

ايمان بياوريد به آنچه بر محمد فرو فرستاده شده و آن حقي از جانب پروردگارش است.

– فالذين ءاتيناهم الكتاب يؤمنون به (عنكبوت / ۴۷)

آنان كه بر ايشان كتاب داديم. به آن ايمان مي آورند.

– و قال الذين كفروا لن نؤمن بهذا القرءان و لا بالذي بين بديه (سبأ / ۳۱)

آنانكه كفر ورزيدند گفتند: ايمان نمي آوريم به اين قرآن و نه به آنچه پيش روي اوست.

– فامنوا بالله و رسوله و النور الذي أنزلنا (تغابن / ۸ )

به خداوند و رسولش و نوري كه فرو فرستاديم (قرآن) ايمان بياوريد.

– فآمنوا بالله و رسوله النبي الأمي الذي يؤمن بالله و كلمته (اعراف / ۱۵۸)

پس ايمان بياوريد به خداوند و رسول نبي امي كه به خداوند و كلماتش ايمان دارد.

۵- ايمان به ملائكه

ملائك (فرشتگان) وسائط فيض الهي و وكيلان خداوند در تدبير اوامر اويند و در دو آيه ذيل ايمان به آنها همراه با ايمان به امور پيش ذكر شده است:

– ليس البر أن تولوا وجوهكم قبل المشرق و المغرب و لكن البر من ءامن بالله و اليوم الاخر و الملائكة و الكتاب النبين و … (بقره / ۱۷۷)

نيكي اين نيست كه رويتان را به مشرق و مغرب برگردانيد، بلكه نيكوكار آن است كه ايمان آورده است به خداوند، روز آخرت، فرشتگان، كتاب و پيامبران و …

– ءامن الرسول بما انزل اليه من ربه و المؤمنون كل ءآمن بالله و ملائكته و كتبه و رسله لا نفرق بين احد من رسله و قالوا سمعنا و أطعنا غفرانك ربنا و اليك المصير (بقره / ۲۸۵)

پيامبر به آنچه از جانب پروردگارش به او نازل شده است ايمان آورد، و همه مؤمنان به خداوند، فرشتگان، كتب و رسولان او ايمان آورده اند، بين هيچيك از رسولان او فرق نمي گذاريم و گفتند شنيديم و پيروي كرديم، بخشش تو را أي خداوند خواهانيم و بازگشت به سوي توست.

اين دو آيه جامعترين آيات قرآن كريم در باب متعلق ايمان ديني است و در هريك به پنج متعلق ايمان ديني در كنار هم تصريح شده است.

۶- ايمان به غيب

مراد از غيب. عالم غير مشهود، نديدني و پنهان از حواس ظاهري است،‌ غيب به معناي عام خود، خداوند، آخرت و ملائك را در بر مي گيرد. ايمان به غيب تنها در يك آيه آمده است:

– الذين يؤمنون بالغيب و يقيمون الصلوة و مما رزقناهم ينفقون (بقره / ۳)

آنانكه به غيب ايمان مي آورند، نماز بپا مي دارند و از آنچه روزيشان كرده ايم انفاق مي كنند.

۷- ايمان به باطل

باطل مقابل حق است. قرآن كريم در سه آيه متعلق ايمان كافران را باطل توصيف كرده است

– أفالباطل يؤمنون و بنعمت الله هم يكفرون (نحل / ۷۲)

آيا به باطل ايمان مي آورند و نعمت خداوند را كفران مي ورزند. (ونيز رجوع كنيد به عنكبوت /۶۷)

– و الذين و آمنوا بالباطل و كفروا بالله اولئك هم الخاسرون (عنكبوت / ۵۲)

آنانكه به باطل ايمان آورده اند و به خداوند كفر ورزيده اند، ايشان زيان كارانند.

۸- ايمان به جبت و طاغوت

“جبت” يعني چيزي كه خيري در آن نيست، بي خير و به آنچه به جاي خداوند پرستيده مي شود اطلاق مي شود. طاغوت در اصل مصدري است به معناي طغيان، اما غالبا به معناي فاعل (بسيار طغيان كننده) بكار مي رود و به هر معبودي بجز خداوند نيز اطلاق شده است. اگر چه جبت و طاغوت باطل هستند و عنوان ايمان به باطل، ايمان به جبت و طاغوت را نيز در بر مي گيرد، اما در يك آيه اختصاصا ايمان به جبت و طاغوت مطرح شده است:

– الم تر الي الذين اوتوانصيبا من الكتاب يؤمنون بالجبت و الطاغوت و يقولون للذين كفروا هؤلاء أهدي من الذين ءامنوا سبيلا، اولئك الذين لعنهم الله و من يلعن الله فلن تجدله نصيرا (نساء / ۵۲-۵۱)

آيا نديدي آنانكه نصيبي از كتاب برده اند، به جبت و طاغوت ايمان آورده اند و به كفار مي گويند ايشان از مؤمنان هدايت يافته ترند، خداوند آنان را لعنت كرده است و آنكه خداوند لعنتش كند ياوري نخواهد يافت.

بحث لغوي

“آمن، يؤمن، ايمانا” به معناي گرويدن و اعتماد كردن و باور كردن “لازم” است و با حرف جر “باء” متعدي مي شود در تمام آيات فوق الذكر متعلق ايمان بعد از حرف “باء” قرار گرفته است. يؤمنون بالله، آمنوا برسوله ‌، يؤمنون بما انزل اليك، اما در برخي از آيات قرآن كريم ايمان و مشتقات آن با حرف جر “لام” بكار رفته است:

– يا موسي لن نؤمن لك حتي نري الله جهره (بقره /۵۵)

أي موسي، به تو ايمان نخواهيم آورد تا اينكه خداوند را آشكار ببينم.

– أنؤمن لك و اتبعك الأرذلون (شعراء / ۱۱۱)

آيا به تو ايمان بياوريم، در حاليكه افراد پست از تو تبعيت مي كنند؟

– و لا تؤمنوا الا لمن تبع دينكم (آل عمران /۷۳)

ايمان نياوريد جز به كسي كه از دينتان تبعيت كند.

– قل لا تعتذروا لن نؤمن لكم قد نبأنا الله من اخباركم (توبه / ۹۴)

بگو، عذر نياوريد، ما به شما ايمان نمي آوريم، خداوند ما را از اخبار شما آگاه كرده است.

– قل أذن خير لكم يؤمن بالله و يؤمن للمؤمنين و رحمة للذين ءآمنوا منكم (توبه / ۶۱)

بگو پيامبر گوش نيكويي براي شماست، او به خداوند ايمان مي آورد و آنچه را به نفع مؤمنين است باور مي كند و براي آنانكه ايمان آورده اند رحمت است.

ايمان به مشتقات آن در زبان عربي با حرف “لام” نيز همانند “باء” متعدي مي شود، چنانكه لام در سه آيه اول لام تعديه است. اما علاوه بر آن لام نفع نيز داريم، كه با لام تعديه متفاوت است. آنچنانكه در آيه اخير يؤمن للمؤمنين (توبه /۶۱) لام نفع است نه تعديه و متعلق يؤمن محذوف است. در آيه لن تؤمن لكم (توبه /۹۴) هر دو وجه جايز است (تعديه و نفع)

آنچه در بحث متعلق ايمان بكار مي آيد مواردي است كه لام همانند باء براي تعديه باشد. در اين زمينه دو آيه ذيل ياد كردني است.

– فقالوا أنؤمن لبشرين مثلنا (مؤمنون /۴۷)

پس كفار گفتند آيا به دو انسان همانند خودمان (موسي و هارون) ايمان بياوريم؟

– و لن نؤمن لرقيك حتي تنزل علينا كتبا نقرؤه (اسراء / ۹۳)

و گفتند أي پيامبر به بالا رفتن تو ايمان نمي آوريم تا اينكه بر ما كتابي نازل كني كه آنرا بخوانيم.

تعديه با حرف لام در قرآن كريم غالبا در موارد منفي بكار رفته است. و متعلقات مذكور بعد از آن غالبا به نبوت باز مي گردد.

ويژگيهاي متعلق ايمان

از تأمل در متعلقات هشت گانه ايمان به نكات ذيل دست مي يابيم.

۱- متعلق ايمان لزوما حق نيست مي توان به باطل نيز ايمان آورد. (ايمان به باطل، ايمان به جبت و طاغوت) اين تقسيم از ديدگاه ناظر بيروني قطعا صحيح است. اما آيا مؤمن به باطل. به باطل ايمان مي آورد در حاليكه نمي داند باطل است، يا اينكه با علم به بطلان آن، به آن ايمان مي آورد؟ به نظر مي رسد مؤمن به باطل، بطلان متعلق ايمان خود را نمي داند و الا ايمان ميسر نبود. به عبارت ديگر ايمان و علم به بطلان متعلق ايمان غير قابل جمع است. ايمان به هر معنايي به آنچه مي دانيم باطل است، ممكن نيست. كفار (مؤمنان به باطل) بنابر يك توهم و به اميد بهره وري از متعلق ايمان خود به باطل ايمان آورده اند. اين تفسير در صورتي جاري است كه ايمان را امري باطني و قلبي بدانيم و در امور ظاهري استعمال نكنيم.

۲- قرآن از پيروان خود ايمان به شش امر را خواسته است، خداوند، معاد، نبوت، كتب الهي، ملائك و غيبت همه اين امور از هم منفك نيستند. غيب، خداوند، معاد و ملائك را در بر مي گيرد. كتب الهي لازمه نبوت است و بازگشت ايمان به رسولان، ايمان به كتابهايشان به امر واحدي است. اين شش امر اموري قدسي، متعالي و ماوراي حوزه اختيارات بشري اند. از حقانيت و اعتبار برخوردارند، قابل اعتماد و اتكاء هستند. در عين اينكه اين امور تاحدودي بر ما معلومند، نكات فراواني در مورد آنها نمي دانيم.

از بسياري پيامبران پيشين و كتابهايشان تنها نامي را مي شناسيم. از بسياري از اين امور تنها نكاتي را مي دانيم كه خداوند در كتابش يا به زبان پيامبرش (ص) و اولياء معصومش (ع) به اطلاع ما رسانده است و از ما ايمان به آنها را خواسته است.

مي توانيم بگوييم متعلق ايمان معلوم تفصيلي نيست، مجهول مطلق نيز نيست. چيزي بين اين دو است آيا ايمان به اين امر به يك معناست؟ به چه معني يا معاني؟ پاسخ به اين سؤال موكول به بحث ماهيت و صفات ايمان است.