جلسه هشتم: رابطه ايمان با خشوع، سكينه و اطمينان

خلاصه مطالب گذشت

هر چند ايمان منحصر به انسان نيست، اما بحث متمركز در “ايمان انسان” است. انسان در ايمان آوردن به دنبال دستيابي به چيزي است كه ندارد. ايمان به اموري تعلق مي گيرد كه نظر مؤمن از نوعي حقانيت و اعتبار في الجمله بر خوردار است. متعلق ايمان ديني، عيني و واقعي، متعالي و قدسي، ماوراي حواس انساني يا داراي منشأ ماورايي، زنده، آگاه و قادر به دفع نياز انسان است.

ويژگيهاي ايمان ديني:

۱- ايمان فعل است نه انفعال ۲- فعلي قلبي است نه زباني ۳- قابل امر و دعوت پذير است ۴- فعلي اختياري است ۵- زور بردار نيست، اصولا بدون آزادي و اختيار محقق نمي شود ۶- تنها در ظرف اختيار پذير فتني است يعني در دنيا قبل از رؤيت عذاب الهي و پيش از سكرات موت ۷- ايمان داراي مراتب و قابل افزايش و كاهش است. ۸- ايمان زوال پذير است. ۹- ايمان آزمون پذير است. ۱۰- ايمان كتمان پذير و پنهان كردني است ۱۱- ايمان ديني فضيلت، محبوب و فطري است. ۱۲- ايمان تحول آفرين است. ۱۳- ايمان قدرت زاست. ۱۴- ايمان ديني – بويژه مراتب عالي آن به اخبات (نرمي و تواضع قلب) و وجل (ترس توأم با تواضع) مي انجامد.

۳/۱۴- ايمان ديني دل را خاشع مي كند.

خشوع يكي از صفات قلبي و به معناي فروتني و خضوع است. خشوع قلب در مقابل قساوت و سختي دل است. ايمان دين دل را در مقابل خداوند نرم مي كند و جان را پذيراي هدايت و راه يافتگي مي كند. دل مؤمن با ياد خدا فروتني پيشه مي كند و با شنيدن آيات الهي برخضوع و خشوع آن مي افزايد. اما در مقابل برخي از آدميان قسي القلب اند. دلهايي سخت همچون سنگ دارند لذا ايمان نمي آورند، نرم كردن دل، خاشع و فروتن كردن قلب نياز به مراقبت و تربيت دارد. واضح است كه با توجه به اينكه ايمان داراي مراتب و درجات است، صفات قلبي ايمان نيز ذومراتب است، و خشوع و فروتني كامل از صفات مراتب عالي ايمان است و مراتب پايين و اوليه ايمان از خشوع و فروتني اندك برخوردار است.

۱) الم يأن للذين آمنوا ن تخشع قلوبهم لذكرالله و ما نزل من الحق و لا يكونوا كالذين اوتوا الكتاب من قبل فطال عليهم الامد فقست قلوبهم و كثير منهم فاسقون (حديد/۱۶)

آيا براي آنانكه ايمان آورده اند وقت آن نرسيده است كه قلبهايشان به ياد خدا و آنچه به حق نازل شده است. فروتن گردد، و اينكه همانند آنانكه پيش از اين كتاب به آنان داده شد، پس روزگار برايشان دراز شد، و دلهايشان سخت شد و بسياري از ايشان فاسقند.

در آيه فوق: اولا خشوع و فروتني دلهاي مؤمنان در مقابل سختي و قساوت دلهاي فاسقان قرار داده شده است. ثانيا خشوع دلهاي مؤمنان در برابر ذكر خداوند و كتاب الهي، ظاهرا در مراتب ابتدايي ايمان حاصل نمي شود، چرا كه آيه خطاب به مؤمناني است كه فاقد چنين فضيلتي هستند و در مقام تشويق آنان به تحصيل آن است.

۲) قد افلح المؤمنون. الذين هم في صلوتهم خاشعون. (مؤمنون/۳-۲)

مؤمنان رستگار شدند، آنانكه در نمازشان فروتنند.

آيات ابتدايي سوره مؤمنون هفت صفت را براي مؤمنان برشمرده است كه در صدر آنها خشوع در نماز است و آخرين آن مراقبت نسبت به نمازهايشان (والذين هم علي صلواتهم يحافظون. (مؤمنون ۹). بنابراين:

اولا: نماز مهمترين جلوه عملي ايمان ديني است، تذكر دو صفت مؤمن در ارتباط با نماز حاكي از چنين اهميتي است.

ثانيا: ايمان ديني بدون نماز جدا آسيب پذير و رو به كاهش خواهد بود.

ثالثا: محافظت و پاسداري از نمازها غير از خشوع و فروتني در نماز است، اولي به اصل وجود و بقاي تمامي نمازهاي واجب اشاره دارد، و دومي گزارشگر حالت مؤمن در نماز است، مؤمن نه تنها در انجام فريضه نماز كاهلي و سستي ندارد، بلكه در كيفيت انجام آن نيز سنگ تمام مي گذارد. او با دلي نرم، افتاده، پذيرا و فروتن به راز و نياز با خداوند مي پردازد.

۳) ان المسلمين و المسلمات و المؤمنين و الامؤمنات و القانتين القانتات و الصادقين و الصادقات و الصابرين و الصابرات و الخاشعين و الخاشعات و المتصدقين و المتصدقات و الصائمين و الصائمات و الحافظين فروجهم و الحافظات و الذاكرين الله كثيرا و الذاكرات أعدالله لهم مغفرة و اجرا عظيما (احزاب/۳۵)

مردان و زنان مسلمان، مردان و زنان مؤمن، مردان و زنان فروتن، مردان و زنان راستگو، مردان و زنان شكيبا، مردان و زنان خاشع، مردان و زنان بخشنده، مردان و زنان روزه دار، مردان و زنان خويشتندار در ناموس، مردان و زناني كه بسيار ياد خدا مي كنند، خداوند براي ايشان آمرزش و پاداش بزرگ مهيا كرده است.

در آيه فوق اولا ده فضيلت بر شمرده شده است: ۱- اسلام ۲- ايمان ۳- قنوت و فرو تني ۴- راستگويي ۵- صبر ۶- خشوع ۷- انفاق ۸- صوم و روزه داري ۹- خويشتنداري در ناموس ۱۰ – ذكر كثير خداوند ثانيا: در اين مهمترين فضائل ديني هيچ تفاوتي به لحاظ جنسيت نيست. مرد و زن از اين زاويه كاملا مساويند. ثالثا: ذكر اين صفات در كنار هم حكايت از تفاوت آنان با هم مي كند. ايمان غير از اسلام است، خشوع غير از ايمان است و هكذا. رابعا: مغفرت و اجر عظيم نتيجه جمع اين فضائل با يكديگر است.

در آيات ۱۰۹-۱۰۷ سوره اسراء نيز به صفات مؤمنان از جمله ازدياد خشوع آنان در برابر تلاوت آيات الهي اشاره رفته است

۱۵- ايمان ديني آرامش بخش است.

سكينه از سكون خلاف حركت است. سكينه از صفات قلبي است يعني استقرار، عدم اضطراب باطني و آرامش دل. يكي از بزرگترين نتايج ايمان ديني آرامش بخشي آن است. ايمان با همسو كردن جان انسان با خداوند به تلاطمهاي دروني او پايان مي دهد و سراچه دلش را به درياي آرام بدل مي كند. سكينه و آرامش روحي و معنوي مختص مؤمنان است. هديه الهي است كه خود به ازدياد ايمان مي انجامد.

هوالذي انزل السكينه في قلوب المؤمنين ليزداد و ايمانا مع ايمانعم (فتح/۴)

او (خداوند) كسي است كه سكينه را در دلهاي مؤمنان نازل كرد تا ايمان بر ايمانشان بيفزايد.

لقد رضي الله عن المؤمنين اذيبا يعونك تحت الشجرة فعلم ما في قلوبهم فانزل السكينة‌ عليهم و اثابهم فتحا قريبا (فتح/۱۸)

خداوند از مؤمنان خشنود شد، آنگاه كه زير درخت با تو بيعت كردند، پس دانست آنچه در دلهايشان است، پس سكينه بر ايشان نازل كرد و به فتحي نزديك پاداششان داد.

در آيات توبه/۲۶و۴۰ و فتح/۲۶ و بقره/۲۴۸ نيز به مضامين مشابهي درباره سكينه اشاره شده است.

از تأمل در آيات فوق در مي يابيم كه: اولا: سكينه همواره از جانب خداوند نازل مي شود. ثانيا: فرودگاه سكينه قلب مؤمنان است. ثالثا: مؤمنان قبل از انزال سكينه بهره أي از ايمان داشته اند، بنابراين سكينه از خواص مراتب عالي ايمان است و نه لزوما از ويژگيهاي مطلق مراتب ايمان.

از مقايسه آيه ۲۲ سوره مجادله “اولئك كتب في قلوبهم الايمان و ايدهم بروح منه” با آيه ۴ سوره فتح در مي يابيم كه: سكينه روحي الهي يا مستلزم روحي الهي از امر خداوند است كه موجب آرامش دل و استقرار نفس و رفع اضطراب مي شود.

۱۶- ايمان بدون اطمينان هم حاصل مي شود اما مراتب عالي ايمان ديني اطمينان بخش است.

طمأنينه و اطمينان سكون بعد از اضطراب است. اطمينان يكي از صفات قلبي است كه به انسان وقار و آرامش مي بخشد. اطمينان مرتبه أي بالاتر از شك و ترديد، و ظن و وهم و پايين تر يقين است. اطمينان به يقين نزديك است و قبل از آن قرار مي گيرد، اما از شك و دودلي و تشويش و اضطراب بسيار دور است.

۱) ان الذين لا يرجون لقاءنا و رضوا بالحيوة الدنيا و اطمأنوابها و الذين هم عن آياتنا غافلون. اولئك مأواهم النار بما كانوا يكسبون (يونس/۸-۷)

آنانكه به ديدار ما اميدي ندارند، و به زندگي دنيا رضايت داده اند و به آن اطمينان كرده اند و آنانكه از آيات، غافلند، ايشان بواسطه آنچه كسب كرده اند جايگاهشان آتش است.

در آيه فوق: براي ساكنان جهنم چهار صفت برشمرده شده است: ۱- يأس از ملاقات با خداوند در آخرت ۲- خشنودي به زندگي پست دنيوي ۳- اطمينان به حيات دنيوي ۴- غفلت از آيات الهي

اطمينان به دنيا كه ملازم غفلت از نشانه هاي پروردگار و تعلق خاطر و دل سپردن به دنيا و نااميدي از آخرت است مقابل ايمان ديني است. نمي توان مؤمن بود و به اين چهار صفت متصف بود. نخستين مرحله ايمان ديني دل كندن از دنيا و لوازم آن است.

۲) ان الله يضل من يشاء و يهدي اليه من اناب. الذين آمنوا و تطمئن قلوبهم بذكر الله الا بذكر الله تطمئن القلوب. الذين آمنوا و عملواالصالحات طوبي لهم و حسن مأب (رعد/۲۹- ۲۷)

خداوند هر كه را بخواهد گمراه كند و آنكه به سوي او باز مي گردد را هدايت مي كند. آنانكه ايمان آورده اند و دلهايشان به ياد خدا آرام گيرد. آگاه باشيد كه دلها به ياد خدا آرام مي گيرد. آنانكه ايما آورده اند و عمل صالح انجام داده اند، خوشا بحالشان و چه نيكو بازگشت گاهي دارند.

در آيه فوق: اولا: شرايط هدايت فرد از سوي خداوند سه امر دانسته شده: انابه (بازگشت)، ايمان طمأنينه قلب به ياد خدا. ثانيا: ايمان غير از طمأنينه است. لذا در كنار ايمان، طمأنينه ذكر شده و واضح است كه عطف تفسيري نيست، بلكه طمأنينه دل به ياد خدا علاوه بر ايمان است. يعني از لوازم برخي مراتب عالي ايمان است. ثالثا: يكي از اسباب طمأنينه دل و آرامش قلب، ياد خداوند است. واضح است كه از آنجا كه طمأنينه امري قلبي و باطني است. سبب آن نيز چنين است. لذا مهم اين است كه دل بياد خدا باشد، چه اين ياد بر زبان جاري شود و چه نشود. به زبان ذكر گفتن و به دست تسبيح داشتن ملاك نيست. ملاك اين است كه دل از ياد خدا غافل نباشد و خدا در سراچه ضميرش حاضر باشد و او جدا بفهمد كه در محضر اوست.

۳) يا ايتها النفس المطمئنة ارجعي الي ربك راضية مرضية فادخلي في عبادي وادخلي جنتي (فجر/۲۸)

أي روان آسوده، به سوي پروردگارت بازآ. خشنود و خشنود شده، در ميان بندگانم درآ. به فردوسم داخل شو.

در آيه فوق، اولا: نفس مطمئنه حكايت از عالي ترين مراتب ايمان دارد. كسي كه از حالت اطمينان به مرحله أي صعود كرده كه اطمينان بر جان او ملكه شده ، نفس او ملازم با طمأنينه و آسودگي شده است.

ثانيا: آنكه به چنين مرحله أي صعود مي كند رضايت خداوند را تحصيل كرده و در زمره خواص خداوند به بهشت وارد مي شود.

۴) من كفر بالله من بعد ايمانه الا من اكره و قلبه مطمئن بالايمان و لكن من شرح بالكفر صدرا فعليم غصب من الله و لهم عذاب عظيم (نحل/۱۰۶)

آنانكه بعد از ايمانشان به خداوند كافر شوند‌ (مورد غضب خداوند هستند) مگر كسانيكه به اكراه (اظهار كفر كنند) و قلبش به ايمان مطمئن باشد و لكن كسانيكه سينه هايشان را به كفر گشوده اند پس غضب خداوند شامل حال ايشان است و برايشان عذابي بزرگ (مهيا) است.

اين آيه در پنج بحث از مباحث ايمان مطرح است: اول: مجازات اخروي ارتداد (كيفر بعد از ايمان) دوم: جواز تقيه (پنهان داشتن ايمان و اضهار كفر تحت فشار) سوم: جايگاه ايمان قلب است، ايمان امري قلبي است نه زباني. چهارم: اختياري بودن و زور بردار نبودن ايمان و بالاخره پنجم: رابطه ايمان و اطمينان

از زاويه پنجم: ايمان خود يكي از اسباب طمأنينه است. مؤمن به ايمان خود اطمينان دارد، به اين ايمان دل خوش دارد و هيچ اكراه و فشار بيروني نمي تواند اين آرامش باطني و طمأنينه قلبي را مختل كند، حتي اگر مجبور شوند زير فشار و شكنجه رد، بگويد، كلمات كفر بر زبان جاري كند اما دل او شهادت به ايمان مي دهد.

۵) و اذ قال ابراهيم رب ارني كيف تحي الموتي قال اولم تؤمن قال بلي و لكن ليطمئن قلبي قال فخذ اربعة من الطير فصر هن اليك ثم اجعل علي كل جبل منهن جزء اثم ادعهن يأتينك سعيا و اعلم ان الله عزيز حكيم (بقره / ۲۶۰)

(بياد آور) زمانيكه ابراهيم (ع) (از خدا خواست) خدايا به من نشان بده كه چگونه مرده ها را زنده مي كني. (خداوند به ابراهيم) فرمود: مگر ايمان نياورده اي؟ (ابراهيم به خدا) عرض كرد: چرا، لكن مي خواهم دلم آرام گيرد. (خداوند) فرمود: پس چهار پرنده بگير، آنها را به نزد خود پاره گردان، هر پاره أي را بر كوهي قرار بده، سپس آنها را بخوان، با سرعت به سوي تو مي دوند و بدان كه خداوند عزيزي و حكيم است.

اين آيه يكي از مهمترين آيات بحث رابطه ايمان و اطمينان است.

اولا: ابراهيم خليل الرحمن در اين آيه از خداوند مي خواهد كه به او نشان دهد كه چگونه مرده ها زنده مي شوند. مي دانيم كه ابراهيم پيامبر است و معاد از اصول اديان ابراهيمي است. علي القاعده پيامبر به معاد اطمينان بلكه يقين دارد. آنچنانكه در دو آيه قبل ابراهيم در حضور نمرود به قدرت خداوند در اعطاي حيات و ممات تصريح مي كند: اذقال ابراهيم ربي الذي يحيي و يميت (بقره / ۲۵)

ثانيا: در خواست ابراهيم از خداوند از اصل معاد نيست. بلكه از چگونگي زنده كردن مردگان در قيامت است. به علاوه او از خداوند نمي خواهد اين امر را با ارائه استدلال و برهان نظري برايش اثبات كند، بلكه در خواست مي كند كه اين مهم را عملا به او نشان دهد. بين دانستن و ديدن تفاوت است. ابراهيم مي داند، اما مي خواهد با چشم خود ببيند. مشاهده كند.

ثالثا: خداوند با استماع درخواست ابراهيم از او مي پرسد: “اولم تؤمن” سؤال دوم (آيا ايمان نياورده اي؟) عتاب و نهي از سؤال بود و ملازم اين بود كه متكلم سؤال را برخاسته از ايمان تلقي كرده است. اما اولم تؤمن؟ (مگر ايمان نياورده أي) به اين نكته اشعار دارد كه جا براي سؤال و درخواست هست زيرا سؤالي مي تواند برخاسته از ايمان نداشتن به قدرت خداوند در زنده كردن مردگان باشد، همچنين مي تواند چنين نباشد، لذا خداوند از ابراهيم مي پرسد چر چنين درخواستي مي كني؟

رابعا: ابراهيم در پاسخ به خدا عرض مي كند كه چرا ايمان دارم. اما اگر با چشمانم ببينم كه مردگان زنده مي شوند اطمينان قلب پيدا مي كنم. بنابراين ابراهيم ايمان دارد اما اطمينان ندارد. پس مي توان مؤمن بود اما مطمئن نبود. به عبارت ديگر اطمينان از لوازم ايمان نيست. ايمان بدون اطمينان متصور است.

خامسا: لازمه اطمينان نداشتن،‌شك و ترديد داشتن نيست، ترديد و شك گريبانگر كسي است كه طرفين يك قضيه را در پذيرش و عدم پذيرش علي السويه مي داند و نمي تواند يك طرف را بپذيرد. اگر گسي از مرحله ترديد و شك گذشت و احتمال يك طرف را ارجح دانست و آنرا پذيرفت و حتي بر انتخاب اين گزينه استدلال هم كرد. از دو حال خارج نيست. يا عليرغم اين پذيرش و استدلال دلش قرص نيست، هنوز در قلبش چيزي خلجان مي كند. خطورات قلبي او را آزار مي دهد، دلش مطمئن نيست، مي خواهد كسي را پيدا كند، از او بپرسد و آرام شود. يا اينكه علاوه بر پذيرش و باور اطمينان بلكه يقين پيدا كرده است.

خطورات قلبي و سؤال داشتن، منافي عقايد يقيني هست، اما با ايمان منافاتي ندارد. مي توان ايمان داشت اما يقين نداشت مي توان ايمان داشت اما اطمينان نداشت. مي توان ايمان داشت و بجاي يقين و اطمينان، سؤال داشت مسئله داشت.

ايمان دارد چون چيزي را باور دارد، پذيرفته است، به او اعتماد دارد، اما اين پذيرش و باور و اعتماد در مراحل ابتدايي است. خلاف آن نيز به قلبش خطور مي كند، او شك ندارد، مردد نيست، احتمال صدق مي دهد. اما از خود مي پرسد نكند خلاف آن درست باشد؟ شبهه به جانش چنگ مي اندازد. او فقط اطمينان ندارد، اما مؤمن است. ايمان با سؤال منافاتي ندارد. نه تنها منافاتي ندارد بلكه با طرح سؤال و دريافت پاسخ مكفي مي تواند ايمان را ارتقاء دهد و به درجه اطمينان برسد.

سادسا: خداوند درخواست ابراهيم را اجابت كرد و به او نشان داد مردگان را چگونه زنده مي كند. ابراهيم در ايمان خود مستحكم تر شد و به اطمينان دست يافت. خداوند نه تنها ابراهيم را سرزنش نكرد، بلكه اين واقعه را پنهان هم نكرد، آنرا با درج در قرآن به اطلاع همگان رساند. افراد عادي كه همانند ابراهيم پيامبر هم نيستند، اما به خدا و آخرت ايمان دارند، همانند ابراهيم اموري منافي عقايد يقيني به قلبشان خطور مي كند. و از اين خطورات قلبشان سؤال مي كنند تا اطمينان يابند، آيا مي توان چنين سؤالاتي را سركوب كرد و چنين افرادي را مرتد ناميد و تكفير كرد. آيا اين آيه به تشويق سؤال و پرسشگري اشعار ندارد؟ اگر در بطن جامعه در وراي قلب مردم سؤالي است اگر امكان و امنيت طرح آزادانه سؤال خود را نداشته باشند، اين سؤالات به عقده تبديل مي شود و ايماني كه مي توانست به درجه رفيع اطمينان ارتقاء يابد، به حضيض زوال و كاهش سقوط مي كند. جامعه أي كه امنيت و امكان آزادانه سؤال و پرسش – و لوازم مهمترين مسائل حتي از امور مرتبط با اصول دين همانند معاد در سؤال حضرت ابراهيم – فراهم نكند، ديني نيست. خطورات قلبي منافي عقايد يقيني و سؤال ناشي از آن اختياري نيست. فارغ از اراده مؤمن حاصل مي شود. بهترين راه ضمانت ايمان طرح آزادانه سؤال و پاسخ عالمانه به آن است. همان كه خداوند انجام داد. ابراهيم را مذمت نكرد، بلكه او را قانع كرد. ابراهيم در پرتو تربيت الهي به درجه يقين مي رسد و از موقنين مي شود. (انعام/۷۵)

اجازه دهيم پيروان ابراهيم خليل الرحمن نيز از مرحله دشوار خطورات قلبي منافي عقايد يقيني بگذرند. و به مراحل عالي اطمينان و يقين صعود كنند. قرآن به ما مي آموزد كه :

لقد كانت لكم اسوة حسنة‌في ابراهيم… (ممتحنه/۴) در ابراهيم براي شما اسوه أي نيكوست.

اين الگوي قرآني، آنگاه كه نسبت به مسائل ايمانيش سؤال پيش آمد، چيزي منافي عقيده يقيني به قلبش خطور كرد، پرسيد تا مطمئن شود. هر پيرو ابراهيم نيز اگر در حالت مشابهي قرار گيرد بايد بپرسد و از خدا بخواهد تا ياريش كند تا مطمئن شود. از ابراهيم بياموزيم، از سؤال نترسيم، مراقب ايمانمان باشيم. اگر شبهه أي بر ايمان پيش آمد بپرسيم تا مطمئن شويم. سؤال را سركوب نكنيم. پرسيدن براي مطمئن شدن سنت ابراهيمي است. نگذاريم اين خطورات قلبي منافي عقايد يقيني آنقدر ريشه بدواند تا به شك و ترديد تبديل شود و همچون خوره ايمانمان را بخورد. پرسيدن و اطمينان يافتن از راههاي مراقبت، حفظ و ارتقاي ايمان ديني است.

۶) اذ قال الحواريون يا عيسي ابن مريم هل يستطيع ربك ان ينزل علينا مائدة من السماء قال اتقوا الله ان كنتم مؤمنين. قالوا يريد ان نأكل منها و تطمئن قلوبنا و نعلم ان قد صدقتنا و نكون عليها من الشاهدين. قال عيسي ابن مريم اللهم ربنا انزل علينا مائدة من السماء نكون لنا عيدا لاولنا و آخرنا و آية منك وارزقنا و انت خيرالرزاقين. قال الله اني منزلها عليكم فمن يكفر بعد منكم فاني اعذبه اعذبه احد من العالمين (مائده/۱۱۵-۱۱۲).

(بياد آور) آنگاه كه حواريون گفتند: أي عيسي ابن مريم آيا پروردگارت مي تواند سفره أي از آسمان بر ما نازل كند؟ عيسي فرمود: از خدا بترسيد اگر از مؤمنين هستيد. (حواريون) گفتند: مي خواهيم از آن بخواهيم از آن بخوريم و دلهايمان مطمئن شد و (يقينا) بدانيم كه تو به ما راست مي گويي و بر آن از جمله شاهدين باشيم. عيسي ابن مريم (دست به دعا برداشت و) گفت: خدايا، پروردگارا بر ما سفره أي از آسمان نازل كن كه براي اول و آخر ما عيد باشد و آيه أي از جانب تو. و روزيمان بده، تو بهترين روزي رساناني. خداوند فرمود: من آن (مائده) را بر شما نازل مي كنم اما اگر كسي از شما بعد از آن كافر شد، او را چنان عذابي كنم كه احدي از عالميان را نكرده باشم.

اولا: حواريون – اصحاب خاص حضرت عيسي – كه خود از شاخص ترين مؤمنان عصر عيسوي هستند از پيامبرشان تقاضاي معجزه خاص مي كنند تا با رؤيت آن معجزه علاوه بر ايمان به اطمينان و علم يقيني دست يابند. اگر چه به اجابت اين درخواست در قرآن تصريح نشده اما آيه اخير كه متضمن وعده منجر به انزال آن است با عنايت به اينكه خداوند در ميعاد خود تخلف نمي كند، به اجابت آن دلالت مي كند. ترديدي در ايمان حواريون نيست. با اين همه در قدرت خداوند مسئله دارند؟ أي عيسي آيا خداي تو مي تواند مائده أي آسماني بر ما نازل كند؟ ظاهر سؤال بي ادبانه و بدور از نزاكت ديني است. آيا حواريون عيسي در قدرت لا يزال خداوند ترديد دارند؟ آن هم در برابر پيامبري كه تولدش معجزه است و حواريون بارها معجزات متعدد او را ديده اند. فارغ از هر توجيهي جمعي از مؤمنان بالحني نه چندان مناسب درخواستي را مطرح كرده اند كه به نوعي سؤال از قدرت خداوند است. (يا سؤال از توانايي عيسي در طلب از خداوند)

ثانيا: عيساي پيامبر آنها را توبيخ مي كند، چگونه پس از آن همه معجزه، معجزه أي ويژه مي طلبيدند؟ اين نوعي بازي با آيات الهي و هوسراني و سؤال از معجزه در غير موضع خود است. از خدا بترسيد اگر ايمان آورده ايد. به نظر علامه طباطبايي در الميزان وجه توبيخ اين است. بر اين اساس اگر غير حواريون كه شاهد اين معجزات پياپي الهي نبودند چنين سوالي مي كردند آيا باز قابل توبيخ بودند؟

ثالثا: حواريون براي اين درخواست عجيب خود چهار توجيه ذكر مي كنند. اول: اينكه قصد لهو و لعب نداريم، مي خواهيم ا ز اين مائده سماوي بخوريم و از چنين سفره مقدسي تناول كردن غرضي عقلايي است. دوم: اينكه مي خواهيم دلهايمان اطمينان يابد و از خطورات قلبي منافي خلوص و حضور رهايي بيابيم. سوم: اينكه مي خواهيم علم يقيني به نبوت تو پيدا كنيم ( چاره أي جز تقدير يقين نداريم، چرا كه بدون آن فرض ايمان پرسشگران مخدوش مي شود) چهارم: در وقت ضرورت به اين معجزه شهادت دهيم.

رابعا: حضرت عيسي توجيهات ياران خود را مي پذيرد و با جزئي اصلاحي بجاي اينكه فقط براي آنان مائده ويژه طلب كند از خداوند مي خواهد كه براي امت او مائده أي آسماني بفرستد تا “عيد” برگزار كنند، به عبارت ديگر درخواست اختصاصي را به دعايي عمومي تبديل مي كند تا همه به عنوان آيه الهي از آن بهره مند شوند. و خداوند اين دعاي پيامبر خود را اجابت مي كند.

خامسا: حواريون عليرغم ايمان، اطمينان و علم يقيني به قدرت خداوند يا توانايي پيامبر در طلب از خداوند (شبهه در صفات خدا يا شبهه در نبوت) نداشتند. سؤال خود را با پيامبر در ميان گذاشتند و به شكل مناسب به اطمينان و علم يقيني دست يافتند. آيا ديگر مؤمنان ممكن نيست با اينگونه خطورات قلبي منافي عقايد يقيني يا منافي اخلاص مواجه شوند؟ و اگر مواجه شدند جز سوال به قصد دستيابي به اطمينان و علم يقيني راهي دارند؟ قرآن كريم اين واقعه را عليرغم تلخي سؤال آن گزارش كرده است. از اين آيه حداقل نتيجه مي گيريم كه سؤال حتي چنين سؤالات ستبري را نيز مي بايد شنيد و به نحو مقتضي، عالمانه و مدبرانه پاسخ داد، آنچنانكه عيسي به اذن الله چنين كرد.

بنابراين اطمينان بالاتر از مراتب ابتدايي ايمان است. پيامبران (همانند جواني ابراهيم خليل الرحمن) و اصحاب پيامبران (حواريون) از مرحله “ايمان بدون اطمينان” به گزارش قرآن عبور كرده اند و به اطمينان و يقين دست يافته اند. ظاهرا ديگر مؤمنان غير ممكن است چنين مرحله أي را پيش رو داشته باشند. مرحله ايمان بدون اطمينان را با طرح صحيح پرسش و پاسخ نيكو به آن بايد پشت سر گذاشت و به مرحله اطمينان نفس و يقين قلب ارتقا يافت. اين مبحث را در مطالعه نسبت ايمان با يقين و شك پي خواهيم گرفت.