حمید انصاری، نقد «اسنادی از شکسته شدن ناموس انقلاب»

پاسخ حمید انصاری به اتهامات ناروا به حضرت امام درباره عدم معالجه آیت الله شریعتمداری
کد خبر: ۲۳۴۳۸ | تاریخ خبر: ۰۸/۰۹/۱۳۹۱

پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران – تهران

درپی انتشار مقاله ای از دکتر محسن کدیور پیرامون ماجرای آیت الله شریعتمداری و ادعای ممانعت نظام جمهوری اسلامی و امام خمینی(س) از فراهم نمودن امکان معالجه بیماری ایشان پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران طییادداشت ها و مصاحبه هایی به این موضوع پرداخت و برخی از زوایای مسئله را روشن نمود.
در پی پاسخ مجدد دکتر محسن کدیور به این مسئله پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران به گفتگو با دکتر حمید انصاری قائم مقام موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی پرداخت که حاوی زوایای ناگفته و درخور توجهی است که در ادامه می خوانید:

اخیرا یکی از سایت‌‌های خارجی با انتشار اسنادی در صدد احیای مجدد موضوع آیت‌الله شریعتمداری است و در این مسیر، نسبت‌ها و اهانت‌های بسیاری را متوجه امام کرده است. آیا جناب‌عالی و موسسه قصد پاسخگویی ندارید؟

در ابتدا لازم است از حساسیت دوستان تشکر کنم و طبعاً بر همین اساس هم  سایت جماران از آغاز این مسئله را دنبال کرده است. البته نظر شخصی اینجانب این است که وظایف و شأن موسسه تنظیم و نشر آثار امام فراتر از پاسخ‌گویی به صورت موردی به این قبیل ادعاها و اتهاماتی است که تقریباً به صورت شبانه‌روزی از اول پیروزی انقلاب اسلامی تا امروز در رسانه‌های بیگانه تکرار می‌شود که وجه مشترک همه اتهام‌نامه‌های اخیر، سوء استفاده از شرایط کنونی ایران و پیوند دادن وقایع حال حاضر به حوادث ۲۰ و یا ۳۰ سال پیش از این، بدون هیچ‌گونه ارتباط منطقی و واقعی بین آنها و در نتیجه وارونه‌گویی وقایع گذشته انقلاب، مظلوم نمایی، جعل دروغ و ایراد انواع تهمت‌ها نسبت به امام و فرزند مظلوم و مرحوم او و دیگر یاران امام و نقد عملکرد مردم ایران در دهه اول انقلاب می باشد. ضمن آن‌که برخلاف القای نویسنده مطالب انتشار یافته اخیر –‌که اشاره کردید‌– آنچه که وی ادعا کرده و آنچه که او به عنوان سند ارائه کرده است هیچ‌یک مطالب جدیدی نیستند که نیازمند پاسخگویی باشند‌. اما از آنجا که نویسنده در پاسخ به اظهارات دو صفحه‌ای آیت‌الله بجنوردی متجاوز از ۴۰ صفحه  بر مدعای نوشته اول خود تأکید ورزیده و به اصطلاح سند ارائه کرده است. ممکن است سکوت موسسه را حمل بر پذیرش اتهامات وارده خویش نماید و بعدا این امر را نشانه اتقان مستندات و درستی ادعاهای خود فرض کند. لذا ممکن است افرادی که بر حقیقت حوادث آن دوران و ماجرای آیت‌الله شریعتمداری آگاه نیستند را تحت تأثیر قرار دهد . بنابراین  پاسخ به پرسش‌های شما را در مسیر دفاع از حقیقت‌، مفید می‌دانم به خصوص که سایت جماران عملاً وارد این بحث شده است. اما ذکر دو سه نکته کوتاه ولی مهم ضروری است:

موضوع  بیماری مرحوم آیت‌الله شریعتمداری اصلی‌ترین محور اتهام نویسنده مذکور به امام است که مدعی است آن مرحوم معالجه نشده است و جلوگیری از آن با نظر و دستور امام بوده است. در این باره بهترین ردیه بر این ادعا، نامه‌های خود آیت‌الله شریعتمداری است –‌که نسخه اصل اکثر آن‌ها موجود است‌-. نقل فرازهای مورد استناد در این نامه‌های متعدد را به پاسخ تفصیلی موسسه در آینده موکول می‌کنم اما در این مجال ذکر دو مورد آن در اثبات دروغ بودن ادعای مذکور کافی است‌: ایشان در  رجب ۱۴۰۲ خطاب به امام می‌نویسند:
«حضرت مستطاب آیت‌الله العظمی آقای خمینی دامت برکاته با ابلاغ سلام و تحیات، دیروز امر فرموده بودید که دو نفر دکتر برای بررسی‌، معاینه و معالجه حقیر به قم بیایند. از این لطف و بزرگواری مخصوص، فوق‌العاده ممنون و دعاگو هستم و به حمدالله فعلاً احتیاج به بستری در بیمارستان نشد…»

و در نامه دیگری، در دوران حصر به امام نوشته‌اند:
«‌حضرت مستطاب آیت‌الله العظمی آقای حاج آقا روح الله خمینی دامت برکاته
با ابلاغ سلام و تحیات و تبریک عید شریف مبعث به عرض عالی می‌رساند که  دیروز چند نفر از دکتر‌ها به دستور وزارت بهداری برای عیادت حقیر آمده بودند …»

این مطلب در چند جای دیگر در تاریخ های دیگری هم آمده است

آیا به جز نامه‌های آقای شریعتمداری مدارک دیگری هم وجود دارد؟

قطعا، علاوه بر شهادت رابطین و نمایندگان متعددی که از سوی امام خمینی برای عیادت ایشان و رسیدگی به درخواستهایی که ایشان طی نامه‌ها‌ی خود به امام نوشته‌، اعزام شده‌اند که اغلب آنها مورد وثوق طرفین بوده و خود مرحوم آیت‌الله شریعتمداری اعزام ایشان را به عنوان افراد مورد اعتماد درخواست کرده است (امثال آیت‌الله کرمانی و آیت‌الله حاج شیخ حسن صانعی) و علاوه بر مدارک دیگری که در همین رابطه وجود دارد و انشاء الله منتشر می‌شوند، قاطع‌ترین سند غیر‌قابل خدشه که بطلان تهمت و ادعای مذکور را آشکارا اثبات می‌کند اظهاراتی است که آقای دکتر باهر به عنوان  یکی از پزشکان معالج آن مرحوم – که نه امروز بلکه مدت‌ها و شاید سال‌ها پیش از این –  در ضمن گفت‌وگوی بسیار مفصلی  که به بیان خاطرات طولانی مدت خود از ارتباط با مراجع و معالجات ایشان اختصاص دارد بیان کرده است و در سایت‌ها منتشر شده و در دسترس همگان می‌باشد‌. تدین‌، و وثاقت آقای دکتر باهر که معروف به طبیب العلماء است نزد مردم قم و قاطبه علما و مراجع گذشته و حال حوزه علمیه قم بر آشنایان به مسائل قم و حوزه علمیه بی‌نیاز از بیان است.  ایشان طبیب مخصوص آیت‌الله گلپایگانی و دکتر معالج و مورد اعتماد  آیات عظام: امام خمینی، شریعتمداری و نجفی مرعشی  و آیت‌الله منتظری و برخی از مراجع فعلی قم و مردم قم می‌باشد.

نقل فراز مورد نظر از اظهارات مفصل ایشان برای بطلان ادعا و تهمت بی‌پایه بازگو شده توسط نویسنده بی‌نیاز از توضیح می‌باشد:

‌امام(س) با این‌که ابهت خاصی داشتند اما بسیار با لطف و کرامت با افراد برخورد می­کردند، از جمله برخورد امام(س) با آیت­ الله شریعتمداری قابل ستایش است؛ گویا بستری کردن آقای شریعتمداری در بیمارستانی در تهران طبق دستور ایشان بوده است.

همین­گونه است. امام(س) بیماری آقای شریعتمداری را پیگیری می­کردند. امام پیغام دادند که «بیا کارت دارم». مثل اینکه امام از جریان بیماری آقای شریعتمداری مطلع شده بودند اما از جزئیات خبر نداشتند. آن­موقع من پزشک ویژه آقای شریعتمداری هم بودم. البته امام به صورت ویژه از حال جسمی شریعتمداری نپرسیدند، بلکه فرمودند: شما پیش آقای شریعتمداری بودی. مشکلش چیست؟ من گفتم: آقا، ایشان سرطان کلیه دارد. کلیۀ راستش تومور دارد. فرمودند: از طرف من بروید و ایشان را ویزیت کنید، سپس دستوراتی هم دادند. بنا به دستور، برای عیادت آقای شریعتمداری به قم رفتم. قبل از آن خدمت آیت‌الله گلپایگانی رسیدم و گفتم: آقا مرا مأمور کرده که امروز خدمت آقای شریعتمداری بروم و از ایشان عیادت کنم، شما فرمایشی ندارید. آقای گلپایگانی فرمودند: آقای علوی [داماد بزرگ آقا که الان فوت کرده و قبرش در شیخان است] هم با شما بیاید. آقای ایرانی، مسئول سپاه قم، هم آنجا بود و خواست که همراه ما بیاید. غروب بود که سه نفری آمدیم خیابان ارم. با تلفن هماهنگ شد و مجوز گرفتیم و رفتیم خدمت آقای شریعتمداری رسیدیم.

این ماجرا مربوط به بعد از محصور شدن آقای شریعتمداری در منزل بود؟

بله، البته. امام دستور دادند که از آقای شریعتمداری بپرسم خواسته‌های سیاسی­اش چیست. من خدمت آقای شریعتمداری عرض کردم: من از طرف امام برای عیادت شما آمده‌ام. آقای شریعتمداری گفتند: خوب شما که پزشک من هستید و همیشه پیش من می‌آیی. بیا بالا داخل اتاق صحبت کنیم. یک آقای پاسدار عزیزی به نام آقای موسوی هم بود که خواست دنبال ما بیاید. آقای شریعتمداری گفتند: آقاجان! دکتر باهر از طرف امام تشریف آورده‌، کار خصوصی با من دارد. شما اینجا تشریف نیاورید. اطاعت کرد و رفت.

آقای شریعتمداری گفتند: من چهار خواسته دارم که خدمت امام بگو: اول اینکه من برای درمان بیماری ­ام امکانات مالی دارم. می‌خواهم با پول خودم برای معالجه به خارج بروم. دوم این‌که آن حیاط بزرگی را که اشغال کرده ­اند من با پول سهم امام نخریدم، مال خودم است، این را در اختیار من بگذارند. سوم؛ پول‌های من بلوکه شده و من هیچ پولی در اختیارم نیست، این را آزاد کنند. چهارم؛ این‌که حرف­های که مردم علیه من شعار می‌دهند از امام خواهش کن که دستور بدهد علیه من مطرح نکنند و ننویسند.

خوب، اینها را گفت. فردای آن روز خدمت امام(ره) برگشتم و جریان را توضیح دادم. امام به آقای عبایی خراسانی، رئیس وقت دفتر تبلیغات، فرمودند: «خودت برو و صحبت کن و تمام اموالی که مربوط به ایشان است برگردان. اگر حیاط خانه‌­اش را تصرف کرده ­اند، برگردان و هر پزشکی که احتیاج دارد برایش مهیا کن. اما الان شرایط طوری نیست که ایشان خارج بروند، به مصلحت ایشان نیست که خارج بروند. خودتان با حاج‌احمدآقا هماهنگ کنید و هر پزشکی که ایشان می‌خواهد با خرج دولت جمهوری اسلامی ایران از خارج بیاورید که از نظر درمانی کوتاهی نشود. در مورد شعار هم که من به مردم نگفتم شعار بدهند، دست من نیست. من که نگفتم خدای ناکرده مردم به ایشان جسارت کنند و من هم امیدوارم خود مردم این کار را نکنن، ولی نمی‌توانم چنین چیزی را  از مردم بخواهم که نکنید.»

یادم هست در درگیری­های اوایل خبر آوردند که عکس امام را پاره کرده­ اند. خدمت امام رفتند و به ایشان خبر دادند. شبی امام، خدایش رحمت کند، سخنرانی کردند و فرمودند: «اگر به عکس من هم جسارت کردند، هیچ نگویید، چون اینها معاندند یا منافق هستند که می‌خواهند به این ترتیب جنجال راه بیندازند.» تیزبینی ایشان بسیار بجا بود. در مورد آقای شریعتمداری هم موضوع همین بود. امام(س) فرمودند: من که به مردم نگفتم شعار بدهید که حالا بگویم ندهید. به هر حال طبق دستور، آقای شریعتمداری در بیمارستان مهراد تهران بستری شد. همان‌جا درمانش را آغاز کردند، اگرچه سرطان کلیه پیشرفت کرده بود. منظورم به بزرگواری حضرت امام بود.»

لازم به یاد آوری است که مطالب فوق –‌همان‌گونه که اشاره گردید‌– سال‌ها پیش از این در ضمن یک گفت‌وگوی طولانی و بسیار خواندنی توسط جناب آقای دکتر باهر ریاست بیمارستان آیت‌الله العظمی گلپایگانی در قم بیان گردیده و در سایت‌ها انتشار یافته است؛ اینجانب برای اطمینان از صحت انتساب و اجازه نقل و نشر از آقای دکتر باهر پیگیر تماس با ایشان بودم که شماره تماس را از طریق یکی از دوستان در قم بدست آوردم و دیشب (۶ آذر) پس از بیست و دو سال توفیق تماس و احوالپرسی یافتم‌. ایشان ضمن اجازه نشر و بازگویی مجدد این خاطره فرمودند: خاطرات بسیار زیادی دارند که تنظیم کرده‌اند و در مراحل پایانی برای چاپ و نشر است. از تاریخ وقوع دیدار مذکور پرسیدم. گفتند: دقیقا یادم نیست ولی مربوط به اواخر سال ۶۴ است. سوال کردم‌: چرا دکتر متخصص از خارج نیاوردند، گفتند: چون اصلا نیاز نبود (نه در تشخیص و نه درمان)  بعد هم که بستری شدن ایشان طبق تشخیص اطبا اتفاق افتاد و ایشان را در بیمارستان (خصوصی و مجهز) مهراد تهران بستری کردند.

در مورد درخواست مرحوم آقای شریعتمداری برای سفر به خارج، بعد از کشف طرح کودتای قطب‌زاده و سابقه این موضوع در تصمیمات و اظهارات کودتا‌گران دستگیر شده و تماس آنان با ۴ دولت خارجی و از جمله عربستان سعودی –‌و تقاضای آن مرحوم در برخی نامه‌ها به امام برای «سفر به مکه و مدینه و اقامت در مدینه تا هر وقت که صلاح باشد»، و درخواست مشابه  دیگری به فاصله چند روز، به عنوان معالجه بیماری؛ و این‌که آیا این درخواست‌ها طبق نظر پزشکان معالج ایشان بوده است یا پیشنهادات و طرح‌ها و بهانه‌های اطرافیان؟ نکات زیاد و قابل توجهی وجود دارد که شرح مستند آن نیازمند تفصیل موضوع در آینده است. البته بخش عمده‌ای از آن در اسناد و خاطرات از سوی متصدیان امر ایشان در دوران حصر انتشار یافته است.

یکی از بحث‌های مطرح امروز، بحث مصادره اموال شخصی آیت‌الله شریعتمداری است؛ آیا در میان اسناد شما نکته‌ای در این باره وجود دارد؟

بله، نکته جالب دیگر که خلاف‌گویی نویسنده را ثابت می‌کند این است که مرحوم آقای شریعتمداری از امام به سبب این که ایشان دستور منع مصادره اموال شخصی ایشان را داده است تقدیر کرده و می‌نویسند:

«آقای دادستان اظهار می‌کند که حقیر خصوصیتی ندارم و باید خانه صورت‌برداری شود. عرض می‌کنم که حضرت آیت‌الله خمینی مدظله، ولایت فقیه دارد و رهبر است و حکم ایشان بر همه لازم الاتباع است، لابد مصلحتی را مراعات فرموده‌اند و یا مورد لطف و شفقت دانسته‌اند» مضمون همین مطلب در برخی از نامه‌های ایشان هم آمده است و در اظهارات آقای دکتر باهر هم – که نقل شد‌- به صراحت بیان گردیده است.

نکته بسیار مهم دیگری که نویسنده مرتکب خلاف‌گویی شده و پیرامون آن با تأکید فراوان و با ادبیات تحریک‌کننده مطلب نوشته و از ظالمانه بودن این تصمیم سخن گفته و امام و نظام را متهم به ظلم کرده است‌: عدم محاکمه رسمی و قضایی آیت‌الله شریعتمداری است، غافل از آن‌که درخواست توقف بازپرسی مقدماتی و عدم ارجاع موضوع به محکمه و راکد گذاشتن محاکمه ایشان، تقاضای مصرانه شخص آن مرحوم بوده است و ایشان –‌چنان‌که در آینده مستندات آن ارائه خواهد شد‌–  در چندین نامه با تأکیدات فراوان از امام خمینی به واسطه اجابت این درخواست تشکر کرده است. برای نمونه نقل فرازی از همان نامه‌ای که اتفاقاً نویسنده در نوشته دوم خود به عنوان سند چهاردهم آورده است برای اثبات این‌که این امر درخواست خود ایشان بوده کفایت می‌کند‌، آنجا که می‌نویسند: «…عرض دوم این‌که امر کنید صحبت محاکمه ما را راکد بگذارند و اگر لازم باشد خودتان شخصاً در وضع ما دخالت فرمایید»‌.

نظر شما درباره اسنادی که نویسنده مطالب اخیر منتشر کرده چیست؟

ایشان از حجم انبوه اسناد منتشر شده در ماجرای آیت‌الله شریعتمداری  که بر خلاف ادعای نویسنده دقیقا مرتبط با موضوعاتی است که وی بدان پرداخته است چشم پوشیده و برای ادعا و اتهامات بزرگ خود به صورت گزینشی تنها به چند خاطره کوتاه آن‌هم در مواردی  با حذف مطالب قبلی و بعدی آن که کاملا برخلاف مقصود نویسنده می‌باشد، بسنده کرده است. ضمن این که بسیاری از خاطرات در موضوعات مربوط به امام -‌از نظر موسسه – محل تأمل و نقد است.

نویسنده برای تهمت بزرگ و تکان‌دهنده خود، ده  سند – به اصطلاح خودش –  ارائه کرده است. ۹ سند آن ربطی به اصل موضوع تهمت مذکور -یعنی ادعای دروغ دستور امام بر جلوگیری از مداوای آیت‌الله شریعتمداری- ندارد‌. نقد مستندات نه‌گانه و برداشت‌های اشتباه عمدی و یا سهوی نویسنده را به جوابیه تفصیلی آینده موسسه موکول می‌کنم‌. آنچه که مهم است میزان اعتبار تنها مستندی است که نویسنده (به عنوان سند چهارم) آ‌ن‌ را مستمسک این تهمت بزرگ به امام قرار داده است، جای تأمل فراوان دارد‌. این حق برای هر خواننده منصف محفوظ است که پرسیده شود شما که برای اثبات امر ثابتی که منکری نداشته و ندارد یک‌، دو و سه سند را کافی ندانسته‌اید و خاطرات بسیار زیادی از موافقین و مخالفین را به دقت بررسی کرده‌اید و همه آنچه که در این امر یافته‌اید از نامه و خاطره به عنوان اسناد اطلاع امام از بیماری ایشان ارائه کرده‌اید تا نشان دهید که تحقیقتان دقیق و به اصطلاح خودتان در طلب کشف حقیقت و دفاع از حق بوده است؟ چرا در مستند ساختن اصل و اساس ادعا و تهمت بزرگی که به امام خمینی نسبت داده‌اید فقط به سندی که بی‌اعتباری آن نه تنها در اولین نگاه آگاهان بر مسائل حقوقی و تاریخی بلکه در نگاه هر فرد مبتدی نا‌آشنا به موازین حقوقی و شرعی ثابت می‌شود بسنده کرده‌اید‌؟ شما که در سراسر نوشته خود با تأکید بر حقوق انسانی از حق و شأن مرجعیت و حق صاحبان اندیشه ولو برخلاف اندیشه‌مان باشند‌، حتی به تصریح و تعبیر خودتان «از حق شمر بن ذی‌الجوشن‌» نوشته‌اید و از سیره پیامبر‌(ص) و امام علی‌(ع) سخن رانده‌اید با کدام میزان اخلاقی، معیار شرعی و حقوقی و یا وجدانی و انسانی بیش از ۵۰ صفحه مطالبی را نوشته‌اید که پایه و اساس آن را همین ادعا و تهمت تشکیل می‌دهد، اما در مقام ارائه سند برای ادعایی بدین اهمیت و بزرگی در حق کسی مثل امام خمینی به گفته یک نفر از مخالفین امام در همین موضوع مورد مناقشه آن هم به نقل از یک فرد مجهول استناد کرده‌اید و آن را مبنای  قریب به اتفاق  مطالب و نتیجه‌گیری های بعدی‌تان در این دو نوشته قرار داده‌اید‌؟ قطعاً نویسنده به لحاظ سوابق حوزوی و ادعاهای که در همین رابطه دارد، به خوبی واقف است که نه تنها در فقه اسلام و نظام حقوقی ایران بلکه در تمامی نظام‌های حقوقی معتبر،  قول و شهادت مدعی به نفع خویش – حتی اگر عدالتش احراز گردد‌- پذیرفته نیست تا چه رسد به نقل خاطره‌گونه فردی که نامش مستعار و غیر‌واقعی است که او نیز نه بر اساس مشاهدات و مستمعات خویش بلکه بر اساس نقل فردی دیگر – که در این مسئله خود مدعی می‌باشد‌– و او هم با ارجاع به منبع مجهول !!!

آیا این است مبنای تحلیل و داوری نویسنده در تحقیقات مفصلی که وی وعده انتشار آن را داده است و این ۵۰ صفحه را از نتایج و فواید آن پژوهش نامیده است؟ و آیا این است مقتضای رعایت حقوق انسانی و عدالت و انصاف و سیره نبوی و علوی؟!

توضیح این‌که نویسنده این دو اتهام‌نامه علیه امام‌، تنها و تنها سندی که بعنوان مدرک ادعای جلوگیری از معالجه آیت‌الله شریعتمداری به فرمان امام ارائه کرده است نسبت دادن جمله‌ای به امام خمینی است  –قلم از بیان آن شرم دارد –  که نویسنده آنرا به نقل از فردی مجهول با نام مستعار عبد‌الرحمن راستگو (تصریح بر این‌که نامش مستعار است از خود نویسنده می‌باشد) که او هم این جمله را به نقل از آقای صدر و او هم نه به استناد حضور خویش و استماع جمله مورد ادعا از امام‌، بلکه با ارجاع ضمنی به منبعی مجهول و با تعبیر به اینکه «حتی یک مرتبه آقای خمینی گفته بود:….. » آن عبارت دروغ را به امام خمینی نسبت داده است. این اولین و آخرین سندی است که نویسنده‌، به بازگویی این تهمت بزرگ به  امام پرداخته و پیرامون آن و مقدمات و موخرات آن بیش از ۵۰ صفحه مطلب نوشته است و جالب‌تر آن‌که نویسنده برای تصدیق و توثیق این منبع مستعار، به گفته آقای حسن شریعتمداری استناد کرده است که وی گفته «فرد مستعار مورد وثاقت بیت آیت‌الله شریعتمداری بوده است»!.

یکی از بحث‌های مطرح شده‌، بحث حصر ایشان در منزل است، آیا در این باره سندی دارید؟

اسناد زیادی در این رابطه منتشر شده است‌. حصر ایشان در پی کشف طرح کودتای قطب‌زاده بوده است‌. در میان نامه‌های ایشان در این دوران چند نوبت تاکید شده، از حفاظتی که نیروهای نظام از ایشان می‌کنند راضی هستند و حتی تأکید به استمرار آن‌را از  امام می‌خواهند‌، و در مواردی هم از محدودیت‌های پیش آمده به واسطه حصر گله کرده و تقاضای رفع آن را کرده‌اند. در جواب تفصیلی به این موضوع هم مستنداً باید پرداخته شود‌. قبلا آیت‌الله بجنوردی بر تذکرات و تأکیدات مکرر امام به مسئولین قضایی و متصدیان حفاظت از آیت‌الله شریعتمداری نسبت به رعایت حال ایشان گفته‌اند که در جماران منتشر شده است.

اما در این مختصر جای این سوال وجود دارد: چرا نویسنده در عین حالی که رندانه کوشیده است تا از ورود به علل منتهی به حصر ایشان و مسایل حزب خلق مسلمان و خشونت و کشتار تبریز در غائله این حزب و قیام علما و مردم تبریز علیه آنان، و گسیل جمعی چماق به دست و مسلح به قم و ایجاد بلوا در این شهر از سوی این حزب، و ماجرای کودتای نوژه و اسناد ارتباطات آنها و ماجرای شیخ غلامرضا زنجانی، مهدوی و قطب‌زاده که منتهی به حصر ایشان گردید و اسناد وابستگی‌های فکری و سیاسی فرزند آن مرحوم، و مسائل مربوط به پرونده‌های ساواک و اسناد سفارت سابق آمریکا در ایران اجتناب ورزد به بهانه اینکه موضوع نوشته‌اش چیز دیگری است و‌لی در همین دو نوشته، اسناد یک‌طرفه متعددی را در همین موضوعات مطرح کرده و از حصر ظالمانه سخن گفته، امام و نظام را متهم به ظلم کرده است. این‌هم شاهدی دیگر بر میزان پایبندی نویسنده به آئین عدل و انصاف و سیره بزرگان دین در انتساب اتهامات به افراد و دفاع از حقوق افرادی دیگر!.

نکته ناگفته‌ی دیگری دارید؟

لازم است اشاره کنم که نویسنده در مطالب اخیرش بسیار کوشیده است تا نوشته خود را نقد و تحلیلی استدلالی و برمدار حقگویی ومستند و به عنوان فایده جنبی تحقیق علمی خویش معرفی کند اما برخلاف این ادعا هر خواننده منصفی با مرور اجمالی به این دو نوشته به وضوح در می‌یابد که با نوشته‌ای از جنس بیانیه‌های سیاسی غلیظ آن هم علیه امام و حاکمیت جمهوری اسلامی در دوران امام و پس از آن  مواجه است که الفبای آداب و اخلاق پژوهش‌های مستند تحلیل علمی تاریخی در آن رعایت نشده است. عنوان انتخاب شده برای هر دو نوشته و تعابیر به کار رفته در آن  و همچنین نوع و ماهیت خاطرات و مکتوبات گزینشی  که ایشان به عنوان سند ارائه کرده است، همچنین تعابیری که ایشان در داوری‌ها و برداشت‌هایش از اسناد، در جای جای نوشته با نگاه خاص سیاسی خویش به کار برده، گواه بر این مطلب است. از این‌جهت پاسخ ادعاهای سیاسی نویسنده‌، و ارزیابی اعتبار مستندات و استدلال های وی که به موجب آن  امام خمینی و فرزند ایشان و جمعی دیگر را محکوم و برخی را تطهیر کرده و عده‌ای را ظالم و عده‌ای را مظلوم دانسته است؛ نیازمند پاسخی تفصیلی و مستند می‌باشد که امیدوارم در آینده نزدیک موسسه به آن بپردازد.