شهریور ۲۵, ۱۳۹۲

بت شکنی و آزادی دین

آیه «لااکراه فی الدین» بر نفی اجبار بر دین دلالت می کند، و ارتباطی با دفاع مشروع در قبال حملات سازمان یافته مشرکان و هم پیمانانشان علیه مسلمانان ندارد. معنای آیه یقینا نفی دفاع مشروع در قبال حملات مشرکان نیست. مشرکانی که با مسلمانان پیمان ترک مخاصمه امضا کردند یا در حمله به مسلمانان شرکت نکردند از تعرض مسلمانان مصون بوده با آنان مطابق معاهده عمل شده است. این مهمترین دلیل بر تمایز بین شرک به عنوان یک عقیده و شرک به عنوان عامل تعرض و مخاصمه است. این تعرض و مخاصمه نیز توسط مشرکان آغاز شد. آزادی عقیده و دین از باورهای دوران مدرن است. با میزانهای دوران مدرن نمی توان وقایع دوران پیشامدرن را محک زد.

عدم نجاست بهائی‌ها

اصل بر «طهارت ذاتی انسان» است. طهارت موافق اصل است و نجاست دلیل می خواهد. بهائی ها موحدند (یا حداقل خود را موحد می دانند) به نبوت پیامبر اسلام (ص) قائلند، هرچند به خاتمیت ایشان باور ندارند، و به اعتقاد ما مسلمانان دینی غیرالهی و باطل دارند. اما بطلان دین و عقیده لزوما باعث نجاست نمی شود، و قول به نجاست اهل توحید و نبوت محل اشکال است. در نتیجه بهائی‌ها محکوم به طهارتند.

تاملاتی درباره‌ی وجه اعجاز قرآن و ملاک دوام احکام دینی

مفاد تشریعی قرآن کمتر از یک سیزدهم قرآن و مفاد تشریعی آن در غیر عبادات (یعنی در معاملات) کمتر از یک سی و چهارم قرآن (کمتر از سه درصد) است. قرآن یقینا کتاب قانون و احکام فقهی و تشریع نیست، به معرفی خود کتاب هدایت است. اگر قرآن کتب قانون بود احکام اندک فقهی موجود درآن به عنوان متن قانون عینا قابل استناد بود. اما اگر قرآن کتاب قانون نباشد و تنها «یکی از منابع قانون» باشد آنگاه برای استناد به آن باید حکم را در «زمینه‌»ی خود مطالعه کرد نه اینکه آنرا از زمانه و زمینه‌ی خود منتزع کنیم. به علاوه اینکه احکام معاملاتی موجود در قرآن «حکم دائمی اسلام» در همه‌ی شرائط و زمانها و زمینها و زمینه ها هستند کجا اثبات شده است؟ آیا دوام اینگونه احکام بدیهی هستند؟ چرا؟ در متن دین گزاره عقل ستیز وجود ندارد (اگرچه گزاره‌ی فراعقلی در متن دین کم نیست). هر گزاره ای که به حکم عقلانیت قطعی معاصر غیر معقول، غیراخلاقی، غیر عادلانه یا نسبت به راه حلهای رقیب مرجوح بود نمی تواند دینی باشد، اگر چه به عقلانیت دوران دیگری چه بسا دینی بوده باشد. اینگونه احکام منسوخ محسوب می شوند.