مثنوی

چالش اسلام و قدرت

چکیده چالش اسلام و قدرت

چکیده چالش اسلام و قدرت را یک‌جا منتشر می‌کنم، تا افرادی که مایلند به‌طور دقیق در جریان نقد قرارگیرند این چکیده را مطالعه کنند، دیگر اینکه در معرکه‌گیری ضداخلاقی اخیر مدعی همگان بدانند که منتقد چه گفته و چرا بر سر نقد خویش استوار و محکم ایستاده است، ولا یخاف لومة لائم. قرآن را خوف‌نامه و ناقص، و مثنوی و دیوان شمس را کامل و طرب‌نامه خواندن، سُرنا را از سر گشادش زدن و از مصادیق مقایسه کچلی طوطی با جولقی در مثنوی است: از قیاسش خنده آمد خلق را.

نواندیشی دینی

کوچیدن از روشنفکری به تجدیدنظرطلبی دینی

تمثیل طوطی مثنوی بهترین راه برای توضیح بطلان ادعای اقتدارگرا بودن پیامبر اسلام است. کوششهای سروش متاخر معطوف به «اصلاح خود دین» است (نه اصلاح معرفت دینی): قرآن کلام الله نیست و کلام بلکه رؤیاهای محمد است، قرآن و روایات محمد هیچ فرقی با هم ندارند و هر دو تألیف محمد هستند، محمد (و نه خدا) محور اسلام است، قرآن خوف نامه ای ناقص است و با عشق و طرب برگرفته از اشعار مولانا نقص آن برطرف می شود. پروژه تجدیدنظرطلبی دینی پروژه سکولاریزه کردن و حذف تدریجی دین است.

چالش اسلام و قدرت

پست و کژ شد از تو، معنی سنی

قسمت یازدهم. در مثنوی تقدم عشق بر زهد مسلم است، اما قرآن مدافع خوف زاهدانه منهای محبت الهی نیست! منطق مولانا در مورد جهنم، عذاب، غم، و گریستن با منطق قرآن فرقی ندارد. هدف جنگهای پیامبر در مثنوی کسب قدرت و تغلب نیست، نفی صریح اقتدارگرایی! «حکایت آن مؤذن زشت آواز، که در کافرستان بانگ نماز داد و مرد کافری او را هدیه داد» در مثنوی زبان حال نسبت ادعای پیامبر اقتدارگرا و اسلام است: من همه‌ی عمر این چنین آواز زشت / هیچ نشنیدم درین دیر و کِنِشت.

چالش اسلام و قدرت

از قیاسش خنده آمد خلق را

چالش اسلام و قدرت، جلسه دهم. هیچیک از شواهد قرآنی و روایی ادعای پیامبر اقتدرگرا از بوته نقد سربلند درنیامد. اصناف دین ورزی سروش از جمله مدلهای انسان و اسلام «تک ساحتی» است، که پیچیدگی شخصیت انسان تحویل به تفکیک ساده اندیشانه، تک عاملی، و انتزاعی فقه و فلسفه و عرفان شده است. کمال اسلام در جمع ساحتهای مختلف عرفانی، اخلاقی، فلسفی و فقهی آن است. مقایسه قرآن با «کتب مرجع!» (مثنوی و دیوان شمس) و نه برعکس، از مصادیق مقایسه کچلی طوطی با جولقی در دفتر اول مثنوی است.

اخبار

ترجیح طرب صوفیانه بر خشیت قرآنی!

سخنرانی زنده همراه با پرسش و پاسخ: یکشنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۰. در ادعای «پیامبر اقتدارگرا»، برای اصلاح نقیصه «خوف‌نامه»ای بنام قرآن و «سلطانی عبوس، خشن و اقتدارگرا» بنام الله، مثنوی و دیوان شمس شاقول قرآن معرفی شده‌اند، تا عشق و طرب صوفیانه جایگزین خوف و خشیت قرآنی گشته، قرآنِ «تالیف محمد» با مثنویِ مولانا «کتاب مرجع» اصلاح شود. چرا «قرآن به‌مثابه خوف‌نامه» (مانیفست اقتدارگرایی) با قرآن (به‌معرفی قرآن و پیامبر) متعارض است؟ مثنوی و دیوان شمس را سنجه و شاقول قرآن دانستن چه مقدمات معرفت شناختی و الهیاتی دارد؟