k
مرحلۀ سوم حیات سیاسی آیتالله آذری قمی یعنی از أواخر ۱۳۶۶ تا ۱۰ آذر ۱۳۷۳ با مراحل قبل و بعد ناهمخوان است. درحقیقت آراء آذری از زمستان ۱۳۶۶ (زمان اعلام ولایت مطلقه توسط آیتالله خمینی) به سرسپردگی ولایت مطلقه فقیه تغییر کرده بود. وی در پنج سال نخست با رهبر جدید حجتالاسلاموالمسلمین خامنهای هم جناح و همسو محسوب میشود. او اگرچه معتقد به رهبری فقیه اعلم بود و پس از درگذشت آیتالله خمینی رهبر مطلوبش آیتالله گلپایگانی بود، اما وقتی نظرش در مجلس خبرگان رأی نیاورد، در حمایت از رهبری حجتالاسلاموالمسلمین خامنهای سنگ تمام گذاشت. او در پنج سال نخست رهبری آقای خامنهای نه تنها از ایشان انتقاد نکرد بلکه به عنوان یکی از شاخصترین مدافعان مقام رهبری قدمهایی را در تثبیت ایشان برداشت که هرگز برای بنیانگذار جمهوری اسلامی برنداشته بود. اینکه چه عامل یا عواملی محافظهکار منتقدِ آیتالله خمینی را رام و سرسپردۀ جانشین وی کرد، چندان مشخص نیست. مواضع آذری را در این مقطع در ضمن سه قسمت دنبال میکنم:
اول. مواضع آذری در مجلس خبرگان رهبری
مواضع آیتالله آذری قمی در اجلاس مورخ ۱۴ خرداد ۱۳۶۸ مجلس خبرگان رهبری دو محور داشت: اولدفاع از رهبری شخصی در قبال رهبری شورایی، دوم دفاع از رهبری آیتالله گلپایگانی و معاونت اجرایی حجتالاسلاموالمسلمین خامنهای.
آیتالله آذری قمی از ابتدا قائل به ولایتفقیه اعلم بود، نهایت امر معاونت اجرائی او یعنی رهبر اجرائیات یا رئیسجمهور میتواند فقیه غیراعلم، یا مجتهد متجزی یا حتی غیرمجتهد باشد. او تا آخر بر این نظر باقی ماند. وی به ترتیب در زمان حیات این مراجع به اعلمیت ایشان قائل بوده است: آیات بروجردی، خمینی، گلپایگانی و اراکی. بعد از مرحوم اراکی تا مهر ۱۳۷۶ به اعلمیت آیتالله بهجت قائل بوده است.
آذری شب ۱۳ خرداد ۶۸ با جمعی دیگر از اعضای جامعه مدرسین به منزل آیتالله گلپایگانی میرود، ایشان را از رختخواب بیرون میآورد و پیشنهاد میکند که با توجه به درگذشت آیتالله خمینی رهبری را بپذیرد. آیتالله گلپایگانی قبول نمیکند.
حجتالاسلام سیدباقر گلپایگانی نظر جامعه مدرسین حوزه علمیه قم را دربارۀ درخواست پذیرش رهبری از پدرش را اینگونه روایت میکند: «ساعت ۱۲ شب [۱۳ خرداد ۱۳۶۸] عدهای از آقایان جامعه مدرسین و اعضای مجلس خبرگان برای دیدن آقا [آیتالله گلپایگانی] آمدند. آقایان احمدی میانجی، آذری قمی، [سیدمهدی] روحانی، طاهر شمس و بعضی دیگر که همه مرحوم شدهاند در بین آنها بودند. آقا که در رختخواب بودند بدون آنکه قبا بپوشند با عبا و عمامه آمدند. این آقایان گفتند که وظیفه شماست که رهبری را قبول کنید چون کسی جز شما نداریم. آقا فرمودند که من قبلاً هم به آقای خمینی گفته بودم که من نه داعیه رهبری دارم و نه اهل رهبری هستم. آقایان باز هم اصرار کردند. آقا جواب داد من نه این کار را قبول میکنم و نه با کسی که رهبر شد بنای مخالفت دارم. باز هم اصرار کردند. آقا فرمود من همین که به مسایل شرعی مردم برسم کافی است. اصرار آقایان باز هم ادامه پیدا کرد و درنهایت حضرت آقا فرمودند که فعلاً بروید تا فردا صبح ببینم چه میشود.صبح ۱۴ خرداد مرحوم آقای آذری قمی از جلسه خبرگان به من زنگ زد و گفت که ما با عده زیادی از اعضای خبرگان صحبت کردهایم و آنها قبول کردهاند که به حضرت آقا رأی بدهند و از من خواست نظر ایشان را جویا شوم. حضرت آقا باز هم فرمودند که من کاری به رهبری ندارم و آقایان هرکس را که صلاح میبینند انتخاب کنند و من هم بنای مخالفت ندارم.»[۱]
حجتالاسلاموالمسلمین هاشمیرفسنجانی فعالیت مجلس خبرگان رهبری را اینگونه گزارش میدهد: «با صحبت کوتاه آقای مشکینی، جلسه [بعدازظهر ۱۴ خرداد ۱۳۶۸] شروع و من هم موضوع بحث را توضیح دادم. این جلسه تا ساعت هفتونیم بعدازظهر با یک تنفس ادامه یافت. بحثهای زیادی شد. بعضیها طرفدار رهبری شورایی و بعضی خواهان رهبری فردی بودند. بعضی آیتالله خامنهای و بعضیها آیتالله [سیدمحمدرضا] گلپایگانی را مطرح کردند و برای شورا هم اسمهایی برده شد. قبلاً در مشورتهای سران قوا و جمعی دیگر از بزرگان به این نتیجه رسیده بودیم که شورایی مرکب از آیات خامنهای، موسویاردبیلی و مشکینی رهبری را بهعهده بگیرند ولی در مذاکرات، رهبری فردی رأی بیشتری آورد. آیتالله خامنهای با رهبری فردی مخالفت کردند. من هم مخالف بودم. نوبت نرسید. ابتدا به پیشنهاد اعضای جامعه مدرسین حوزه علمیه قم که عضو مجلس خبرگان بودند، آیتالله گلپایگانی مطرح شد. حدود ۱۴ نفر به ایشان رأی دادند. سپس پیشنهاد رهبری آیتالله خامنهای مطرح شد. خود ایشان پشت تریبون رفتند و گفتند من با رهبری شورایی مطابق قانوناساسی موافقم و با رهبری فردی مخالفم، پس چگونه نامزد بشوم؟ من که جلسه را اداره میکردم، گفتم اکنون با رأی خبرگان، رهبری فردی قانون شده و چارهای نیست. سرانجام آقای خامنهای با ۶۰ رأی از ۷۴ عضو حاضر رأی آوردند و مسأله به این مهمی به این خوبی حل شد. من هم در چند مورد صحبت کوتاهی کردم و نظرات امام را درباره صلاحیت رهبری آقای خامنهای نقل کردم. از قول حاج احمد آقا [خمینی] و آیتالله موسوی اردبیلی هم که در جلسه خدمت امام بودند، همین مضامین تأیید شد. خبر آمادهباش نیروهای عراقی در مقابل منطقه عینخوش که در اثنای جلسه توسط دکتر حسن روحانی رسید و من به جلسه اطلاع دادم، تاثیر زیادی در آمادگی اعضای خبرگان برای ختم کار داشت؛ موفقیت بزرگی است.»[۲]
وی مبدأ لقب آیتالله را برای حجتالاسلاموالمسلمین خامنهای اینگونه گزارش میکند: «متن بیانیه مجلس خبرگان درخصوص تصویب رهبری آیتالله خامنهای را نوشتم و برای انتشار دادم. با بعضی از اعضای هیأت رئیسه درباره به کار بردن آیتالله به جای حجتالاسلاموالمسلمین مشورت کردم؛ موافقت داشتند.»[۳] استعمال عنوان «رهبر انقلاب» از تیر ۱۳۶۸ برای آقای خامنهای راهاندازی میشود.[۴] از همان روز هدایت بیانیههای تأییدی آغاز میشود: «آقای [محمد] اصغری مدیر مسؤول روزنامه کیهان آمد. شماره فوقالعاده را آورد و برای سرمقالهای درباره رهبری آیتالله خامنهای مشورت کرد. در مورد صدور بیانیههای تأیید رهبری به مراکز مربوط تذکر دادم.»[۵]
سردسته گروه ۱۴ نفره آیتالله آذری قمی بوده است. وی در آن اجلاسیه از رهبری آیتالله گلپایگانی و معاونت اجرایی آقای خامنهای دفاع میکند، که رأی نمیآورد. خود وی در اینباره مینویسد:
«در اول خبرگان که انتخاب حضرت آیتالله خامنهای صورت گرفت عیناً همین نظر را ابراز نمودم و گفتم من پیشنهاد میکنم که حضرت آیتالله گلپایگانی که اعلم در فقه است به عنوان ولیفقیه و حضرت آیتالله خامنهای را به عنوان قائممقام در امور اجرائی معرفی کنم که مورد استقبال قرار نگرفت و عین همین نظر را در سال گذشته در کتاب «شئون و شرائط رهبری و مرجعیت» ذکر و قریب آنرا از شهید [آیتالله سیدمحمد باقر] صدر نقل کردهام.»[۶]
او حوالی سالهای ۷۰ – ۱۳۶۹ درباره نقش خود در رهبری حجتالاسلاموالمسلمین خامنهای اینگونه اظهارنظر کرده است: «در تعيين مقام معظم رهبرى نقش مؤثرى را ايفا كردم و ترديد ايشان با اظهار من كه چون به ولايت مطلقه معتقدم رفع شد.»[۷]
آذری قمی بارها این واقعه را از زوایای دیگری تحلیل میکند که به آنها اشاره خواهد شد.
از سوی دیگر حجتالاسلاموالمسلمین هاشمیرفسنجانی از وجود مخالفین رهبری حجتالاسلاموالمسلمین خامنهای از همان شب ۱۴ خرداد خبر میدهد: «متنی برای تأیید و امضاء این انتخاب [در مجلس] تهیه شد. بعضی از رادیکالها مخالفت دارند.» و دو روز بعد: «آقای [عبدالمجید] معادیخواه آمد و از وجود عناصری گفت که با رهبری آقای خامنهای مخالفت میکنند و بنا دارند که آن را موقت معرفی کنند، تا در این فرصت با تماس با اعضای مجلس خبرگان، شاید بتوانند بعد کاری بکنند.»[۸] و فردای آن روز «علی آقامحمدی آمد… گفت هنوز تعدادی از تندروها با رهبری آیتالله خامنهای مخالفند.»[۹]
اما مرجعیت به مثابۀ ابزاری در خدمت قدرت سیاسی و مصلحت نظام در ذهنیت مسئولان نظام در عبارات زیر قابل انکار نیست:
«آقای [ابراهیم] امینی آمد. گفت آقای منتظری با رهبری آقای خامنهای مخالف است و تأیید نمیکنند. گفتم تلاش کنند که تأیید کنند و متقابلاً ما روی مرجعیت ایشان کار کنیم! آقای [محمد] عبائی [خراسانی] و آقای [مرتضی] بنیفضل آمدند. همین را گفتند، علاوه بر اینکه اگر نشد میتوانیم آقای [محمدعلی] اراکی را مرجع معرفی کنیم که بقاء بر تقلید میّت را حتی در مسائل عملنشده جایز میدانند. آقای [محمدرضا] مهدویکنی آمد و گفت رهبری تلگرافی به آقای گلپایگانی بزنند، مبنی بر تشکر از حضور در نماز برای امام و عرض تسلیت و آقای گلپایگانی در جواب، رهبری را تأیید کنند. گفتم اول متن جواب آیتالله گلپایگانی مشخص شود، سپس تلگراف آقای خامنهای ارسال شود…»[۱۰]
آیتالله منتظری به یاد میآورد که: «یک بار جمعي از جامعه مدرسين و از جمله آقايان حاج سيدمهدي روحاني، [احمد] آذري قمي و [محمد علی] شرعي پس از حمله اول به دفتر و حسينيه [۱۲ دی ۱۳۶۸] نزد من آمده بودند كه شما بايد رهبري آقاي خامنهاي را علناً اعلام كنيد. من گفتم: “من گمان كردم آمدهايد از من دلجويي كنيد كه هستي مرا غارت كردهاند و به من اهانت شده است. شما به سكوت من قانع باشيد، جامعه مدرسين يك تشكيلات مقدس حوزوي بود ولي متأسفانه الآن به يك ارگان نيمه دولتي تبديل شده است”.[۱۱]
خود آیتالله آذری قمی دراینزمینه اعتراف میکند: «در تبریک عَلَمین آقای گلپایگانی و آقای اراکی و آقای منتظری[۱۲] به ایشان [خامنهای] کلاً یا بعضاً بینقش نبودیم.»[۱۳]
آذری قمی در آن زمان یکی از مدافعان و مروجان رهبری حجتالاسلاموالمسلمین خامنهای بوده است.
بررسی: نظریۀ «ولایت فقیه اعلم و معاونت اجرایی فرد مورد اعتماد» – غیر از اشکالات مبنایی عمومی به اصل ولایتفقیه – دو اشکال عمده دارد: یکی اینکه با نظریۀ سابق آذری در مهر ۱۳۶۳ مبنی بر اینکه «وليفقيه، وظيفهاي جز ارشاد، نصيحت و راهنمايي ندارد» سازگاری ندارد، نظارت نوعی ولایت است و یقیناً امری مافوق ارشاد، نصیحت و راهنمایی است. دیگر اینکه غیرقابل اجراست، همچنانکه زوج رئیسجمهور و نخستوزیر غیرتشریفاتی یا زوج رهبر و رئیسجمهور غیرتشریفاتی تجربههای شکست خوردۀ جمهوری اسلامی هستند.
در جلسه مورخ ۱۴ خرداد ۱۳۶۸ مجلس خبرگان حجتالاسلاموالمسلمین هاشمیرفسنجانی با دو اهرم حجتالاسلاموالمسلمین خامنهای را به کمک حجتالاسلام سیداحمد خمینی به رهبری رسانید. اهرم اول نقلی شفاهی از آیتالله خمینی، دوم پخش خبر آمادهباش نیروهای عراق در حین جلسه که معلوم نیست چقدر با واقع مقرون بوده است. در مورد اهرم اول در فصل بعدی بحث خواهد شد. مشخص نیست که آذری قمی غیر از تأثیر در نفی رهبری شورایی تأثیر دیگری در آن اجلاسیه داشته است. بههرحال چون اطلاعات کافی از جلسات مجلس خبرگان در دست نیست، ادعای آذری مبنی بر نقش موثر در تعیین مقام رهبری غیرقابل ارزیابی است. تردیدی نیست که با توجه به اینکه در آن زمان قانوناساسی شرط مرجعیت را در رهبری دارد، انتخاب حجتالاسلاموالمسلمین خامنهای به قول آذری از باب ضرورت و امری موقت تا زمان تصویب قانون جدید و انتخاب مجدد بوده است.
نگاه ابزاری حجتالاسلاموالمسلمین هاشمیرفسنجانی به مرجعیت در خدمت سیاستهای نظام غیرقابل انکار است. «گفتم تلاش کنند که [رهبری را] تأیید کنند و متقابلاً ما روی مرجعیت ایشان کار کنیم!» یا «گفتم اول متن جواب آیتالله گلپایگانی مشخص شود، سپس تلگراف آقای خامنهای ارسال شود». هکذا مشی غیراخلاقی رهبر جدید نسبت به استاد اشارات خود یعنی به بهانه رفع نگرانیهای فیمابین از آیتاللهمنتظری پیام تبریک گرفتن و بعد به بهانه بدآمدن استخاره! از زیر بار خواندن پاسخ به ایشان در رادیو تلویزیون گریختن. این شیوههای غیراخلاقی نرخ رایج سیاستمداران است، اما اعتباری برای مرجعیت و فقاهت باقی نمیگذارد.
پرسشی که شواهدی برای پاسخ به آن نیست موضع آذری بعد از جلسه خبرگان است. وی جزء هیأتی نزد آیتالله منتظری میرود تا از ایشان برای رهبر جدید بیعت بگیرد و ایشان را تشویق کند تا رهبری آقای خامنهای را علناً اعلام کند. با توجه به مواضع مستقل آذری در زمان آیتالله خمینی این موضع وی درحد اطلاع نگارنده با اندیشۀ قبل و بعد وی سازگار به نظر نمیرسد.
دوم. مواضع آذری در شورای بازنگری قانوناساسی
در تیر ۱۳۶۸ آیتالله آذری قمی در کنار حجتالاسلاموالمسلمین خامنهای مهمترین مدافع گنجاندن «ولایت مطلقه فقیه» در متن قانوناساسی شورای بازنگری است.
اصل ۵۷ قانوناساسی بازنگری شده: «قواي حاكم در جمهوري اسلامي ايران عبارتند از: قوه مقننه، قوه مجريه و قوه قضائيه كه زيرنظر ولايت مطلقه امر و امامت امت برطبق اصول آينده اين قانون اعمال ميکردند. اين قوا مستقل از يكديگرند.»
«در شورای بازنگری قانوناساسی که تنها مدافع ولایت مطلقه من بودم… با اصرارهای مکرر من و برخی دیگر در آخر کار و در روزهای پایانی در اصل ۵۷ و با حمایت مقام معظم رهبری به شکل کنونی تصویب شد.»[۱۴]
یک ماه بعد دوباره در این زمینه مینویسد: «بعد از تمامشدن دستور بازنگری در روزهای پایانی ولایت مطلقه به کمک من و شخص [حجتالاسلاموالمسلمین] آقای خامنهای تصویب شد.»[۱۵]
در جای دیگر گفته: «در شورای بازنگری من باعث آن نامهای بودم که از حضرت امام خواسته شد نظراتشان را پیرامون مباحث مطرح شده در شورا بفرمایند تا مورد ملاحظه قرار گیرد، که در پاسخ فرمودند نظرم این است که در مسئله رهبری مرجع بودن لازم نیست و در مسائل دیگر حرفی ندارم.»[۱۶]
وی در اسفند ۱۳۶۹ به نمایندگی دور دوم مجلس خبرگان رهبری از تهران انتخاب میشود. با توجه به اشکالاتی که بر اساس متن قانوناساسی قبل از بازنگری به انتخاب آقای خامنهای وارد بود، پس از بازنگری مجلس خبرگان در دوره دوم دوباره رهبری آقای خامنهای را مورد بررسی قرار میدهد. از این جلسات جز نکاتی که آذری قمی سالها بعد افشا کرده اطلاعی در دست نیست. وی شش سال بعد دراینباره خطاب به حجتالاسلاموالمسلمین هاشمیرفسنجانی مینویسد: «در موقع رأیگیری در خبرگان دوم ایشان [آقای خامنهای] را متصف به اجتهاد مطلق کرده بودید، که من اعتراض کردم…خبرگان بیتوجه به شرائط و براساس مصلحت و توطئهای که شخص شما کرده بودید رأی دادند، خود من هم به همین ترتیب رأی دادم [!] که واقعاً مصلحت میدانستم.»[۱۷] دراینباره در قسمتهای بعدی ابعاد بیشتری تشریح خواهد شد.
بررسی: آذری قمی یکی از افتخارات خود را گنجانیدن اصل «ولایت مطلقۀ فقیه» در قانوناساسی میداند. او البته حجتالاسلاموالمسلمین خامنهای را در زمان رهبریش دیگر عامل موثر در این امر میداند. باز «منطق موقعیت» مطرح میشود، در سال ۱۳۶۶ ایشان در خطبههای نماز جمعه ولایت مطلقه را به گونهای مضیق در چارچوب احکام شرع معنی کرد که اعتراض آیتالله خمینی را برانگیخت که این به کلی برخلاف مقصود وی است، اکنون خود وی به رهبری رسیده مصرتر از دیگران به دنبال گنجاندن این اصل در قانوناساسی است، مبادا «میراث امام راحل عظیمالشان» خدشه بردارد.
بههر حال در دورۀ دوم مجلس خبرگان رهبری که بعد از تصویب قانوناساسی بازنگری شده است، اجتهاد حجتالاسلاموالمسلمین خامنهای مورد مناقشه قرار میگیرد. هاشمیرفسنجانی «اجتهاد مطلق» ایشان را ادعا میکند. آذری اعتراض میکند، اما اعضای خبرگان از جمله خود آذری! از باب «مصلحت نظام » به اجتهاد مطلق ایشان رأی میدهند. این کارکردِ مصلحت نظام انصافاً تا بررسی این مسئله بر نگارنده مخفی بود، یعنی تأیید اجتهاد مطلق غیرمجتهد یا مجتهد متجزّی از باب مصلحت نظام. در فصل بعدی در این زمینه شواهد بیشتری اقامه خواهد شد.
سوم. فتاوای جنجالی آذری
آیتالله آذری قمی در تاریخ ۱۸ خرداد ۱۳۶۸ در نخستین روزهای رهبری آقای خامنهای با این که ایشان را مجتهد اعلم نمیداند قائل به لزوم تمرکز سهم امام در دست رهبری میشود. به این معنی که دیگر مراجع مجاز به دریافت خمس و وجوهات شرعیه نیستند. «عصر شورای بازنگری قانوناساسی جلسه داشت. کلیات رهبری تصویب شد. آقای [احمد] آذری قمی آمد، دربارۀ لزوم تمرکز سهم امام در دست رهبر فقیه گفت.»[۱۸]
آذری قمی دراینباره مینویسد: «حتی فتوای پرداخت وجوه به ایشان که مورد توجه هم قرار گرفت ما صادر کردیم و کتاب هم درباره آن نوشتیم.»[۱۹]
«وجوهات را باید به رهبر معظم انقلاب داد، چون اولاً او نایب امام است، و همان طور که وجوهات و سهمین را در زمان حضور امام باید به امام داد، در زمان غیبت نیز باید به نایب امام داد، زیرا که او متولی اداره امور کشور و جهان اسلام است بهتر میداند که وجوهات را در چه ناحیهای باید مصرف کرد.»[۲۰]
«مسألۀ اخذ وجوه و جمع آن نقش مؤثری دارد که ما آن را اثبات کردیم و بحمدالله معظمله مرکزیت آن را به دست آوردهاند.»[۲۱]
او در یادداشت دیگری در روزنامه رسالت مورخ ۱۹ تیر ۱۳۶۸با عنوان «انتخابات خبرگان و ولایت مطلقه» مدعی میشود: «ولیفقیه میتواند توحید را موقتاً تعطیل کند.»[۲۲]
خودش دراین زمینه اینگونه توضیح میدهد: «در همین روزنامه رسالت در پاسخ به نهضت آزادی بر آن تأکید و استدلال نمودهام، در حدی که با استناد به آیات شریفه قرآن تغییر موقت توحید عملی و نه اعتقادی را از اختیارات ولیفقیه دانستهام.»[۲۳]
وی در سخنرانی قبل از خطبههای نماز جمعه تهران مورخ ۴ اسفند ۱۳۶۸ اظهار داشت: «احکامی که به شرائط بستگی دارد، رهبر جدید میتوانند تغییر دهد و این خمینیزدائی نیست.» حجتالاسلام مهدی کروبی رئیس مجلس و حجتالاسلاموالمسلمین اسدالله بیات نایب رئیس مجلس در سخنان خود آقای آذری قمی را به امامزدائی متهم نمودند.[۲۴]
در سال ۱۳۷۱ از یادداشتهایش در روزنامه رسالت دو کتاب تدوین و منتشر میکند. یکی «پرسش و پاسخ به سؤالات مذهبی، اجتماعی، اقتصادی» و دیگری «ولایت فقیه از دیدگاه قرآن».
در کتاب نخست میخوانیم: «فقها نواب پیغمبر و امام معصوم و نماینده امام زمان(ع) میباشند. مخالفت با فقیه ولیامر مسلمین مخالفت با امام زمان (ع) و مخالفت با آن حضرت در حکم کفر و شرک به خداوند متعال است…. نیروهایی که مدعی مبارزه علیه استکبار جهانی و قبول ولایت مطلق فقیه و انقلاب مقدس اسلامی میباشند، اگر علیه ولایت مطلقه فقیه قلم و قدم بزنند مصداق مرتد از انقلاب میباشند و وضعشان بدتر از لیبرال و تودهای و کمونیستها و سلطنتطلبان است.»[۲۵]
«امر به معروف و نهی از منکر من و شما در شکل اطاعت از رهبری و عمل به قوانین کشور متبلور است… حساسیتهای مذهبی خود را در ارتباط با معروف و منکر باید با اجازه از مسئولین نظام اسلامی اعمال کنیم…هرچیزی شرائطی دارد که مهمترین شرط آن (نهی از منکر) اجازه حکومت اسلامی است…در صورت عدم اجازه، نهی از منکر حرام میگردد… در هر صورت افشاگری و ایجاد تشنج حرام و خلاف وظیفۀ اسلامی است.»[۲۶]
وی در سال ۱۳۷۲ دو کتاب دیگر درباره ولایتفقیه منتشر میکند: «ولایت فقیه از دیدگاه فقهای اسلام» و «شرحی بر وصیّت نامه سیاسی- الهی حضرت امام خمینی (رض)».
آیتالله سیدمحمدرضا موسوی گلپایگانی در تاریخ ۱۸ آذر ۱۳۷۲ دار فانی را وداع میکند.
چند ماه بعد آیتالله آذری قمی نگارش رسالۀ علمیه (نه عملیه!) خود را به پایان میبرد و جهت اخذ مجوز به وزارت ارشاد میفرستد.
در سال ۱۳۷۳ در جریان اعلام نظر حضرت آقای خامنهای مبنی بر حرمت قمهزنی، آذری قمی اعلام کرد: «سرپیچی از اطاعت مقام معظم رهبری گناه کبیره و موجب ضعف حکومت مقدس اسلامی است، و به نذرهایی که قبلاً انجام گرفته وفا واجب نیست، بلکه حرام است.» در همین سال (۱۳۷۳) نیز دو کتاب دیگر از وی منتشر میشود: «شئون و شرایط رهبری و مرجعیّت»، (۲۷۷ صفحه) و «رهبری پرچمدار مبارزه با کفر و استکبار».
بالأخره آیتالله محمدعلی اراکی پس از صد و سه سال در تاریخ ۸ آذر ۱۳۷۳ از دنیا میرود. آیتالله آذری قمی در آن زمان آیتالله محمدتقی بهجت فومنی را فقیه اعلم میدانست.
«در اواخر حیات مرحوم آیتاللهالعظمی اراکی پرسیدند بعد از ایشان اعلم کیست؟… عرض کردم آقای بهجت اعلم است و اگر هم اعلم نباشد مزایایی دارند که دیگران ندارند… در بحث حج آقای [آیتالله سیدموسی شبیری] زنجانی و در بعضی بحثها خودم اعلم میباشم معذلک برای اینکه تشتت پیش نیاید تنها ایشان [آیتالله بهجت] مرجع خواهند بود.»[۲۷]
بررسی: فتاوای آیتالله آذری قمی در فاصله زمستان ۱۳۶۶ تا ۱۰ آذر ۱۳۷۳ با مواضع قبلی و بعدی وی کاملاً متفاوت است. این فتاوا مبتنی بر قرائتی حداکثری از ولایت مطلقۀ فقیه شبیه برداشتهای حجتالاسلاموالمسلمین سیدعلی خامنهای (در قدرت)، آیتالله شیخ محمد یزدی و آیتالله محمد تقی مصباح یزدی است و با دیکتاتوری مطلقه و فقدان هرگونه نظارت بشری هیچ تفاوتی ندارد. آذری قمی در بین سالهای ۶۳ تا ۶۶ برای ولیفقیه وظیفهای جز ارشاد، نصیحت و راهنمایی قائل نبود، بعد از آذر ۱۳۷۳ نیز که خواهد آمد به نظرات متأخر آیتالله منتظری مبنی بر نظارت فقیه اعلم نزدیک میشود. در این وسط آذری قمی در یک سال و نیم آخر رهبری آیتالله خمینی و پنج سال نخست رهبری آقای خامنهای با مواضع پیشین و پسین وی کاملاً ناسازگار است. من عامل علمی برای این ناهمخوانی سراغ ندارم. عامل عملی را میتوان حدس زد. اما ای کاش چنین نباشد.
نتیجۀ فصل سوم
اهم رئوس نظرات و مواضع آیتالله آذری قمی از ۱۴ خرداد ۱۳۶۸ تا ۸ آذر ۱۳۷۳ به شرح زیر است:
یک. در مجلس خبرگان به ولایت آیتالله گلپایگانی و معاونت اجرایی حجتالاسلاموالمسلمین خامنهای رأی داد.
دو. برای درج ولایت مطلقه فقیه در متن قانوناساسی بازنگری شده پابهپای حجتالاسلاموالمسلمین خامنهای بیش از بقیه اعضا کوشید.
سه. در ترویج رهبری و ولایت حجتالاسلاموالمسلمین خامنهای پیشتاز بود تا آنجا که مدعی شد سهم امام را منحصراً باید به رهبر داد، و ولیفقیه موقتاً توحید عملی را هم میتواند تعطیل کند. او سرپیچی از اوامر رهبری را گناه کبیره دانست. او حتی برای گرفتن تأیید رهبری حجتالاسلاموالمسلمین خامنهای به همراه هیأتی نزد آیتالله منتظری میرود.
چهار. وی در این مقطع ابتدا معتقد به اعلمیت آیتالله گلپایگانی، سپس آیتالله اراکی و أخیراً آیتالله بهجت بود.
پنج. این مقطع غیرقابل دفاعترین مقطع در زندگی سیاسی آیتالله آذری قمی است. آذری قمی که در مقطعی از شاخصترین منتقدان مرحوم آیتالله خمینی بود در زمان جانشیناش نه تنها لب از هرگونه انتقادی فرو میبندد بلکه از رهبری آقای خامنهای که به اجتهاد و اعلمیت وی هم قائل نیست به شدت دفاع میکند. البته وی در مقطع بعدی از بسیاری از توجیهات فوقالذکر بازمیگردد و از خدا و پیامبر (ص) و ملت عذرخواهی میکند.
شش. مقایسۀ عملکرد آذری قمی در هشت سال اول جمهوری اسلامی از یکسو و یک سال و نیم آخر رهبری آیتالله خمینی و پنج سال نخست رهبری آقای خامنهای ازسوی دیگر این پرسش جدی را دربارۀ اندیشه سیاسی وی مطرح میکند که آذری به چه میزان انضباط فکری و پایبندی به اصول و موازین شرعی و اخلاقی دارد و منافع شخصی یا مصلحت نظام تا کجا در مواضع او اثر میگذارد؟
یادداشتها:
[۱] . مصاحبه سیدمرتضی ابطحی با حجتالاسلام سیدباقر گلپایگانی: برخی به آقا پیشنهاد رهبری دادند، ۱۸ خرداد ۱۳۸۹، فرارو.
[۲] . کارنامه و خاطرات هاشمیرفسنجانی، سال ۱۳۶۸: بازسازی و سازندگی، ۱۴ خرداد ۱۳۶۸، ص ۱۵۲- ۱۴۸.
[۳] . همان ، خاطرات ۱۵ خرداد ۱۳۶۸.
[۴] . همان خاطرات ۷ تیر ۱۳۶۸ و نیز نمازجمعه ۹ تیر ۱۳۶۸ تهران.
[۵] . همان خاطرات ۱۵ خرداد ۱۳۶۸، ص ۱۵۵- ۱۵۴.
[۶] . نامه سرگشاده به اعضای بنیاد رسالت ۹ آبان ۱۳۷۴.
[۷] . زندگینامه خودنوشت، خبرگان ملت، ج۱ ص ۱۳۴.
[۸] . کارنامه و خاطرات هاشمیرفسنجانی، سال ۱۳۶۸: بازسازی و سازندگی ، خاطرات ۱۶ خرداد ۱۳۶۸.
[۹] . پیشین، خاطرات ۱۷ خرداد ۱۳۶۸.
[۱۰] . کارنامه و خاطرات هاشمیرفسنجانی، سال ۱۳۶۸: بازسازی و سازندگی، خاطرات ۱۸ خرداد ۱۳۶۸ص ۱۶۲.
[۱۱] . خاطرات آیتالله منتظری، ج۱ ص۷۷۲.
[۱۲] . آیتالله منتظری داستان پیام به رهبر جدید و پاسخ وی را اینگونه روایت کرده است: «يكي از آقايان معروف كه با من آشنا بود آمد اينجا و مصرّ بود كه شما به ايشان پيام بدهيد و صلاح نيست شما بيتفاوت باشيد و قاعدتاً ايشان هم جواب خواهند داد و بسياري از چالشها برطرف ميشود و مخالفين شما در اهداف شومي كه دارند و شما را براي رسيدن به آنها كنار زدند شكست خواهند خورد، و بالأخره من بر حسب مصلحتانديشيها و حفظ وحدت پيامي دادم ولي جواب ايشان را در تلويزيون نخواندند و گفته شد ايشان گفتهاند به من تلفنهاي زيادي شده كه چرا جواب دادي و من استخاره كردم بد آمد كه جواب را بخوانند، والعهدة علي الراوي.» (خاطرات آیتالله منتظری ج ۱ ص ۷۰۵- ۷۰۴)
آیتالله منتظری در تاریخ ۲۳ خرداد ۱۳۶۸ به «جناب مستطاب حجتالاسلاموالمسلمین آقای حاج سیدعلی خامنهای رهبر منتخب جمهوری اسلامی ایران دامت برکاته» رحلت بنیانگذار جمهوری اسلامی را تسلیت میگوید و چنین مینویسد: «از خداوند قادر متعال مسئلت مینمایم جنابعالی را که فردی لایق و متعهد و دلسوز و در دوران مبارزات و انقلاب تجربهها آموخته و همواره مورد حمایت رهبر بزرگ انقلاب بودهاید در انجام مسئولیت خطیر رهبری که مجلس خبرگان به جنابعالی حل نموده است یاری نماید… انشاءالله در مسائل مهمه و سرنوشتساز مشورت با حضرات آیات عظام و علماء اعلام و شخصیتهای متعهد و آگاه مورد توجه خواهد بود.»
حجتالاسلاموالمسلمین خامنهای دو روز بعد در پاسخ «آیتالله آقای حاج شیخ حسینعلی منتظری دامت برکاته» مینویسد: «از پیام تسلیت… و همچنین از دعای خیر و اظهارات محبتآمیز نسبت به اینجانب و تأیید اقدام مجلس محترم خبرگان متشکرم… از خداوند متعال توفیقات جنابعالی را مسألت مینمایم.» (پیشین ص ۷۰۶-۷۰۵)
به گزارش هاشمیرفسنجانی «با آیتالله خامنهای درباره تأیید آیتالله منتظری مذاکره و تصمیمگیری شد… شب تلویزیون نامه و جواب مربوط به آقای منتظری را نخواند. از آقای خامنهای علت را پرسیدم. گفت که تلفنهای زیادی بر گله و شکایت به دفتر شده، استخاره شده و تصمیم به عدم نشر در تلویزیون گرفتم.» (کارنامه و خاطرات هاشمیرفسنجانی، سال ۱۳۶۸: بازسازی و سازندگی، ۲۵ خرداد ۱۳۶۸)
«پساز وفات مادرشان هم به ايشان [آقای خامنهای] و هم به برادرانشان تلگراف كردم هيچكدام جواب ندادند [۱۷ مرداد ۱۳۶۸]، و پس از حمله به حسينيه و غارت اموال و… به ايشان نامهاي نوشتم آن را هم جواب ندادند [۱۷ مرداد ۱۳۶۸]، و بعدها به وسيله آقاي [محمد] مؤمن [قمی] پيامي مشتمل بر هفت بند و همچنين نوار سخنراني آقاي فلاحزاده را براي ايشان فرستادم كه آن هم بيجواب ماند با اينكه به آقاي مؤمن گفته بودند جواب ميدهم.» (خاطرات آیتالله منتظری، ج ۱ ص ۷۰۹).
[۱۳] . نامۀ آذر ۷۶ به هاشمیرفسنجانی.
[۱۴] . نامه سرگشاده به خاتمی رئیسجمهور ۵ آبان ۱۳۷۶.
[۱۵] . نامه آذر ۱۳۷۶ به هاشمیرفسنجانی.
[۱۶] . مجله سفیر، شماره ۲، به نقل از حمید قزوینی در همشهری، ۱۳۸۱.
[۱۷] . نامه آذر ۱۳۷۶ به هاشمیرفسنجانی.
[۱۸] . خاطرات و کارنامه هاشمیرفسنجانی، سال ۱۳۶۸: بازسازی و سازندگی، ۱۸ خرداد ۱۳۶۸، ص ۱۶۲.
[۱۹] . نامه آذر ۷۶ به هاشمیرفسنجانی.
[۲۰] . شئون و شرایط رهبری و مرجعیّت، ۱۳۷۳، قم، مکتبه ولایت فقیه، ص ۶.
[۲۱] . جزوه مصاحبه با روزنامه سلام، مهر۱۳۷۴، ص ۲۴، این جمله در روزنامه سلام نقل نشده است.
[۲۲] . «نهضت آزادی (در بسته و دست و زبان بسته) ایران» در تاریخ ۳۰ مرداد ۱۳۶۸ نامه خود به آیتالله آذری قمی صاحبامتیاز روزنامه رسالت در مورد مقاله انتخاب خبرگان و ولایتفقیه را با آیۀ «و من اظلم ممن افتری علیالله کذباً» آغاز میکند. رجوع کنید به اسناد سال ۱۳۶۸ نهضت آزادی ایران.
[۲۳] . نامه سرگشاده به اعضای بنیاد رسالت، ۹ آبان ۱۳۷۴.
[۲۴] . خاطرات و کارنامه هاشمیرفسنجانی، سال ۱۳۶۸: بازسازی و سازندگی،۷ اسفند ۱۳۶۸، ص ۵۷۰. در پاورقی این صفحه آمده است: «آقای آذری قمی در دهۀ اول انقلاب علیرغم داشتن مقام رسمی بهعنوان یکی از منتقدان عملکرد حضرت امام شناخته میشد. ایشان دستورات ولیفقیه را به احکام ارشادی و مولوی تقسیم میکرد.»
[۲۵] . پرسش و پاسخ به سؤالات مذهبی، ص ۸۷.
[۲۶] . پرسش و پاسخ به سؤالات مذهبی، ص ۴۲ و ۴۸.
[۲۷] . نامه سرگشاده به اعضای بنیاد رسالت ۹ آبان ۱۳۷۴.