خاطره پرافتخار جنبش سبز در حافظه ملت ایران

 

خاطره پرافتخار جنبش سبز در حافظه ملت ایران

در گرامی‌داشت دهمین سالگرد جنبش سبز

«اکنون، به سال ۱۳۹۸ تاریخ جنبش سبز ملت ایران ده سال را پشت سر می‌گذارد. تاریخ سرکوب آزادی و اراده ملت و حبس آزادیخواهان و بیش از هشت سال حصر سه همراه بزرگ و نستوه آن جنبش، میرحسین موسوی، مهدی کروبی و زهرا رهنورد.

اکنون زمان آن است که بیندیشیم در این ده سال بر جنبش سبز چه رفته است؟  از آن چه باقی است و اکنون واجد چه معنایی در اذهان ملت ایران است؟  آیا جنبش به راستی زنده است؟ در وقایع وقت ملک و ملت موثر است و آیا همچنان میتوان و می‌شود از آن سخن گفت؟ و چرا باید به آن اندیشید و فراموش نکرد؟

چرا سالیان گذار از جنبشی سرکوب شده و رهبرانی همچنان محصور، در سرنوشت و روزگار ما موثر است و چرا باید به آن اندیشید و از اندیشیدن بدان چه مقصودی در پی است؟ این پرسش ها، مسائل اساسی نسل امروز در قبال پدیده ای تاریخی یا راهی پیموده شده یا رخدادی جاری و زنده همچون جنبش سبز است که بنا به هرکدام از معانی اش در انتظار پاسخ هایی است:  در برابر این پرسش که چرا همچنان در ایران امروز با تمام تغییر و تحولات رخداده و سرنوشت هولناک و سخت ملت، از جنبش سبز سخن می‌گویید و برای آن اهمیت قائلید، چه پاسخی داریم؟» کلمه

 

نظام به خوبی واقف است که رهبران محصور جنبش سبز از محبوبیت عمومی، وجاهت ملی و پشتوانه مردمی برخوردارند و تاثیر اظهار نظرها و موضع گیری‌هاشان بر مردم غیرقابل انکار است. به همین دلیل از آغاز، جنبش سبز به عنوان کاذب «فتنه» با شدت تمام از سوی نظام سرکوب شد. از فعالان جوان این جنبش حدود صد نفر کشته شدند، چند صد نفر مجروح شدند، چند هزار نفر بازداشت شدند، جمعی از فعالان اصلاح طلب از نخستین ساعات پس از انتخابات تا هفت سال در زندان محبوس بودند. میرحسین موسوی – که اگر انتخابات مهندسی نشده بود و به زبان ساده اگر نظام در انتخابات تقلب نکرده بود در خرداد ۱۳۸۸ رئیس جمهور ایران می شد – همراه همسرش زهرا رهنورد از بهمن ۱۳۸۹ تا کنون بر خلاف قانون اساسی، قوانین عادی، موازین اسلامی و میثاقهای بین المللی که جمهوری اسلامی امضا کرده است، بدون محاکمه هشتمین سال حصر خانگی خود را می گذراند. مهدی کروبی دیگر نامزد معترض انتخابات ریاست جمهوری نیز از همان تاریخ در حصر خانگی است. کلیه شهروندانی که به نحوی از انحاء در جریان جنبش سبز فعالیت ثبت شده ای داشته اند به عنوان کاذب «فتنه گر» از سوی نظام طرد شده اند. قضیه سرکوب سنگین البته یک سوی سکه جنبش سبز است.

اگرچه جنبش سبز سرکوب شد، اما از آن «یک خاطره پرافتخار» در حافظه ملت ایران باقی مانده است. اعتراض مسالمت آمیز قانونی به مهندسی و تقلب در انتخابات، به دروغ و دغل، به استبداد و قانون‌گریزی، و پرسش از «رأی من کو؟» و پرسش بنیادی تر «حق من من کو؟» ممیزات این جنبش اعتراضی است. وقایع بعد از جنبش سبز مؤید مطالبات این جنبش اجتماعی است، چه در عرصه سیاست داخلی، چه در سیاست خارجی، و چه در اقتصاد و فرهنگ. نظام به هشدارهای ناصحانه و دلسوزانه موسوی و کروبی در بیانیه‌هایشان توجه نکرد و نتایج عینی آن‌را در ماجراجوئی‌های منطقه ای، فشار‌های کمرشکن اقتصادی، فساد و اختلاس های نجومی نهادینه و در یک کلمه سوء مدیریت وحشتناک قابل لمس است. جنبش سبز در مقایسه با شورشهای دی ۱۳۹۶ اعتراضی جدّا نجیبانه بود که متأسفانه تحمل نشد.

اگر جنبش سبز مرده بود رهبرانش هشتمین سال حصر خانگی غیرقانونی را تحمل نمی کردند و فعالان آن با انگ ناچسب «فتنه گر» از هرگونه مشارکت رسمی حذف نمی شدند. استقامت مهدی کروبی (متولد ۱۳۱۶)، میرحسین موسوی (متولد ۱۳۲۰) و زهرا رهنورد (متولد ۱۳۲۴) با عهدی که با خدا و مردم بستند بسیار ارزشمند است. علیرغم سن بالا و بیماری، یک ذره از مواضع برحق خود عقب ننشستند و حسرت آخ، توبه و ندامت را بر قلب سنگی آمران و عاملان حصر غیرقانونی گذاشتند. این استقامت خداپسندانه را باید قدر شناخت و تحسین کرد. وظیفه همه ماست که نگذاریم یاد و راه این محصوران سربلند فراموش نشود.

یاد موسوی، کروبی و رهنورد نشاط و سرزندگی مطالبات جنبش سبز است و در صدر آنها این سرخط‌هاست: بازگشت به حکومت قانون و اینکه کسی مافوق قانون نیست؛ سیاست‌های نظام باید بر أساس منافع ملی و کارشناسی‌های علمی تعیین شود نه منویات شخصی رهبر؛ حل مشکلات پایه‌ای ملت ایران مقدم بر صدور انقلاب و رسیدگی به حوائج شیعیان یا مسلمانان غیرایرانی است؛ کلیه تصمیمات کلان کشور بدون استثنا باید در مجلس شورای اسلامی توسط نمایندگان مردم گرفته شود؛ لغو نظارت استصوابی شرط ضروری مردم‌سالاری است؛ سپاه پاسداران انقلاب باید در مناقشات داخلی بی‌طرف باشد و به سیاست آلوده نشود و به جای پاسداری از انقلاب (که چیزی جز استقلال، آزادی، عدالت و اسلام نیست) پاسدار استبداد و خودکامگی نباشد؛ همه اجزای نظام باید در مقابل نهادهایی از قبیل مجلس شورا، مجلس خبرگان و مطبوعات نظارت پذیر، قابل محاسبه و پاسخگو باشند و لازمه آن اجرای بی قید و شرط فصل حقوق ملت قانون اساسی است؛ قوه قضائیه باید حقیقتا از قدرت مافوق مستقل باشد و به جای ابزار سرکوب، استبداد دینی و مجری منویات رهبری و فرماندهان سپاه باید مجری قانون، آيین دادرسی و عدالت قضائی باشد؛ آزادی های مشروع مردم مصرح در قانون اساسی باید دقیقا رعایت شود؛ خشکاندن ریشه فساد و اختلاس با رعایت موازین قانونی و شفافیت تصمیمات اقتصادی نظام و ممنوعیت واقعی رانت‌خواری آغاز می شود. سرخط همه اینها را می توان در بیانیه های میرحسین موسوی و مهدی کروبی پیدا کرد. جنبش سبزچیزی جز تحقق همین سرخطها نیست. اینها هنوز هم در صدر مطالبات مردم ایران است.

بعد از انتشار جلد اول کتاب «ندای سبز: روایتی از جنبش سبز مردم ایران» (آبان ۱۳۹۳) حداقل سالی یک بار مقاله ای متناسب با وقایع مرتبط با جنبش سبز به رشته تحریر درآمد، از جمله: رفتار نانجیبانه: تحلیل انتقادی بیانات رهبری در جلسه خداحافظی با نمایندگان دوره چهارم مجلس خبرگان (۲۲ بهمن ۱۳۹۴)؛ ولیّ حصر: به مناسبت آغاز هفتمین سال حصر غیرقانونی کروبی، موسوی و رهنورد (۲۶ بهمن ۱۳۹۵)؛ و زجرکش کردن محصوران: شواهدی از سوء سابقه نظام در تامین حداقلهای درمانی محصوران و مقام رهبری همچنان متهم ردیف اول حصر غیرقانونی (۹ مراد ۱۳۹۶). در تحلیل پیامهای شجاعانه مهدی کروبی از حصر غیرقانونی این چهار مقاله منتشر شد: برسد به گوش حاکمیت مستبد: تحلیل نامه‌ مهدی کروبی به حسن روحانی رئیس جمهور در ششمین سال حصر غیرقانونی (۲۲ فروردین ۱۳۹۵)؛ تحلیل انتقادی کتاب نامه های کروبی (۲۲ مرداد ۱۳۹۶)؛ اعتصاب غذا از بابی ساندز تا کروبی (۲۶/۵/۱۳۹۶)؛ و حاشیه ای انتقادی بر نامه شجاعانه کروبی به رهبری (۱۱/۱۱/۱۳۹۶).

هنوز منتظرم تا میرحسین موسوی قفل سکوت هشت ساله را بشکند تا در تحلیل پیام وی انجام وظیفه کنم. البته می توان در تفسیر تابلوهای نقاشی یا سکوت معنی دار او نوشت، اما جنبش سبز اگر قرار است حقیقتا زنده باشد چشم به راه بیانیه های جدید تحلیلی میرحسین یا نامه‌های تشریحی او به محضر ملت ایران است.