کاستی های روشنفکری دینی

سخنرانی در سمینار دین و مدرنیته ۲ – آسیب شناسی روشنفنکری دینی، موسسه گفتگوی ادیان، حسینیه ارشاد ، ۱۵ شهریور ۱۳۸۶

مدرسه روشنفکری دینی که در نیم قرن اخیر در ایران منشأ خدمات و برکات متعددی بوده، و نفوذ جدی آن در فضای فرهنگی ایران بلکه تأثیر فی الجمله آن در دیگر جوامع اسلامی غیرقابل انکار است؛ برای ارتقاء، رشد و توسعه خود به نقد از برون و درون نیازمند است. از منظر نقد درونی در حوزه آسیب شناسی روشنفکری دینی در ایران با تأکید بر محدوده زمانی سه دهه اخیر نکات ذیل یادکردنی است:

اول: غلبه نسبی فرهنگ شفاهی و ژورنالیستی. در کارنامه مدرسه روشنفکران دینی سهم گفتارها (خطابه ها، سخنرانی ها و مصاحبه ها) ولو تحریر یافته و تنقیح شده بر نوشتارها (کتب و مقالات تحلیلی) به مراتب بیشتر است. شیوه شفاهی ژورنالیستی اگرچه به فهم عموم نزدیک تر است و از ابزار مناسب «ترویج اندیشه» می باشد، اما زبان مناسبی برای «تولید اندیشه» نیست. بیشک کتب از پیش طراحی شده و مقالات پژوهشی از عمق و ژرفای بیشتری در مقایسه با گفتارهای تحریر شده برخوردار است.

دوم: سیاست زدگی. اگرچه از مقوّمات روشنفکری دینی نقد مستمر استبداد در همه اَشکال آن و دفاع از آزادی و حقوق مردم است؛ اما همواره در منش و روش ایشان می باید فرهنگ بر سیاست غلبه و تقدم داشته باشد. روشنفکران دینی نه سیاستمدارند نه ابزار دست سیاست ورزان. در این مدرسه سیاست و قدرت هدف و غایت نیست. با فراز و فرود روزمره سیاست نمی توان اقبال و ادبار یک مدرسه فکری را ارزیابی کرد. بستن بند ناف جریان اصلاح طلبی سیاسی به مدرسه روشنفکری دینی تنزل یک جریان فکری به یک حزب سیاسی است.

سوم: فقدان نقد مدرنیته. مدرسه روشنفکری دینی در نقد و پالایش سنت کارنامه ای کامیاب دارد، اما متأسفانه در نقد مدرنیته رغبت چندانی از خود بروز نداده است، تا آنجا که این توهم را دامن زده است که اعضای این مدرسه مترجم تجدد غربی به فرهنگ بومی و مقلد منفعل این موج مقتدرند، و اگرچه در سفتن کژیهای سنت و معرفت دینی چیره دستند، اما در ارزیابی و تمییز غث از سمین مدرنیته ضعیف و کم مایه اند. کوشش بومی برای تکمیل و رفع نواقص مدرنیته انتظاری بجا از مدرسه روشنفکران دینی است.

چهارم: رنجوری از ناسازگاری و عدم انسجام. یکی از رازهای ماندگاری یک اندیشه سازگاری و انسجام درونی در کنار توانمندی در پاسخگوئی پرسشهای زمانه است. پاره های مختلف اندیشه هر یک از اعضای این مدرسه چندان سازوار به نظر نمی رسند. این پاره ها مبادی و لوازم متفاوتی دارند و دشوار بتوان از ترکیب آنها نظامی منسجم دست و پا کرد. از این قبیل است دوگانه های عرفان و فلسفه تحلیلی، عقلانیت و معنویت. توجه به این ناسازگاری ها به پرسشی ستبر می انجامد: آیا معتقدان این دوگانه ها به لوازم رأی خود توجه کافی داشته اند؟

پنجم: ناتوانی در ارائه اندیشه ایجابی و اثباتی. روشنفکران دینی در نقد اندیشه رقیب مقتدر و توانا بوده اند. همواره ویرانگری و نقد از ساختن و ابداع ساده تر است. دستاورد این مدرسه در تولید اندیشه جانشین سنت چندان فربه نیست. رأی مدرسه روشنفکری دینی در بسیاری عرصه های کلام و اعتقادات، فقه و شریعت و بالاخره اخلاق و هنجارها چندان روشن نیست. راستی «هسته سخت دین» که در هیچ نوآوری دچار تجدیدنظر نمی شود اصولا در این دیدگاه وجود دارد؟ اگر بله، کجاست؟ و اگر نه، چگونه می توان بر محصول این کوشش نام دین نهاد؟

مدرسه روشنفکری دینی دوران جنینی خود را می گذراند. امید که با رفع آفات و آسیبها و کاستی ها به دوران طفولیت پا نهد.

۸/۶/۱۳۸۶