انتشار فیلم «بیگناهی مسلمانان» در فضای اینترنت با زیرنویس عربی و پیامدهای خونین آن، بحثهایی پیرامون حق اهانت به مثابۀ آزادی بیان مطرح کرد. گفتگویی که در ادامه میخوانید با محسن کدیور اسلامشناس و استاد دانشگاه، انجام گرفته و در آن به دو مسئلۀ «اهانت به پیامبر مسلمانان» و «خشونتپذیر بودن اسلام» پرداخته شده است. بهعقیدۀ آقای کدیور، مسلمانان باید در قبال منتقدان پیامبرشان و قرآن، مدارا کنند و در قبال توهینکنندگان (که وی آنرا از مصادیق گفتار نفرتزا میداند) با پرهیز از هرگونه خشونت، با اقدامات مسالمتآمیزِ حقوقی و اخلاقی، اعتراض خود را ابراز کنند و با تولیدات متناسب فرهنگی به رقابت با تولیدکنندگان این «آثار موهن» بپردازند. متن این گفتگو را در ادامه بخوانید. (۱)
آیا به نظر شما کسانی بهعمد با ساختن فیلم و یا ترانه و کاریکاتور قصد در تحریک مسلمانان دارند؟
از قصد سازندگان این فیلمِ نازل و موهن، اطلاعی ندارم. تولیدات فرهنگیِ اخیر که مشکلآفرین بوده است به چند دسته قابل تقسماند. دستۀ اول آنها است که توهینآمیز بودنشان اختلافی است؛ یعنی برخی فکر میکنند توهینآمیز است و برخی چنین نظری ندارند. دستۀ دوم آنها که اتفاقنظر نسبی در میان مسلمانان و غیرمسلمانان درخصوص توهینآمیز بودنشان وجود دارد. درمورد مطلبی که افکار عمومی آنرا توهینآمیز میداند چه درمورد پیامبر اسلام و چه درمورد حضرت مسیح و چه درمورد دیگر امور مورد احترام میلیونها انسان، این پرسش مطرح میشود که عمدی یا اتفاقی صورت گرفته است. پاسخ به چنین پرسشی بهعهدۀ مراجع صالح قضایی است. قرائن امر نشان میدهد که توهین اخیر اتفاقی نبوده است.
چرا مسیحیان در این سالها درقبال توهین به پیامبرشان بردبارند ولی مسلمانها اینچنین نیستند؟
اهانت به پیامبر مسیحیان موضوعی نیست که در دهههای اخیر شروع شده باشد؛ بلکه چندین قرن سابقه دارد. اگر کسی بخواهد مقایسهای منصفانه و علمی انجام دهد، باید آن پیشینه را مطالعه کند و دریابد که مسیحیان نیز قبل از سیطرۀ نسبی جریان سکولار بر کلیسای قرون وسطا، اهل مدارا و مبرا از خشونت نبودهاند.
البته در قرون اخیر، قدرت کلیسا همانند قرون وسطا نیست، لذا مدارای کلیسا و واتیکان امروز صرفاً از سر باور مدارا نیست؛ بلکه بهدلیل عدم برخورداری از اقتدار لازم، چارهای جز تحمل و مدارا ندارند. به عبارت دیگر مدارا از سر ناچاری را نباید فراموش کرد. البته نمیتوان انکار کرد که گروهی از مسیحیان نیز بهلحاظ فلسفی با توهین به پیامبرشان مشکلی ندارند.
ذکر مثالی دراینزمینه راهگشاست. در زمینۀ روابط جنسی خارج از ازدواج یا همجنسگرایی نظر کلیسا چیست؟ نهتنها موافقتی ندارد؛ بلکه آنرا نامشروع و نادرست میدانند. مخالفند اما از سرناچاری مماشات میکنند. البته در قرون اخیر بسیاری از مسیحیانِ معتقد، از طرق مسالمتآمیز مخالفت خود را با اهانت و تحقیر عیسیمسیح ابراز کردهاند یا با تولید آثار هنریِ دینی، به دفاع از باورهای مسیحی خود برخاستهاند و به رقابتی فرهنگی دست یازیدهاند.
شرایطی که امروز مسلمانان آن را تجربه میکنند از یک حیث، مشابه دوران مسیحیت قبل از نوزایی است و مسلمانان بهنوعی در ابتدای آن راهاند. مرور تاریخ مسیحیت دراینزمینه مفید است. خشونت، راه به جایی نمیبرد و میباید با طرق مسالمتآمیز و قانونی، با سعۀ صدر با مخالفان و منتقدان و حتی هتاکان مواجه شد.
همچنین باید به این موضوع هم توجه داشت که در چهار دهۀ اخیر، مسئلۀ اسلام بیش از گذشته برای غرب مطرح شده، تئوری جنگ بین تمدنها مشخصاً بین تمدن غرب و تمدن اسلامی، ازسوی هانتینگتون و فوکویاما و برنارد لوئیس، نوعی بازتولید جنگهای صلیبی قرون میانه است. تخریب رقیب به هر قیمتی، در دستور کار برخی پیروان این تئوری است. اهانت به باورهای دینی و تخریب و تحقیر و تحریف شخصیت پیامبر اسلام نیز جزئی از این برنامه است. اما خوشبختانه این رویکرد در میان خود مسیحیان و غربیها مخالفان جدی دارد. بسیاری جریانهای دانشگاهی و منصف غربی و مسیحی، برخوردی محترمانه با حضرت محمد(ص) دارند. بهعنوانمثال هانس کونگ[۲] متأله سرشناس مسیحی معاصر، بر این باور است که محمد(ص)میباید از طرف مسیحیان بهعنوان پیامبر خدا بهرسمیت شناخته شود.
تصویری که این مسلمانان در پی خشونتشان از اسلام به دنیا معرفی میکنند چه دستاوردی برای مردم کشورهای مسلمان دارد؟
در اعتراض به فیلم مشکوک و موهن اخیر، دهها مسلمان در تظاهرات اعتراضی کشته شدند و سفیر و چند دیپلمات آمریکا نیز در لیبی، جان باختند. آتشسوزی و حمله به برخی سفارتخانههای غربی و برخی خشونتها نیز بهوفور از رسانههای جهان نمایش داده شد. افراد بیگناهی در این وقایع کشته شدند. اینکه دولت آمریکا یا مشخصاً دیپلماتهای این کشور در ساختن این فیلم موهن دست داشتهاند، در هیچ دادگاه صالحهای اثبات نشده و مدرکی هم تاکنون دربارۀ آن منتشر نشده است. کشتهشدن برخی مسلمانان تظاهرکننده نیز در برخی کشورهای خاورمیانه توسط پلیس، اصلاً موجه نیست. کشتن افراد بیگناه و ابراز خشونت در مخالفت با یک عمل بیخردانه کاری نادرست، خلاف شرع و اخلاق است. زشتی و پلشتی را نمیتوان با زشتی و پلشتی دیگری پاسخ داد یا تشدید کرد. سوزاندن و کشتن و خشونت کار صحیحی نبوده است.
اما درخصوص سؤال شما که میگویید مسلمانان با رفتارشان چه تصویری را به جهانیان ارائه میدهند، بهتر است بگوییم گروهی از مسلمانان درقبال یک پدیدۀ غیراخلاقی که توسط گروهی دیگری که اتفاقاً آنها هم مسیحی بودهاند، واکنش تلخی نشان دادهاند. اینکه یک طرف را به اقدامات صرفاً شخصی توصیف کنیم و اعمال طرف دیگر را عکسالعمل تمام مسلمانها، آنهم برخاسته از ذات دینشان تفسیر کنیم، توجیهی که از بسیاری رسانههای غربی نیز شاهد هستیم، گزارشی خلاف واقع و غیرمنصفانه و نادرست است.
وقتی کشیش بیخردی که در آمریکا کلیسای رسمی کوچکی دارد، مرکز قرآنسوزی تأسیس کرده، گفته نمیشود مسیحیان از خودشان بیفرهنگی و بیاخلاقی و عدممدارا نشان دادهاند، یا اگر چند مسیحی قبطی یا یهودی شهروند آمریکا، فیلمی موهن و ضداخلاقی علیه پیامبر یک میلیارد و ششصد میلیون مسلمان ساختهاند و وجدان عموم مسلمانان را جریحهدار کردهاند، گفته نمیشود مسیحیان یا یهودیان یا آمریکاییها یا غربیها چنین کردهاند، گفته میشود چند نفر معدود اعمال نادرستی مرتکب شدهاند که نمایندۀ مسیحیت، یهودیت، آمریکا و غرب نیستند.
با همین منطق، درمورد طرف مقابل نیز قضاوت کنیم و روش خشن و غیراخلاقی و خلافشرع تعدادی از مسلمانان خشمگین را به کل عالم اسلام و ذات دین نسبت ندهیم. آنها از جانب خود عمل کرده یا سخن گفتهاند و کسی به آنها نمایندگی نداده بود تا خشونت بورزند یا آتش بزنند یا افراد بیگناه را بهقتل برسانند.
اگر میخواهیم دنیای بهتر و سالمتری داشته باشیم باید از اینگونه نفرتپراکنیها و یک بام و دو هوا گوییها اجتناب کنیم. نفرتپراکنی نتیجهای جز خشونت بهدنبال نخواهد داشت. نفرتپراکنی[۳] علیه جنسیت، قومیت، ملیت، زبان، دین و عقیدۀ دیگران، امری مذموم، ضد اخلاقی، جرم و قابل پیگرد حقوقی است. اگر قانون متناسبی برای جلوگیری و مجازات متناسب با چنین جرمی پیشبینی نشده باشد، افرادی که از توهین به باورهای خود مجروح شدهاند شخصاً دستبهکار میشوند و ازطرق غیرقانونی خشونت میآفرینند. قانون حافظ حقوق و جان و آبروی همۀ شهروندان است، هم از توهین و گفتار نفرتزا جلوگیری میکند و هم از خشونت و قتل. فرد یا افرادی که مورد توهین واقع شدهاند میباید به دادگاه شکایت کنند و این دادگاه است که افراد خاطی را پس از دفاع در حضور هیئت منصفۀ باانصاف، محکوم و مجازات میکند. اگر جرم در سرزمین دیگری اتفاق افتاده، دولتهایی که به باورهای مردمشان توهین شده است، به نمایندگی از مردمشان براساس موازین حقوق بینالملل کیفری، مجازات توهینکنندگان را پیگیری خواهند کرد. چنین شیوهای هم مانع از خشونت خواهد بود هم ریشۀ توهین را خواهد خشکانید.
براساس بند دوم مادۀ بیستم میثاق مدنی سیاسی که برای کلیۀ دول عضو سازمان ملل متحد لازمالاجراست آمده است که «هرگونه دعوت به تنفر ملی یا نژادی یا مذهبی که محرک تبعیض یا خصومت یا اعمال خشونت باشد، بهموجب قانون ممنوع است». بیشک قانون منع از گفتار نفرتزای مذهبی که اهانت مسلم به پیامبران ادیان، آنهم ادیانی که میلیونها پیرو دارند، حافظ آزادی بیان است. انتقاد از ادیان، از لوازم آزادی بیان است که رعایت آن کمک به پیشرفت خود ادیان هم هست. اما آزادی توهین، آزادی خشونت است، نه آزادی بیان. تعیین توهین و تمییز آن از انتقاد، وظیفۀ هیئت منصفۀ دادگاه است. آمریکا تنها کشوری است که بهزعم دفاع از آزادی بیان، توهین به ادیان در آن جرمِ حقوقی نیست و تنها مذمت اخلاقی بهدنبال دارد. در برخی کشورهای اروپایی، جریمۀ نقدی یا مجازات زندان کوتاهمدت برای ناقضان قانون گفتار نفرتزا و توهین به باورهای مذهبی پیشبینی شده است.
مشکل اینجاست که این فیلم موهن، در کشوری ساخته و منتشر شده است که اهانت به ادیان در آن پیگرد حقوقی ندارد و تنها اخلاقاً مردود است. این نقص حقوقی، راه را برای برخی اقدامات غیرموجه خشن در توهین به باورهای دینی شهروندان این جامعه و دیگر جوامع باز میکند.
خشونت حاصل از این اهانتها بیشتر بهعلت اهانت است یا بهواسطۀ روح خشونتگرایی که بسیاری مدعی هستند در اسلام وجود دارد؟
هر عکسالعملی به اهانت را نمیتوان خشونت نامید. تظاهرات مسالمتآمیز یا شکایت به مراجع قضایی، حق هر کسی است که به باورهای دینی او اهانت شده است. منتهی وقتی قانونی وجود ندارد که از فرد یا گروهی که باورهایش مورد اهانت قرار گرفته است حمایت کند و دول کشورهای اسلامی نیز در یافتن راهکارهای مسالمتآمیز حقوقی، بسیار منفعلانه و ضعیف عمل کردهاند، لاجرم افراد یا گروههایی میپندارند که تنها راه باقیمانده، رفتار خشونتآمیز است. بههرحال این خشونت مذموم و مردود است.
اما اینکه ریشۀ این خشونت از کجاست، من علت اصلی را توهین و اهانت و تحقیر میدانم و نه وجود ذات خشونتگرایی در دین اسلام؛ اینکه میگویید بسیاری مدعی وجود روحیۀ خشونتگرایی در اسلاماند، باید بگویم غالب این افراد از اورینتالیستها[۴] هستند که ادبیات بسیار گسترده و غیرمنصفانهای را علیه اسلام شروع کردهاند و برخی احکام محدود که در شرایط و زمان و مکان خاص خود موجه هستند از زمینۀ[۵] خود جدا کرده و تعمیم دادهاند و اسلام را دینی خشن معرفی کردهاند. رفتار برخی جریانهای بنیادگرا، سلفی یا ظاهرگرا که با نوعی قشریگری و سطحینگری، اسلام را در جهاد فیزیکی و اعمال قدرت و اجرای احکام با زور خلاصه میکنند نیز در اشاعۀ اسلام بهمثابۀ دین خشونت، بیتأثیر نبوده است. این جریانها بهزحمت به یکدرصد کل مسلمانان میرسند و تعمیم اندیشۀ آنها به کل جهان اسلام، همانند تعمیم اندیشه و مرام نئوفاشیستهای نژادگرا به کل غرب یا مسیحیان صهیونیست به کل مسیحیت است.
از زاویۀ دیگر، خشونت یا برآمده از قدرت است و یا برآمده از فرهنگ عقبافتاده. کشورهایی که دچار عقبماندگی یا عقبمانده نگاهداشتهشدن باشند، نرخ خشونت در آنها معمولاً بالاست. فرهنگ عقبافتاده تلقی دینی متناسب با خود را اقتضا میکند. بهعنوان مثال، مسلمانی که در افغانستان یا پاکستان زندگی میکند ممکن است با مسلمانی که در انگلستان یا ترکیه زندگی میکند، تفاوت رفتاری داشته باشد. این تفاوت رفتاری به میزان رشد و پیشرفت فرهنگی برمیگردد. اگر خشونت، ذاتیِ دین بود، باید در سرزمینهای مختلف شاهد بروز عوارض مشابه بودیم که نیستیم. برخی شرایط فرهنگی مولّد خشونت هستند.
نکتۀ دیگری که بهنظرم لازم است به آن پرداخته شود آن است که مواردی که پیش آمده، بخشی از آن مربوط به خشم مردم نسبت به حضور نظامی آمریکا یا ناتو در منطقه است. تحلیل سادهانگارانۀ وقایع و نسبتدادن عکسالعمل مردم به ذات اسلام، سطحیترین پاسخ ممکن است.
در متون دینی آیا توصیهای برای ابراز خشونت درقبال توهینکنندگان وجود دارد؟
در رسالۀ مفصلی که دراینباره باعنوان «رسالۀ نقد مجازات مرتدّ و سابّالنبی» منتشر شده، به مسئلۀ توهین به پیامبر اشاره کردهام. مطابق فتاوای و روایتهای شیعه و سنی، سبّ یا اهانت به پیامبر اسلام، مجازات سنگین مرگ را بهدنبال دارد که درجا توسط شاهدِ توهین، قابل اجراست. در آن رساله اثبات کردهام اولاً ارتداد یعنی تغییر دین، اصولاً جرم نیست تا مجازاتی بهدنبال داشته باشد؛ چه برسد به اعدام. سبّ و اهانت به پیامبر(ص) میباید در دادگاه صالحه با حق دفاع متهم با حضور هیئت منصفه رسیدگی شود. هیچکس سرِ خود، حق ندارد هرچه را توهین پنداشت، مجازات کند. مجازات خارج از دادگاه مطلقاً ممنوع است. مجازات چنین جرمی نیز مجازات سنگین ازقبیل اعدام و حبس ابد نیست. در حدی است که فرد، درک کند که کار نادرستی صورت گرفته است. شخص پیامبر(ص) بزرگوارانه از کسانی که به ایشان اهانت میکردهاند گذشت میکردند.
باتوجه به اینکه افرادی که درقبال توهینکنندگان متوسل به خشونت میگردند، قلیلاند، باز هم حکومتها تمایلی به جدا کردن این افراد از کل جامعۀ مسلمانی ندارند، بهنظرتان علت چیست؟
همانطور که قبلاً اشاره کردم، مادامی که دولت آمریکا نمیتواند این افراد را از بقیه جدا کند و خود سازندگان فیلم را مسئول میداند، دولتهای کشورهای مسلماننشین هم میتوانند بهانه بیاورند که ما نیز همانند شما متأسفیم، اما نمیتوانیم جلوی احساسات خودجوش شهروندان را بگیریم.
دراینمورد همانطور که اشاره کردم نمیباید یک بام و دو هوا[۶] برخورد شود. اگر قانونِ متناسب درمورد گفتارهای نفرتزا وجود داشته باشد و دول غربی به نتایج انتشار اینگونه فیلمها در فضای اینترنت بیندیشند و در ضمنِ حمایت از آزادی بیان، توهینهای مسلم به پیامبران را جرم بشمارند، آنگاه مجال آن خواهد بود که دول کشورهای مسلمان نیز با منع عملی خشونت، راهکارهای مسالمتآمیز قانونی را به شهروندان خود توصیه کنند و متخلفان را مجازات کنند.
دنیای بدون خشونت، دنیایی مطلوب است. مدارا و سعۀ صدر نسبت به عقاید و آراء متفاوت از شرایط اولیۀ چنین دنیایی است. اما برای شناخت حد این مدارا لازم است قدری توضیح دهم. میتوانیم سه گونه مدارا را تصور کنیم؛ اول مدارا درقبال فکر و اندیشه و دین متفاوت. دوم مدارا دربرابر انتقاد و نقد دیگران از عقیده و دین و مذهب ماست، یعنی افرادی میآیند و دین و مذهب و عقیدۀ ما را مورد انتقاد قرار میدهند. سوم مدارا درمقابل اهانت است. منظورم اهانت مسلم به پیامبر و قرآن است، نه مانند حکومت ایران که انتقاد مؤدبانه از ولایت فقیه را به اهانت به مقدسات تعبیر میکند.
حال از این سه موردی که اشاره کردم، مورد اول و دوم یعنی مدارا درقبال اندیشۀ متفاوت و مدارا درقبال نقد دین، اخلاقاً و شرعاً بسیار امر درستی است. اما مورد سوم که مورد بحث است و سعی میکنند با دو مورد دیگر خلط نمایند، اهانت مسلم به پیامبر و کتاب دینی است؛ اینجا به چه دلیل اخلاقی و حقوقی و دینی باید مدارا کرد؟ من اگرچه از مروجان مدارای نوع اول و دوم هستم اما در مقابل اهانت (نه انتقاد) به اصل و اساس دین حرف دارم. دربرابر اهانت به کتاب خدا و پیامبر الهی بهعنوان یک مسلمان، مجاز به خشونت نیستیم؛ نه قتل، نه جرح، نه اهانت متقابل. اینها اخلاقی و شرعی نیست.
اگر قانونی وجود داشته باشد میتوان به مرجع قضایی شکایت کرد. بهلحاط حقوقی اهانت به شخص، اهانت به نژاد و اهانت به جنسیت، ممنوع است. چرا اهانت (نه انتقاد) به دین ممنوع نباشد؟ مجازات متناسب، ریشۀ خشونت را میخشکاند. و اگر قانونی وجود ندارد، ازقبیل آمریکا میباید ضرورت وجود چنین قانونی را گوشزد کرد.
من حتی درقبال توهین به پیامبر یا قرآن نیز دعوت به مدارا میکنم به این معنی که بهجای قتل و تظاهرات خشونتآمیز، مسلمانان معترض بهسوی تحریم اقتصادی دولی پیش بروند که شهروندان آنها رعایت اخلاق و رواداری لازم را درقبال پیامبر اسلام و کتاب الهی مسلمانان نمیکنند. به آنها فرصت دهیم تا ضرر اقتصادی ناشی از اهانت به آراء میلیونها مسلمان را در عمل بچشند. بگذارید همگان بدانند انتقاد از قرآن و پیامبر از ضروریات آزادی بیان است، اما اهانت به پیامبر و کتاب آسمانی اشاعۀ گفتار نفرتزا و مخلّ به آزادی بیان است. و از همه مهمتر بهترین شیوۀ مقابله با این آثارسخیف و موهن، تولید آثار قوی هنری و فرهنگی در اشاعۀ رحمت و اخلاق پیامبر اسلام و تعالیم سازندۀ اوست.
[۱]. ۱۴ مهر ۱۳۹۱، مصاحبه با عبدالرضا احمدی، بامداد خبر.
[۲]. Hans Kung
[۳]. hate speech
[۴]. Orientalists
[۵]. context
[۶]. double standard