عبدالکریم سروش

مصاحبه تحلیلی

اجتهاد و الهیات: مرزهای آزادی علمی

اجتهاد در اصول و مبانی هیچ خط قرمزی ندارد و تا جایی که بتواند مدعاهای خود را با موازین معتبر عقلی و نقلی اثبات کند می‌تواند پیش برود. “سپری شدن دوران علم اصول و اجتهاد فقهی در کشورداری، مدیریت، سیاست، و قانونگذاری” ادعایی درست است، اما این‌که فقه و اصول به شکل مطلق دوران‌شان سپری شده است، نادرست است. آزادی علمی بدون هرگونه خط قرمز در امور دینی امری قابل دفاع است. به قرآن و پیامبری که غلط دارند و خطا در آنها راه یافته چگونه می‌توان ایمان داشت؟!

چالش اسلام و قدرت

چکیده چالش اسلام و قدرت

چکیده چالش اسلام و قدرت را یک‌جا منتشر می‌کنم، تا افرادی که مایلند به‌طور دقیق در جریان نقد قرارگیرند این چکیده را مطالعه کنند، دیگر اینکه در معرکه‌گیری ضداخلاقی اخیر مدعی همگان بدانند که منتقد چه گفته و چرا بر سر نقد خویش استوار و محکم ایستاده است، ولا یخاف لومة لائم. قرآن را خوف‌نامه و ناقص، و مثنوی و دیوان شمس را کامل و طرب‌نامه خواندن، سُرنا را از سر گشادش زدن و از مصادیق مقایسه کچلی طوطی با جولقی در مثنوی است: از قیاسش خنده آمد خلق را.

یادداشت

گاه‌شمار معرکه ادواری افترای تکفیر

نمی‌توان با برچسبِ ناچسبِ «تکفیرگری» اذهان را از «نقد ساختاری» منحرف کرد. عبدالکریم سروش حتی بر اساس موازین فقه سنتی قابل تکفیر نیست، و هرگز تکفیر هم نشده است. وی – که در تخریب منتقدانش شهره است – تا کنون چهار دور به‌ ‌کدیور افترای تکفیر خود را زده است. مطابق مستندات گاه‌شمار، کدیور به‌دعاوی وی در سه دور قبلی به‌طور مستدل و محترمانه پاسخ داده است. در دور چهارم – که منشأ آن نامشخص است – سروش «سقوط اخلاقی» خود را به‌نمایش گذاشته است. «وَإِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِرَامًا»

مقاله

محمدتقی شریعتمداری و استاد مطهری

محمدتقی شریعتمداری به مدت دوازده سال شاخص‌ترین شاگرد مرتضی مطهری در مدرسۀ مروی تهران بوده است. از کارهای او تقریر شرح منظومۀ سبزواری استادش به عربی، و تدوین سه کتاب مسئلۀ حجاب، عدل الهی، و مسئله ربا زیر نظر استاد است. شریعتمداری حوالی سی و هفت سالگی فلسفه را مخالف موازین کتاب و سنت می‌یابد و باقی‌ماندۀ عمر را مصروف علوم نقلی می‌نماید. بر کتاب مسئلۀ حجاب نقدی تند می‌نویسد، و با استاد خود قطع رابطه می‌کند، و به یک «اخباری معتدل تمام عیار» تبدیل می‌شود، از سنخ محمدباقر مجلسی.

نواندیشی دینی

کوچیدن از روشنفکری به تجدیدنظرطلبی دینی

تمثیل طوطی مثنوی بهترین راه برای توضیح بطلان ادعای اقتدارگرا بودن پیامبر اسلام است. کوششهای سروش متاخر معطوف به «اصلاح خود دین» است (نه اصلاح معرفت دینی): قرآن کلام الله نیست و کلام بلکه رؤیاهای محمد است، قرآن و روایات محمد هیچ فرقی با هم ندارند و هر دو تألیف محمد هستند، محمد (و نه خدا) محور اسلام است، قرآن خوف نامه ای ناقص است و با عشق و طرب برگرفته از اشعار مولانا نقص آن برطرف می شود. پروژه تجدیدنظرطلبی دینی پروژه سکولاریزه کردن و حذف تدریجی دین است.

نواندیشی دینی

تکفیرشدگی یا نقدناپذیری؟

راستی‌آزمایی ادعاها و سوء تفاهمهای عبدالکریم سروش: سروش به‌جای پاسخ علمی به نقدهای ساختاری کدیور با حربه بهتان تکفیر، خشونت غلیظ گفتاری و افترا به میدان آمده‌است. سروش حتی بر اساس موازین فقه سنتی قابل تکفیر نیست، و هرگز تکفیر هم نشده‌است. کدیور هرگز سروش و هیچ‌کس دیگر را نه تنها تکفیر نکرده، بلکه برعکس، وی سروش را تا زمانی که خود را مسلمان می‌داند، محکوم به مسلمانی می‌داند. سروش تکفیر را با تلقی «عوامانه» به‌کار می‌برد، اما از آن نتیجه «فقهی» می‌گیرد. این مغالطه محض است.

چالش اسلام و قدرت

نقد سروش متأخر (روشنفکر دینی)

قسمت آخر (پانزدهم). در مرحله پساقبض و بسط، سروش «تسلیم مطلق تغیر و تجدد» شد و «خودِ دین را امری بشری، متغیر، تابع معارف عرفی و عصری» معرفی کرد. مطابق منطق خود وی با کلمات خودش این شیوه «دینی باقی نمی‌گذارد» و باز عین کلمات خودش این «بی‌دینی» است. در سروش متاخر مشخصا از ۱۳۷۸ محمد دیگر «پیامبر» نیست، «پیام‌ساز» است. در آثار سروش متأخر هیچ نشانه‌ای دال بر حفظ «هسته سخت اسلام» یافت نمی‌شود. پروژه روشنفکری دینی مدل سروش پروژه سکولاریزه کردن و حذف تدریجی دین است.

چالش اسلام و قدرت

آب شوری نیست درمان عطش

قسمت چهاردهم، سروش متقدم را تقدیر می‌کنم، اما منتقد رادیکال و منصف سروش متأخر هستم. سروش متقدم (پژوهشگر فلسفه و عرفان و نواندیش دینی) سرگرم «اصلاح معرفت دینی» در مستوای ایران کارنامه‌ای پربار، قابل دفاع بلکه قابل تشویق دارد. از دهه دوم فعالیتهای فرهنگیش، عبدالکریم سروش (سروش متأخر) بتدریج مشغول «اصلاح اصل دین» شده، و به صامت بودن شریعت، تابعیت معرفت دینی نسبت به معارف بشری، بشری و تاریخی بودن «اصل دین»، تابعیت قرآن از شخصیت پیامبر، وحی: رؤیای محمد، و تعبیر قرآن به جای تفسیر آن قائل شده است.

چالش اسلام و قدرت

پاسخ به نقد کتبی دکتر سروش

ایضاح چالش اسلام و قدرت. نقدهای من محصول بررسی ده میزان علمی مشخص بوده است. در جلسه نخست سروش حداقل دو بار واژه خشونت را به خدا و قرآن و در نُه عبارت دیگر «خشونت عریان» (شکنجه، قتل، و سربریدن) را به پیامبر نسبت داده است. پیامبر واقعی یعنی پیامبری که در تاریخ اتفاق افتاده است، به دنبال «مواجهه انتقادی با متون تاریخی» هستم نه انکار تاریخ. راهش این نیست که دلسوزانْ خدا، پیامبر، اسلام و قرآن را به ناروا و توجیهات مخدوش به خشونت و اقتدارگرایی متهم کنند.

نقد آراء دینی

نقدهای چالش اسلام و قدرت

۱۷ نقد منتشرشده بر «چالش اسلام و قدرت»: منتقدانِ سروش؛ کدیور و ادعای نقد تاریخی؛ مروری بر نقد؛ تکمله‌ای بر بحث کدیور درباره‌ی خبر واحد اُمرتُ؛ نقد نقد کدیور بر سروش؛ نواندیشان دینی و غرابت مفهومی یک حدیث؛ نقد و نظری بر دیدگاه‌های متاخر سروش-کدیور؛ سیره زریاب و تاریخ شهیدی؛ ارزیابی تحلیلی نقدها؛ درباره نقدهای کدیور؛ از این «روشنفکری دینی محترم » تا آن «روحانی محترم»؛ نظری بر مقاله قبل؛ در عرض دین و قدرت؛ نظریه در بوته نقد؛ ایمان و تاریخ؛ روش‌شناسی دین‌پژوهی در معرفی شخصیت‌های تاریخی؛ سروش اقتدارگرایی.

چالش اسلام و قدرت

چالش اسلام و قدرت -۱

ادعا شده روحیه «اقتدارطلبی» پیامبر در دین، کتاب و پیروانش دمیده شده است. اهل سنت به آفتی مشابه آفت غلو در شیعیان مبتلا بوده اند: دخالت «قدرت سیاسی» در استحاله موازین اجتماعی اسلام. قدرتهای سیاسی بنی امیه و بنی عباس همه علوم اسلامی و تاریخ را مطابق میل قدرت‌مدارانه خود شکل داده اند. اصل در روایات عدم اعتبار است مگر اعتبارش بر اساس موازین انتقادی تاریخی اثبات شود. روایت من بدّل دینه فاقتلوه خبر واحد جعلی است نه حدیث متواتر بین الفریقین. پایه اول ادعای اقتدارگرایی پیامبر ویران شد.

اخبار

چالش اسلام و قدرت

سخنرانی زنده همراه با پرسش و پاسخ: شنبه ۲۰ دی ۱۳۹۹. روشنفکر دینی محترم دکتر عبدالکریم سروش پنجمین گام خود را در اجرای برنامه حساب شده «اصلاح دین» برداشت: اسلام دینی خشن، خدای اسلام سلطانی مقتدر، قرآن خوف نامه، و محمد پیامبری اقتدارگرا بوده است. دلیل این دعاوی چیست؟ آیا تنها یا بزرگترین عامل خشونت احتمالی بعد از پیامبر تعالیم ایشان بوده است؟ آیا پیامبر مشرکان را بین پذیرش اسلام و مرگ مخیر کرده بود؟ با این توصیفات از اسلام، قرآن و پیامبر، چه مزیتی در مسلمانی باقی می ماند؟