زکات

مقاله

اولین نظریه استاد منتظری درباره ولایت فقیه

چکیده: مرحوم استاد منتظری (۱۳۸۸-۱۳۰۱) یکی از تاثیرگذارترین شخصیتهای دینی و سیاسی چهار دهه اخیر ایران است. فقیهی که در پیروزی انقلاب اسلامی و استقرار جمهوری اسلامی پس از مرحوم آقای خمینی بیشترین نقش را داشته است. هر چند با مشاهده انحراف جدی جمهوری اسلامی از آرمانهای انقلاب اسلامی او نه تنها به قائم مقامی رهبری پشت پا زد، بلکه در دو دهه آخر عمرش به متنفذترین منتقد جمهوری اسلامی و مهمترین مخالف “ولایت مطلقه فقیه” بدل شد. تا پائیز ۱۳۶۴ یعنی تا ۶۳ سالگی استاد منتظری سه نظریه سیاسی را تجربه کرده: یک. نظریه مقدماتی ولایت انتخابی فقیه (۲۴-۱۳۲۱)؛ دو. نظریه ولایت انتصابی عامه فقها (۵۷-۱۳۲۵)؛ سه. نظریه ولایت انتصابی عامه متمرکز فقیه (۶۴-۱۳۵۸) در میان نظریات سیاسی آقای منتظری “ولایت انتصابی عامه متمرکز فقیه” غیرموجّه ترین نظریات ایشان است. این نظریه که مبنای قانون اساسی ۱۳۵۸ جمهوری اسلامی ایران است عبارتٌ اُخرای ربانی سالاری و استبداد دینی است. آنچه می ماند تأسفی است عمیق بر این خطای تاریخی و فرصت طلائی و سرمایه هائی که از دست رفت، و ما هنوز تاوان خری را می پردازیم که بر پشت بام رفت و پائین نمی آید و هم عِرض خو د را می بَرد هم زحمت ما می دارد، خر استبداد.
ورود اصل ولایت فقیه به قانون اساسی در سال ۱۳۵۸ بیش از همه وامدار سه نفر است: آقایان بهشتی، منتظری و آیت. آقای منتظری در زمان تصویب قانون اساسی به ولایت انتصابی متمرکز فقیه و مشروعیت الهی قائل بوده و به تفکیک قوا اعتقادی نداشته است. مسئولیت ایشان در رسمیت بخشیدن به ولایت فقیه و ورود آن به قانون اساسی غیرقابل انکار است. واضح است که ایشان علت تامه تصویب این اصل نبوده است، اما نمی‌توان رئیس مجلس خبرگان را در تصویب آن بی تاثیر دانست! شش سال بعد نظر آقای منتظری در محورهای انتخاب و تقید به قانون اساسی تغییر می کند و از سال ۱۳۷۶ نظر ایشان متمایل به تفکیک قوا، نفی ولایت اجرایی فقیه و اکتفا به نظارت فقیه اعلم بر تقنین می شود. این تغییرات بیشک بسیار مبارک است. خدا را شاکرم که ایشان با تجدید نظر اساسی در مسئله ولایت فقیه از دنیا رفت. نقد را باید از خودمان و عزیزان‌مان آغاز کنیم. فصل اول تحقیق «سیر تحول اندیشه سیاسی استاد منتظری» با بازنگری بسیار اندک، به مناسبت بزرگداشت هشتمین سالگرد درگذشت استاد بازنشر می‌شود.

سخنرانی

اولويت‌هاى مسلمان مسئول در دنياي امروز

چه اموری در صدر اولویت‌های یک مسلمان مسئول در دنیای امروز است؟ اولین اولویت یک مسلمان باید تعلیم و تربیت باشد. چه تعلیم و تربیت در مرحله‌ی پیش دبستانی و دبستانی چه تعلیم و تربیت دانشگاهی؛ تأسیس کرسی‌های دانشگاهی در حوزه‌ی اسلام یا اسلام شیعی یا مطالعات قرآنی؛ ترویج کرسی‌های زبان فارسی، فرهنگ ایران یا عرفان؛ اولویت دیگر تشکیلات است: ایجاد تشکیلات فرهنگی دینی برای مطالعات اسلامی قرآنی، نبوی، و تعالیم ائمه: موسسه‌ای برای یافتن ریشه‌ی یهودی قرآن در آلمان در قرن نوزدهم تأسیس شده است. آیا ما مؤسسه‌ای برای مطالعات معاصر علمی بین‌المللی قرآن تأسیس کرده‌ایم؟! شناخت جهان معاصر، شناخت اسلام و تولید کتب و مقالات متناسب با زمان معاصر؛ سرمایه‌گذاری برای ارتقای دانش‌های دینی و مسلح شدن به روش‌شناسی جدید از جمله تفکر انتقادی، تحلیل تاریخی و هرمنوتیک، پالایش حدیث؛ اتحاد دینی نه وحدت دینی، اتحاد اسلامی با حفظ هویت مذهبی، موازنه‌ی مثبت بین شیعه و سنی، نه موازنه‌ی منفی (به معنای نفی تسنن یا نفی تشیع یا حذف نمادهای هریک)؛ بازاندیشی در زکات: باید پرداخت زکات را جدی گرفت. این همه تاکید کتاب و سنت بعد از نماز به زکات را چرا محل نمی‌گذاریم؟ کسی که درآمدش از مخارجش بیشر است قطعا باید زکات بپردازد. زکات منحصر به ۹ مورد رایج در حجاز صدر اسلام نیست، به‌هر درآمدی تعلق می‌گیرد.

زکات

عدم تفاوت سادات و غیرسادات در زکات در زمان ما

برای انعقاد ظهور روایات مستفیضه معتبره در اطلاق باید احراز شود که متکلم از جهت زمان محرومیت در مقام بیان بوده است. موضوع حکم مرکب است و رکن آن حیات نبی یا حضور ولیّ است، جزء غیر رکن اقربای نبی یا ولیّ بودن است، یا حیات نبی (یا حضور ولیّ) حیثیت تقییدیه در موضوع حکم است. واضح است که با وفات نبی یا عدم حضور ولیّ خویشاوندی یا هم قبیلگی مفید فایده‌ای نیست. رکنیت حیات نبی یا حضور ولیّ قرینه‌ی مطمئنه‌ی عقلیه‌ای می‌شود تا در مقام بیان بودن متکلم احراز نشود و در نتیجه تمسک به اطلاق لفظی روایات مذکور میسر نیست. اگر پیامبر مردم را به زکات امر می‌کرد و خود هم از آن بهره‌مند می‌شد و خانواده و عشیره‌اش که در حکم او بودند نیز از زکات برخوردار می‌شدند در این صورت متهم می‌شد که برای نفع شخصی از مردم زکات گرفته است. با وفات پیامبر (ص) چنین توهمی درباره خانواده و عشیره‌اش منتفی شده است.

زکات پس انداز

مازاد بر مؤونه‌ی سالیانه مطلقا (اعم از آنچه برای مخارج آینده فرزندان در سالهای بعد، روز مبادا، و پس انداز واقعی کنار گذاشته) به شرطی که مجموعا از نصاب بیشتر باشد مشمول دو و نیم درصد انفاق واجب در راه خداست.

زکات درآمد مازاد براحتیاج

امور مشمول زکات منحصر به غلات اربعه و انعام ثلاثه و مسکوک طلا و نقره نیست، حداقل تجارت را هم شامل می‌شود. درآمد ناشی از کسب در صورتی که از مخارج سالانه زیاد بیاید و پس‌انداز شود (از قبیل وجه نقد در بانک و مانند آن) مشمول زکات است، به شرطی که از حد نصاب بیشتر باشد. نصاب زکات وجه نقد معادل ارزش ۷۲ گرم (۱۵ مثقال عرفی) طلا است. اگر سر سال بیش از این مقدار پس‌انداز یا مال‌التجارة داریم می‌باید یک چهلم (دو و نیم درصد) آن را به عنوان زکات به مصارف خاص آن برسانیم. مکلف مجاز است شخصا زکات را به مصارف زیر برساند: رفع حوائج فقرا و مستمندان، ادای دین بدهکاران، آزاد کردن زندانیان، ادای مخارج در راه ماندگان، تألیف قلوب، امور خیریه و به طور کلی امور فی سبیل‌الله (از قبیل تعلیم و تربیت و تبلیغ دین).

زیبائی‌های انفاق

انفاق (زکات، خمس، صدقه، نحله …) دومین رکن عملی اسلام و پس از نماز مهمترین عبادت است. در سلسله مباحث زیبائی‌های اسلام زیبائی‌های انفاق بر اساس تعالیم قرآن مجید مورد بررسی قرار گرفته است. سرخطهای بحث زیبائی‌های انفاق به شرح زیر است: انفاق تاوان است یا مایه‌ی تقرب؟ با انفاق چیزی از دست نمی دهید، امانت دارید نه مالک! به چه کسانی زکات بدهیم؟ نیکی چیست؟ مقام بِرّ (نیکی)، آنچه می ماند، پرداخت زکات: پرداخت حق محرومان و تطهیر مال، از چه انفاق کنیم؟ هفتصد برابر پاداش و بیشتر! برای رضایت خداوند و آرامش روحی، انفاق مخفیانه و گناه پوشانی، قبل از مرگ دریابید، آسانی و دشواری آخرت، تجارت بی زیان، بی نیاز و نیازمند واقعی، اسباب فتنه و انفاق.

تفاوت مالیاتهای شرعی و عرفی

در زمان پیامبر (ص) زکات پرداخت می شده، خمس غنائم هم اخذ می شد و مالیات دیگری نبوده است. در دوران خلفای اموی و عباسی و بعد از آن زمامداران مالیاتی به عناوین خراج، عشریه یا غیر آن از مردم می گرفته اند، زکات نیز به مصارف شرعی می رسیده است. از زمان امام موسی کاظم (ع) پرداخت خمس ارباح مکاسب واجب شده است. در دوران جدید مالیات هزینه شهروندی است که صرف امنیت، آبادی، توسعه، بهداشت و آموزش عمومی شده اجبارا اخذ می شود. مالیات دینی در دنیا امر اختیاری است و به مصرف امور خیریه می رسد. هیچیک از این دو جای دیگری را نمی گیرد. همچنانکه مسیحیان و بهودیان مالیات دینی خود را به کلیسا و کنیسه‌ی خود می پردازند، مسلمانان نیز موظفند مالیات دینی خود را به مسجد خودشان بپردازند. مالیات دینی کارکردی متفاوت از مالیات دولتی دارد.