سیاست خارجی

یادداشت

محصول چهار دهه سیاست خارجی ماجراجویانه

چکیده:آنچه از رهبران جمهوری اسلامی از آغاز شنیده ایم یک دو راهی است. سراشیبی وابستگی و رفاه کاذب، و سربالایی استقلال توأم با تحریم منجر به عزت ملی. نظام چیزی بیش از استقلال را از لحظه اول پیشه خود کرده و امروز دارد محصول آنچه را که کِشته است درو می کند. جمهوری اسلامی بقای انقلاب را در صدور آن و ریشه کن کردن حکومتهای وابسته در منطقه بلکه در جهان، به اهتزاز درآوردن پرچم الله اکبر بر فراز کاخ سفید، و حذف غده سرطانی اسرائیل از روی کره زمین معرفی کرده است. این اقدامات به عنوان کوشش برای ناامنی منطقه، تلاش برای سرنگونی دیگر حکومتها و تخریب نظم بین المللی تعبیر شده است. اکنون بخش بزرگی از شهروندان ایران سیاست خارجی جمهوری اسلامی را برآورنده منافع ملی نمی دانند. سیاست واقعی صحنه صحنه زور عریان است. هر کشوری باید مقدوراتش را در نظر بگیرد و پایش را از گلیمش درازتر نکند. کشوری که اقتصاد تک محصولی شکننده دارد وقتی می خواهد با زورمندان سرشاخ بشود باید حساب مقدوراتش را قبلا کرده باشد. جمهوری اسلامی از بدو تاسیس اهل محاسبه علمی و برنامه ریزی درازمدت نبوده است. هیچیک از اجزای این سیاست خارجی نسنجیده و هزینه های آن در مجلس شورای ملی تصویب نشده است. مقام رهبری مسئول مستقیم اتخاذ تک تک سیاستهای اتخاذ شده و هزینه های مصرف شده است. در اتخاذ سیاست خارجی منطبق بر مصالح ملی، ما در مقابل «دوراهی» نیستیم. سیاست خارجی غیروابسته منطبق بر منافع ملی بدون ماجراجویی امری ممکن است. راه برون رفت از این بحران «إصلاحات ساختاری درون زا» است. مردم با نفی قدرتهای مداخله گر خارجی و خودکامگان جاهل داخلی به دنبال ایرانی مستقل، آزاد و پیشرفته هستند. ایرانی که در آن نه جمهوری اسلامی جایی دارد، نه سیاستهای تجاوزگرانه آمریکا و هم‌پیمانانش. زمامداران جمهوری اسلامی باید نگاهشان به سوریه، فلسطین، لبنان و یمن حادتر از مواضعشان نسبت به نسل کشی مسلمانان روهینگیا و چچن نباشد! با زمامداران عربستان سعودی وارد مذاکره مستقیم شوند. می توان با هر کشوری از زاویه منافع ملی مذاکره کرد. مذاکره با آمریکا هم از این اصل مستثنی نیست. زمان دومین نرمش قهرمانانه‌آقای خامنه ای فرارسیده، در غیر این صورت وقت کناره گیری جوانمردانه است. والا باید برای قبض روح خودکامگان و نابخردانِ «هر دو سو» دست به دامان حضرت عزرائیل شد، که ز هر طرف شود مُرده سود اسلام است!

جدائی نهاد دین از دولت

ابتدا از دست اندرکاران سایت سبز لینک که پرسشهای کاربران محترمشان را با من در میان گذاشتند تشکر می کنم. وظیفه خود می دانم در

یادداشت

تکثر مطالبات جنبش سبز در ارتباط با خاورمیانه

در مصاحبه با صدای آمریکا (اول تیر ۸۹)، در مورد شعارهای مرتبط با خاورمیانه، بیان شعار “هم غزه، هم لبنان، جانم فدای ایران” تا حدودی باعث سوء تفاهم شد. در یادداشت کوتاه “اولویت ایران بر فلسطین استراتژی جنبش سبز است” (۳ تیر ۸۹) مقصود آن تا حدی تشریح شد. این نوشته برای توضیح بیشتر نکاتی را بر یادداشت پیشین می افزاید به این امید آن که برطرف کنندۀ ابهامات احتمالی باشد.
“اطمینان داشته باشیم جنبش سبز با “هرمنوتیک نفرت” راه به جائی نمی برد. “

مصاحبه تحلیلی

جنبش سبز و گفتگوی انتقادی با آمریکا

محسن کدیوردر اول تیرماه سال جاری(بیست و دوم ژوئن) در گفتگویی انتقادی با صدای آمریکا شرکت کرد و دیدگاههای خود را پیرامون  مباحث متعددی از

ضرورتهای نخستین مرحله جنبش سبز

محسن کدیور شنبه ۹ آبان ۸۸ ( آخر اکتبر ۲۰۰۹) در جمع اساتید، دانشجویان و هموطنان ایرانی در دانشگاه نورث وسترن شیکاگوی تحت عنوان “ضرورتهای

فلسطین و همزیستی ادیان

كي از شرايط ضروري برقراري صلح و بازگشت آرامش و امنيت به فلسطين همزيستي مسالمت‌آميز اديان الهي و سپردن كار فلسطين به فلسطيني‌هاست. سرنوشت فلسطين و آيندۀ بيت‌المقدس و نحوۀ ادارۀ آن قبل از همه به اهالي آن مربوط است. دفاع ما از مسألۀ فلسطين دفاع از حقوق انساني اهالي فلسطين است. اعتراض به تجاوز به حقوق يك ملّت، غصب يك سرزمين، كوشش براي حذف آن يا تكّه‌تكّه‌كردن آن، اقدام مبتني بر زور براي تغيير جغرافياي منطقه، نسل‌كشي، آواره‌كردن ساكنان يك سرزمين از خانه و كاشانه‌شان به بهانه‌هاي واهي مذهبي از اين قبيل كه سه‌هزار سال قبل مركز دين يهود بوده است. بازگشت آوارگان فلسطيني به سرزمينشان، بازگرداندن حقّ تعيين سرنوشت فلسطين به ساكنان واقعي و آوارگان فلسطيني، به‌رسميت شناختن ارادۀ فلسطيني دربارۀ آينده جامعه‌شان، دفاع از مبارزات مردم فلسطين، حمايت از دفاع مشروع فلسطيني‌ها چه انتفاضه و چه مبارزات سياسي و ديپلماتيك اولويت‌هاي مسألۀ فلسطين است. تأمين امنيت و رضايت ملت فلسطين اولويت نخستين است. مصالح ديني در اين وادي امري ثانوي است. ابتدا بايد مسألۀ روزمره فلسطين با نظر و ارادۀ قاطبۀ مردم آن سرزمين حل شود، آنگاه نوبت به مسئلۀ قبلۀ اول مسلمانان، يا كليساي بيت‌المقدس يا ديوار براق و ندبه مي‌رسد. ما اگرچه به‌عنوان مسلمان حقّ داريم نگران اماكن مقدس خود در بيت‌المقدس باشيم و حتّي براي امنيت و آزادي آنها كوشش كنيم، اما همواره بايد به ياد داشته باشيم كه آرمان فلسطيني‌ها بر آرمان ديني ما تقدّم دارد. تا مسألۀ ملّي فلسطين حل نشود مسألۀ ديني آن حل نخواهد شد. زماني حقّ داريم به مسألۀ فلسطين رنگ و لعاب مذهبي بزنيم كه چنين امري از سوي اكثريت اهالي فلسطين پذيرفته شده باشد. ما حقّ نداريم براي مردم فلسطين تعيين تكليف كنيم. ما حقّ نداريم به جايشان تصميم بگيريم. اگر آنان راه و روش ما را نپذيرفتند، حقّ نداريم آنها را متّهم كنيم. به تصميمات ملّت فلسطين احترام بگذاريم، چه‌بسا تصميم آنها با رأي آرماني ما سازگار نباشد. فلسطين در درجۀ اول سرزمين آنهاست و در درجۀ دوم قبله و زيارتگاه ما. نگاه ايراني به مسألۀ فلسطين چهار مؤلفه دارد: ۱. همزيستي مسالمت‌آميز اديان، اسلام و مسيحيت و يهوديت در بيت‌المقدس. ۲. دفاع از حقوق شهروندي فلسطيني‌ها ازجمله آوارگان فلسطيني. ۳. دفاع از حق مشروع فلسطين در مبارزه با غاصبين صهيونيست چه به‌صورت انتفاضه و چه به‌صورت مبارزات سياسي و ديپلماتيك. ۴. لزوم احترام به نظر و رأي اكثريت ملت فلسطين.