اسلام رحمانی و دشمنانش

 

اسلام رحمانی و دشمنانش

اسلام رحمانی یعنی چه و دشمنان آن چه کسانی هستند؟ عنوان این نوشتار اقتباس از عنوان کتاب «جامعه باز و دشمنان آن» (۱۹۴۵) نوشته کارل پوپر (۱۹۰۲-۱۹۹۴) است که به نقد افلاطون، هگل و مارکس اختصاص دارد. این کتاب چهار بار توسط چهار مترجم مختلف به فارسی ترجمه و منتشر شده است. اخیرا مطلع شدم که سه کتاب در نقد اسلام رحمانی از سوی نظام منتشر شده است که یکی از آنها اختصاصا به نقد آراء کدیور پرداخته است. این یادداشت در معرفی اجمالی این کتابها شامل چهار بخش به شرح زیر است: پیشینه اسلام رحمانی، چکیده مقاله اسلام رحمانی، عکس العمل مقام رهبری در مقابل اسلام رحمانی، و دیگر منتقدان اسلام رحمانی.

بخش اول. پیشینه اسلام رحمانی

در این بخش به پیشینه استعمال اصطلاح رحمانی تا مرداد ۱۳۸۹ پرداخته ام و به عنوان مثال یازده نمونه به ترتیب تاریخ از مهدی کروبی، میرحسین موسوی و کدیور با قید تاریخ و منبع آورده ام.

الف. اصطلاح «اسلام رحمانی» حداقل از تابستان ۱۳۸۰ در نوشته های کدیور به کار رفته است. در این قسمت به چهار نمونه اشاره می کنم. «اسلام اجباری در مقایسه با اسلام اقناعی و رحمانی» (۱۰ مرداد ۱۳۸۰، مصاحبه با ایسنا) «معتقدم که آرزوی حذف کردن اسلام اصلاح طلب، اسلام دمکراتیک یا بقول ما اسلام رحمانی و معنوی را تمامیت خواهان بگور خواهند برد.» (مصاحبه با دویچه وله، ۲۱ تیر ۱۳۸۴) «اسلام رحماني و حضور دموكراتيك مسلمانان در عرصة عمومي با تعاليم ديني ما سازگارتر است.» (شریعت و سیاست، ۳ آذر ۱۳۸۷، مقدمه، ص۱۱) «امیدوارم به برکت این عید اسلامی، حال مسلمانان در همۀ نقاط جهان ازسوی مقلّب القلوب و الأبصار به أحسن حال تقلّب یابد و ایرانیان نیز به‏جای تنگ‏نظری و قشری‌گری رسمی به ‏نام شریعت، شاهد جمال و سعۀ صدر اسلام رحمانی باشند.» (تبریک عید قربان به استاد منتظری، ۱۷ آذر ۱۳۸۷، کتاب در محضر فقیه آزاده، ۱۳۹۴، ص۱۶۷)

ب. در اوایل سال ۱۳۸۸ مهدی کروبی و میرحسین موسوی هم از این واژه استفاده کردند. «شما با این شیوه، ریشه در کدام راه دارید؟ آیا … اسلام رحمانی فرسنگ‌ها از بیراهه شما دور نیست؟» (پاسخ مهدی کروبی به نماینده رهبری در کیهان، ۱۱ اردیبهشت ۱۳۸۸) «ما با هم آمدیم تا با تجسس در احوال شخصی مردم مخالفت کنیم و از نفرت‌پراکنی و پرونده‌سازی بیزاری بجوییم. با هم آمدیم تا حاکمیت عقل و عشق را توامان داشته باشیم. همۀ ما به چهرۀ رحمانی اسلام رو کردیم و در این رویکرد میراث تمدنی ایران عزیز و بزرگ را تجدید شده دیدیم.» (بیانیه شماره ۹ میرحسین موسوی، ۱۰ تیر ۱۳۸۸)

پ. در یکی از مقالاتم در دفاع از جنبش سبز نوشته بودم: «حرکت سبز مردم ایران حرکتی خودجوش و مردمی است. از دل مردم و جوانان این مرز و بوم برخاسته است. ادامۀ منطقی انقلاب اسلامی و جنبش اصلاحات است. برخلاف نظر رهبر محترمِ بسیجیان و پاسداران و نیروهای انتظامی و امنیتی، اکثر مردم می‌خواهند همان چهار شعار بنیادی انقلاب ۵۷ را محقّق کنند: استقلال، آزادی، عدالت و اسلام رحمانی و بی‌ریا در چارچوب جمهوری اسلامی (به تعریف پیش‌نویس قانون اساسی). در آغاز استقرار نظام یک کلمه (ولایت فقیه) به این «جمهوری اسلامی» اضافه شد که تمام شاکلۀ آن‌را به هم ریخت و آن‌را به «جمهوری ولائی» تبدیل کرد و در سال‌های اخیر به همت افرادی از قبیل آیت‌الله مصباح یزدی (که به نظر رهبر، مطهری زمانه است و پدر معنوی دولت «پرنور» احمدی‌نژاد) و آیت‌الله محمد یزدی (دبیر جامعۀ مدرسین حوزۀ علمیۀ قم و نائب‌رئیس مجلس خبرگان) به سمت حذف جمهوریت و برقراری «حکومت ولائی» و «خلافت اسلامی» و «سلطنت مشروعه» پیش رفت. در جنبش سبز ملت ایران قرار است نهال آزادی که در زمان رهبری آیت‌الله خامنه‌ای خشکیده است، دوباره سبز شود؛ عدالت سیاسی و اقتصادی و قضائی که چند دهه است با تبعیض و ستم زیر پا گذاشته شده است، احیا شود؛ به‌جای اسلامِ سیاه قساوت و خشونت و بی‌رحمی که در زبان و عملِ نمایندگان ولی فقیه مشاهده کرده‌ایم، اسلام رحمانی، منطقی و دموکراتیک پایۀ ارزش‌های مؤمنان باشد؛ به‌جای فقیه‌سالاری و حق ویژۀ اقلیتی با توهّم انتصاب از جانب امام زمان و با اختیاراتی مطلقه، مردم‌سالاری با رعایت انتخاب شهروندان و مقیّد بودن کلیۀ مقامات به حدود قانونی ملاک و معیار باشد. (تنفیذ در مسجد ضرار، ۱۳ مرداد ۱۳۸۸، کتاب ندای سبز، ۱۳۹۳، ص۴۳) این مقاله در نامه رسمی فروردین ۱۳۸۹ وزارت علوم یکی از ادله انفصال دائمی من از خدمات دولتی و اخراج از موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران – البته بدون برگزاری دادگاه – شمرده شده است.

ت. «ما اسلام رحمانی را درمان دردهای خود می‌دانیم و آن چیزی را که اینک به نام دین از سوی بخشی از حاکمیت معرفی می‌شود پوستینی وارونه می‌بینیم. ما خواستار اجرای بدون تنازل قانون اساسی و بازگشت جمهوری اسلامی به اصالت اخلاقی نخستینش هستیم.» (بیانیه شماره ۱۳ میرحسین موسوی، ۷ مهر ۱۳۸۸)

ث. «منتظری در مرگش شکوفا شد. او صاحب یک مکتب است: اسلام سیاسی رحمانی. او خطای قراردادن اصل ولایت فقیه در قانون اساسی را به بهترین وجه جبران کرد.» (مکتب منتظری، پاک‌سازی جمهوری اسلامی از ولایت جائر: ولایت بر قبور و ادب تسلیت، ۳ دی ۱۳۸۸، کتاب سوگنامه فقیه پاکباز، ۱۳۹۴، ص۲۷) «آن چیزی که بعد از انقلاب اتفاق افتاد، به‌تدریج که پیش می‏رفت، شکل و صورت دیگری می‏یافت. آزادی که قرار شده بود؛ چند ماه بیشتر نگذشته بود که آن آزادی به‌تدریج ازدست رفت. عدالت بار عام نیافت و اسلامِ رحمانی، جایش را به اسلامی خشن و زُمخت و سرکوبگر داد.» (نماینده اسلام حقیقت، ۵ دی ۱۳۸۸، پیشین، ص۹۳) «چند سال پیش در مدرسۀ فرزندم، در دهۀ فجر به‌عنوان یکی از اولیای دانش‌آموزان دعوت شده بودم. از من در حضور فرزندانمان پرسیدند باز هم اگر همان شرایط بود، شما چه می‏کردید؟ اگر برمی‌گشتیم به سی سال قبل، شما باز هم انقلاب می‏کردید؟ من برای بچه‏ها استدلال کردم؛ بچه‌ها! ما آن‌زمان استقلال می‏خواستیم، حالا هم می‏خواهیم. آن‌زمان آزادی می‏خواستیم، حالا هم می‏خواهیم. آن‌زمان عدالت می‏خواستیم، حالا هم می‏خواهیم. آن‌زمان اسلامِ رحمانی می‏خواستیم حالا هم می‏خواهیم. از جنس همان‏ها که منتظری می‏گفت، حالا هم می‏خواهیم. اگر آن شرایط را دوباره درک می‏کردم، همان حرف‌ها را می‏زدم.» (پیشین، ص۹۲)

ج. «ما پیرو کسی هستیم که در قلمرو وسیع اسلامی ربودن خلخالی از پای یک زن را برنمی تابید. ما معتقد به تفسیر رحمانی از اسلام هستیم که انسانها را یا هم کیش هم می دانند و یا همسانانی در خلقت. نگاهی که بر کرامت ذاتی انسان باور دارد و برنمی تابد که ضارب او در زندان با غذایی جز شبیه غذای او نگهداری شود و یا مورد شکنجه و امثال آن قرار گیرد.» (بیانیه شماره ۱۷ میرحسین موسوی، ۱۱ دی ۱۳۸۸)

چ. «ما قرن‌هاست به بلیه‌‏ای به‌نام «استبداد» مبتلا هستیم. اسلام هم نتوانسته است این خصیصۀ شومِ آسیایی یا ایرانی یا شرقی را ریشه‌کن کند. قبل از اسلام، استبداد در جامۀ زرتشتی و سپس در لباس خلافت اسلامی و از قرن دهم در کسوت سلطنتِ شیعی در آمد. پس از انقلاب اسلامی هم به تغییر نامی اکتفا شد و بسیاری از ضوابط زمامداری متحوّل نشد و استبداد دینی در قامت ولایت مطلقۀ فقیه خود را بازسازی کرد. جمهوری اسلامی از آرمان‌های اصیل ملت یعنی استقلال، آزادی، عدالت و قرائتی رحمانی از اسلام، بسیار دور است.» (منتظری تجسم اخلاق در سیاست، ۳ بهمن ۱۳۸۸، کتاب سوگنامه فقیه پاکباز، ۱۳۹۴، ص۱۰۷)

ح. «من به آن حکومت دینی اعتقاد دارم که بر اساس دین رحمانی وعده‌اَش را قبل از انقلاب به مردم داده بودیم.» (مهدی کروبی در مصاحبه با اشپیگل، ۱۹ بهمن ۱۳۸۸)

خ. «جنبش اعتراضی اخیر مردم ایران با تکیه بر یک مطالبۀ قانونی شکل گرفت “رأی من کو؟” و سپس به‌زودی “اجرای بی‌تنازل قانون اساسی” به مطالبۀ درجه اول آن ارتقا یافت. معتقدان این دیدگاه بر این باورند که مطالبات ارزنده‌ای از قبیل اسلام رحمانی، مردم‌سالاری، حقوق بشر و حقوق شهروندی، احترام به حقوق اقلیت‌های مذهبی و قومی و نیز مدارا و تکثّر آراء، همگی از طریق اجرای قانون اساسی و تفسیری حقوقی و دموکراتیک از آن امکان‌پذیر است. باتوجه به اینکه برخی اصول قانون اساسی با برخی برداشت‌ها از پاره‌ای اصول آن در ارتباط با مدیریت کلان کشور با قوانین آمره‌ای از قبیل اعلامیۀ جهانی حقوق بشر و میثاق بین‌المللی مدنی- سیاسی که اتفاقاً حکومت ایران آن‌ها را امضا کرده و بر اساس موازین حقوق بین‌الملل موظف به رعایت آن‌هاست معارض است، در نخستین زمان ممکن می‌باید برای اصلاح قانون اساسی و پاک‌سازی آن از استبداد دینی اقدام کرد. با عنایت به اینکه قانون اساسی از تعارض درونی رنج می‌برد، در تعارض حقوق مردم با نوعی حکومت فردی یکّه‌سالار می‌باید با اتّکا به عقبۀ قدرتمند مردمی، تفسیری حقوقی و اخلاقی از بخش غیردموکراتیک قانون اساسی را بر کرسی نشاند. به‌خصوص آنکه اسلام رحمانی با نظارت نهادینه بر قدرت سیاسی و محدودیت آن کاملا سازگار است. اسلام علوی و حسینی هرگز استبداد دینی و یکّه‌سالاری به‌نام تشیّع را برنمی‌تابد.» (جنبش سبز و قانون اساسی، ۷ اردیبشت ۱۳۸۹، کتاب ندای سبز، ۱۳۹۳، ص۷۸-۷۷) «اگر ترسیم این قلم از جغرافیای سیاسی جنبش سبز صحیح باشد، معنای تلخ آن این است که ما همچنان همان را می‌خواهیم که نویسندۀ کتاب “یک کلمه” یک قرن و نیم پیش می‌خواست: “قانون”. همان را می‌خواهیم که پدرانمان در نهضت مشروطه می‌خواستند: تأسیس عدالت‌خانه و محدودیت قدرت و نظارت بر آن. همان را می‌خواهیم که مبارزان ملی پیش از انقلاب می‌خواستند: شاه سلطنت کند نه حکومت. همان را می‌خواهیم که سی‌ودو سال قبل در جریان انقلاب اسلامی طلب می‌کردیم: استقلال و آزادی و عدالت و اسلام رحمانی. یک قرن و نیم است اجرای قانون می‌خواهیم. اینک تجربه‌های فراوان کسب کرده‌ایم، ما دیگر از سوراخی دو بار گزیده نمی‌شویم و استبداد را در هر لباسش از دینی و سکولار شناسائی می‌کنیم.» (پیشین، ص۸۳) منتظری نمایندۀ رشید اسلام سیاسی رحمانی در زمانۀ ما بود. او با شفاف‌ترین وجه ممکن، به ملت ایران اعلام کرد که این حکومت نه جمهوری است و نه اسلامی. (محکومیت پلمب دفتر استاد، ۲۴ خرداد ۱۳۸۹، کتاب سوگنامه فقیه پاکباز، ۱۳۹۴، ص۳۸)

د. «جنبش سبز با پذيرش تكثر درون جنبش بر استمرار حضور دين رحماني سرشار از رحمت، شفقت، معنويت، اخلاق و تکریم انسان تاكيد دارد و راه تقويت ارزش های دینی در جامعه را تحکیم وجه اخلاقي و رحمانی دين مبين اسلام و نظام جمهوري اسلامي ایران مي داند.» (بیانیه شماره ۱۸ میرحسین موسوی، ۲۵ خرداد ۱۳۸۹)

ذ. «صادقانه بگویم: نویسندۀ نامه هنوز از اهداف انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ (استقلال، آزادی، عدالت و اسلام رحمانی) دفاع می‌کند، اگرچه در همه‌پرسیِ فروردین ۱۳۵۸ با الگوئی شبیه پیش‌نویس قانون اساسی به جمهوری اسلامی آری گفت، اما از نزدیکِ بیست و پنج سال پیش به نظام جمهوری اسلامی انتقاد جدی دارد، اگرچه به قانون اساسی در آذر ۱۳۵۸ رأی مثبت و به بازنگری آن در آذر ۱۳۶۸ به دلیل ورود ولایت مطلقه رأی منفی داده، و براساس موازین فقه استدلالی منتقد ولایتِ سیاسیِ فقیه در همۀ انواع آن است، اما در این نامه با شما بر مبنای همین “قانون اساسی” احتجاج می‌کند، قانونی که تا اطّلاع ثانوی مبنای نظم عمومی در ایران است.» (استیضاح رهبری، نامه به رئیس مجلس خبرگان، ۲۶ تیر ۱۳۸۹، ص۱۷) «آنچه به‌نام اسلام ازسوی حکومت آقای خامنه‌ای ترویج شده نوعی قشری‌نگری و سطحی‌نگری جمکرانی است در مقابل اسلام رحمانی و تشیّع علوی. قانونگذار ذیل بسیاری از اصول قانون اساسی قیدی به‌نام اسلام گذاشته است. حاصل سیاست آقای خامنه‌ای بدنام کردن اسلام به‌واسطۀ سیطرۀ قرائتی متحجّر و عقب‌افتاده بر تمام کشور در عمل به این قیود است. به‌جای دانش و روشن‌بینیِ نسبیِ بنیانگذار جمهوری اسلامی، اکنون اسلام باسمه‌ای و دغل‌بازی و ریاکاری چندش‌آور مُدِ روز شده است.» (پیشین، ص۱۲۲)

بخش دوم. چکیده مقاله اسلام رحمانی

بالاخره در تاریخ ۲ مرداد ۱۳۸۹ در سخنرانی نیمه شعبان در مرکز فرهنگی اسلامی ایرانیان اوکلند شمال کالیفرنیا مقاله اسلام رحمانی خود را قرائت کردم. در این مختصر چکیده مقدمه و خلاصه ای از اصول چهارم دهم آن را می آورم.

الف. در مقدمه آن آمده بود: «اصطلاح اسم رحمانی مدتی است از اقبال برخوردار شده است. نگارنده این اصطلاح را سالها قبل برای تمایز قرائات مختلف اسلامی بکار برده است. در یک سال اخیر این ترکیب در میان حامیان و رهبران و همراهان جنبش سبز به وفور به چشم می خورد. به نظرمی رسد تحلیل مفهومی “اسلام رحمانی” لازم باشد.»

ب. «اسلام رحمانی در مقابل اسلام فاشیستی، اسلام طالبانی، اسلام اموی، اسلام سیاه و اسلام متحجرانه است. در این قرائت از اسلام چیزی از تعالیم اسلامی حذف نمی شود، تنها برخی از احکام و شعائر که در خارج از زمینه خود و مجزا از شرائط زمانی مکانی عصر نزول درک شده اند و در نتیجه ی این سوء فهم از جوهره رحمانی خود فاصله گرفته اند تصحیح می شوند و برخی احکام عقلائی که ناسازگار با تعالیم اسلامی نیستند، مورد پذیرش قرار می گیرند.»

پ. «اسلام در بدو نزول جز همین اسلام رحمانی نبود و نیازی به قید احترازی نداشت، اما با دور شدن از عصر نزول و رسوب عادات و سنن خشن جاهلی و عدم توجه به روح قرآن و اهداف متعالی دین از ابعاد رحمانی اسلام دور شدیم.»

ت. «اسلام رحمانی برداشتی از اسلام است که در آن مؤلفه های ده گانه ذیل شاکله اصلی آنرا تشکیل می دهد: رضایت خداوند، عدالت، عقلانیت، رحمت، اخلاق، کرامت و حقوق انسان، آزادی و اختیار، علم و کارشناسی، دموکراسی و سکولاریسم عینی. ارائه این ده مؤلفه شناخت اسلام رحمانی را دقیق تر و قبول  یا رد آنرا روان تر می سازد.»

ث. در توضیح مولفه چهارم آمده است: «رحمت از سنن الهی است. از قواعدی است که به آدمی قدرت پیش بینی و احتجاج می دهد و خبر از سرشت دستگاه آفرینش می دهد. به تعبیر بشری، استراتژی خداوند استراتژی رحمت است. دینی که خدایش رحمان و رحیم است، پیامبرش رحمة للعالمین است، ، رحمت از سنن الهی آن است، طبیعی است که دینش دین رحمت باشد، نه دین قساوت و خشونت و انتقام. قاعده رحمت از قواعد آمره و از اصول بنیادی اسلام است. معنای اصل بنیادی حکومت آن بر کلیه اجتهادات کلامی و فقهی و اخلاقی است.»

«اینکه این قرائت از اسلام عنوان “اسلام رحمانی” به خود گرفته علاوه بر تاکید بر آموزه های رحمت در متن دین – که بخشی از آن گذشت –  مرزبندی و تمایز با قرائتی دیگر از اسلام است که مولفه رحمت را کلا زیر پا نهاده پنداشته با خشونت و قساوت و شقاوت می تواند به حاکمیت دین خدا مدد رساند. این قرائت سبعانه که چند صباحی است در ایران فرمان می راند بزرگترین صدمات را به اسلام وارد کرده، و بنام اسلام و بر علیه اسلام حکم می راند. اسلام رحمانی مرزبندی مشخص با قرائت رسمی اسلام در ایران است.»

ج. در توضیح مولفه دهم سکولاریسم عینی آمده است:

«از منظر اسلام رحمانی حکومتها و دولتها حق دخالت در نهادهای دینی از قبیل مرجعیت تقلید، حوزه های علمیه، مساجد، مراکز آموزش و تبلیغ دینی و مراکز امور خیریه دینی را ندارد. اسلام رحمانی در تقابل با دین دولتی است و با دولتی شدن روحانیت، مسجد، مدارس علوم دینی و مرجعیت بشدت مخالف است. بنابراین استقلال نهادهای دینی از نهاد سیاست یعنی دولت از ارکان اسلام رحمانی است. اسلام رحمانی اسلام را امری خصوصی نمی داند، بلکه اسلام تعالیم متعددی در حوزه عمومی دارد. خصوصی سازی اسلام قلب اسلام است. با خصوصی سازی اسلام ستم ستیزی اجتماعی- سیاسی آن مرتفع می شود. با پروژه خصوصی سازی اسلام شیوه حکومت محمدی، اخلاق سیاسی علوی و قیام حسینی منتفی می شود. اسلام رحمانی دین زدائی از سیاست را نه ممکن می داند نه مطلوب. اسلام رحمانی به استقلال دولت از دین یا استقلال سیاست از دین قائل نیست، بلکه به استقلال نهاد دین از نهاد سیاست یعنی دولت و استقلال دولت از نهاد دین قائل است. بر این اساس دینداران از جمله مسلمانان با حفظ هویت دینیشان مجازند علاوه بر حوزه خصوصی، در جامعه مدنی فعالیت کنند، حزب سیاسی تأسیس کنند، و در صورت برخورداری از رأی اکثریت دولت تشکیل دهند، همچنانکه دین ناباوران هم محقّند در تمامی این عرصه ها آزادانه فعالیت کنند. بر این اساس نظام سیاسی می باید تاب پذیرش فعالیت هر دو گروه را داشته باشد، یعنی نسبت به دین باوری و دین ناباوری لابشرط باشد.»

بخش سوم. عکس العمل مقام رهبری در مقابل اسلام رحمانی

آقای خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی ایران در مراسم افطار شب ۲۴ رمضان (۲۰ تیر ۱۳۹۴) خطاب به دانشجویان ابراز داشت که خلاصه آن به شرح زیر است:

«گاهی یک شعارهایی داده میشود، شعارهای به‌ظاهر اسلامی که باطناً اسلامی نیست؛ از جمله‌ی چیزهایی که اخیراً خیلی رایج شده و انسان می‌شنود در نوشته‌ها و در گفته‌ها، «اسلام رحمانی» [است]؛ خب، کلمه‌ی قشنگی است، هم اسلامش قشنگ است، هم رحمانی‌اش قشنگ است؛ امّا یعنی چه؟ تعریف اسلام رحمانی چیست؟ همین‌طور پرتاب کردن یک کلمه بدون عمق‌یابی، کاری است غلط و احیاناً گمراه‌کننده. بعضی‌ها که در حرفها و نوشتجات و اظهارات این تعبیر «اسلام رحمانی» را به کار میبرند، انسان مشاهده میکند و خوب احساس میکند که این اسلام رحمانی یک کلیدواژه‌ای است برای معارف نشئت‌گرفته‌ی از لیبرالیسم، یعنی آن چیزی که در غرب به آن لیبرالیسم گفته میشود.

اگر اسلام رحمانی اشاره‌ی به این است، این، نه اسلام است، نه رحمانی است؛ مطلقا. تفکّر لیبرالیستی از تفکّر اروپای قرن هجدهم و نوزدهم -یعنی زیربنای فکری اومانیستی که نفی معنویّت و خدا و مانند اینها است- سرچشمه میگیرد. اگر منظور از اسلام رحمانی این است که ما به همه‌ی موجودات عالم با چشم رحمت نگاه کنیم، با چشم مودّت نگاه کنیم، این هم درست نیست؛ این هم خلاف قرآن است. صریح قرآن، ناطق برخلاف این حرف است. بله، محبّت و مودّت و مَعدِلت را مخصوص مسلمانها نمیداند؛ میگوید شما که توانایی دارید، نسبت به غیر مسلمان هم بایستی با مودّت و مَعدِلت رفتار کنید، به شرطی که با شما دشمنی نکرده باشند و دشمنی نخواهند بکنند. اگر معنای اسلام رحمانی این است که ما با دشمنانی که علیه اسلام، علیه ایران، علیه ملّت ایران، علیه پیشرفت ایران دارند تلاش میکنند و از هیچ کوششی فروگذار نمیکنند، بایستی با چهره‌ی محبّت‌آمیز، با دل صاف و پاک برخورد کنیم، نه، این اسلام نیست. این‌جور معارفِ من‌درآوردیِ خودساخته را من توصیه نمی‌کنم.»

اینکه چرا رهبری پنج سال دیرتر نسبت به اسلام رحمانی عکس العمل نشان می دهد جای تامل دارد. این اصطلاح با چنان اقبالی مواجه شده که ایشان را به عکس العمل واداشته است.

تکیه اصلی اسلام رحمانی رحمت و محبت به شهروندان ایران از مسلمان و غیرمسلمان بوده است. رهبری سخن را به رحمت به دشمنان معنی کرده نتیجه می گیرد اسلام رحمانی نادرست است! ایشان رحمت را تفکر لیبرالیستی غربی پنداشته است.

بخش چهارم. دیگر منتقدان اسلام رحمانی

قبل از بیانات رهبری تنها پنج نقد علیه مقاله اسلام رحمانی منتشر شده بود. بعد از آن حداقل هجده مقاله و یادداشت و سه کتاب در نقد آن منتشر شد! (فهرست نقدهای مقاله اسلام رحمانی)

ناشر یکی از مقالات «پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت الله العظمی خامنه ای» و ناشر دو کتاب اصلی نقد اسلام رحمانی «نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگا‌هها» هستند. نویسنده سه کتاب در نقد اسلام رحمانی حسن علی پور وحید (متولد ۱۳۵۰) است که در سال ۱۳۹۴ دو کتاب دیگر در نقد آراء کدیور به قلم وی توسط ناشر مذکور منتشر شده است. مشخصات سه کتاب نقد اسلام رحمانی:

اسلام رحمانی: تحلیلی بر مبانی و مؤلفه ها، ۱۳۹۴، ۴۸۰ صفحه.

حوزه انقلابی و چالش اسلام رحمانی: جدال اسلام رحمانی با اسلام انقلابی در حوزه های علمیه، قم، ارمغان کوثر، ۱۳۹۶، ۱۸۰ صفحه.

 قرائت رحمانی: اسلام رحمانی از نگاه دکتر محسن کدیور، ۱۳۹۶، ۳۶۸ صفحه.

در کتاب نخست نظریه اسلام رحمانی محدود به ایران دانسته نشده بلکه پدیده ای فراتر حتی جغرافیای اسلام معرفی شده است. «بر خلاف برخی سطحی انگاری‌ها ، اسلام رحمانی نظریه عمیق و گسترده و با تکانه های مهارناشدنی در عرصه های معرفتی، سیاسی و اجتماعی است. این گفتمان، آفاق وسیعی از اهداف و آرمانها را پوشش می دهد و گستره ای از نوگرایی را دنبال می کند. آهنگ و امواج آن نیز رو به جلو و در حال گسترش إحساس می شود. پتانسیلهای فراوان فکری، سیاسی و اجتماعی همسان با یک مکتب مدرن و الاهیات انتقادی به این گفتمان پویش و کنش بخشیده است. فراگیری ظرفیتهای این گفتمان، اسلام سنتی و رایج را در حوزه های گوناگون به چالش و رقاب می کشد.» (ص۱۲) در این کتاب «اسلام رحمانی» در تقابل با «اسلام وحیانی» قرار داده شده است. گویی وحی با قساوت و خشونت متلازم است! نویسنده هر متفکر مسلمان دگراندیشی را از قائلان اسلام رحمانی پنداشته و کدیور را مشهورترینشان در دهه ۹۰. «جایگاه وی در این دستگاه فکری، نظریه سازی و چارجوب بندی است و از این جهت پیشرو و مقدم از دیگران و به منزله صاحب این سبک از دیانت شاخته می شود.» (ص۷۸)

در کتاب دوم تاثیر اسلام رحمانی در حوزه های علمیه با پنج گرایش اسلام آمریکایی، تشیع انگلیسی، انجمن حجتیه، دگراندیشی غربگرا، و اسلام اعتدال بررسی شده است. اتهام بزرگ اسلام رحمانی استحاله حوزه انقلابی به حوزه رحمانی است!

اما در کتاب سوم که به نقد آراء کدیور درباره اسلام رحمانی اختصاص دارد آمده است: «در میان تئوریسین‌های ایرانی این تفکر کدیور بیشترین گستره و عمق در آموزه ها را فراروی مخاطبان خویش می نهد. از این رو مصمم ترین چهره اسلام رحمانی در ایران را باید محسن کدیور دانست که بیشترین نقش را در تبیین و توسعه قرائت رحمانی به نمایش گذاشته است.» (ص۱۵) کتاب شامل چهار بخش است: بخش اول کلیات شامل بیوگرافی کدیور و تبیین اسلام رحمانی، بخش دوم مبانی اسلام رحمانی، بخش سوم مولفه های اسلام رحمانی و بخش چهارم نسبت اسلام رحمانی با اسلام وحیانی! اسلام رحمانی اسم رمز تسویه حساب با آراء کدیور شده و کلیه آرائش مورد نقد قرار گرفته است.

کتاب آکنده از اطلاعات محرف ناقص و تحلیلهای سطحی و قشری رسمی است. برای اینکه بدانیم استحمار مذهبی چه مطالبی را به عنوان معارف اسلامی به خورد دانشجویان می دهد و بیت المال را در چه اموری هزینه می کند این سه کتاب بهترین سند است. سطح کتاب منتشرشده از سوی نمایندگی ولی فقیه در دانشگاهها متناسب با سطح دانش و اطلاعات مقام رهبری است.

با خواندن این کتابها و مقالات با دشمنان اسلام رحمانی بهتر آشنا می شویم!

 ۱۹ مرداد ۱۳۹۸