۱۳۹۶

اخبار

نوروز مبارک باد

برآمد بادِ صبح و بوی نوروز / به کام دوستان و بختِ پیروز
مبارک بادت این سال و همه سال / همایون بادت این روز و همه روز
عید سعید نوروز و حلول سال نو را به همه هموطنان، همزبانان و همراهان عزیز تبریک عرض می کنم.
سالی پر از خیر، برکت و بهروزی برای همگان آرزومندم
نوروز ۱۳۹۷

مصاحبه کوتاه

اقدام جاهلانه شیعیان افراطی

چکیده:اعتراض به دستگیری حسین شیرازی از طرق مدنی مسالمت آمیز از قبیل تظاهرات در برابر سفارت ایران حقی قانونی است. اما تعرض به سفارتخانه‌ها چه در تهران به سفارتهای آمریکا، انگلستان و عربستان چه در لندن به سفارت ایران محکوم است. شایسته نیست منتقدان نظام از روش غیراخلاقی مأموران لباس شخصی جمهوری اسلامی استفاده کنند. مسئولیت پذیری اقتضا می کند عمل این مقلدان جاهل مطلقا تقیبح و محکوم شود. اقدام جاهلانه شیعیان افراطی بیش از همه به نفع جمهوری اسلامی و به ضرر مطلق آبروی تشیع در جهان تمام شد. ادای داعش را درآوردن هنر نیست! مهاجمان سفارت ایران در لندن نشان دادند افراطیون مذهبی سنی و شیعه ندارد، سرو ته یک کرباسند. پائین کشیدن پرچم ایران اقدامی بسیار زشت و ناپسند بوده است. بالابردن پرچم شیعه افراطی بجای پرچم جمهوری اسلامی ارتجاع و رجعت به دورانی تاریک تر از جمهوری اسلامی است. مقلدان آقای شیرازی با زمامداران جمهوری اسلامی دعوا دارند، مگر سران استبداد دینی در ایران از اهل سنت هستند که مهاجمان به خلفای راشدین (ابوبکر، عمر و عثمان) و عایشه سبّ و لعن کنند؟! اگر این گروه با اندیشه تقریب بین مذاهب اسلامی و اتحاد شیعه و سنی مشکل دارد، با این اقدام جاهلانه سیمایی غیرمنطقی و خردستیز از تشیع به نمایش گذاشتند. شایسته بود و هست که بیت مرجعیت صریح و شفاف سبّ و لعن شخصیتهای مورد احترام اهل سنت را محکوم کند. بجای بام تا شام پرداختن به کاستی های اهل سنت، می توان با ذکر فضائل اخلاقی اهل بیت در فضایی منطقی زمینه جذب افراد را فراهم آورد. رابطه مسالمت آمیز، احترام متقابل و پرهیز از سبّ و لعن شخصیتهای مورد احترام اهل سنت از موازین الزامی تقیه مداراتی مورد توصیه اهل بیت است. سخنرانی حسین شیرازی در آذر ۱۳۹۶ که علت اصلی دستگیری اوست انکار اصل ولایت فقیه است. اگر بیت شیرازی از نظریه «ولایت انتصابی عامه ولایت شورای مراجع تقلید» – که نظر مکتوب آقایان محمد و صادق شیرازی در کتابهایشان است – عدول کرده و به انکار مطلق ولایت فقیه رسیده اند، باید به فال نیک گرفت. مناسب است این انکار قلمی شود و در کتب فقه استدلالی هم بروز کند و به خطابه و سخنرانی اکتفا نشود. از ولایت فقیه مهمتر اسلام سیاسی است. بیت شیرازی در اصل اسلام سیاسی، ابتناء نظام بر شریعت و تساوی قانون حکومتی با حکم شرعی از جمهوری اسلامی فاصله نگرفته است.

مصاحبه کوتاه

سنجاق کردن حجاب اجباری به حیات نظام

چکیده: آقای خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی در سخنان ۱۷ اسفند ۱۳۹۶ خود در جمع مداحان به دومسئله مهم درباره حقوق زنان اشاره کرد: انکار عدالت جنسیتی و دفاع تمام قد از حجاب اجباری. عدالت جنسیتی معنایش تساوی حقوقی زن و مرد و حذف کلیه تبعیضهای جنسیتی است. فقه سنتی مبتنی بر تبعیض جنسیتی ساختاری است و نمی تواند عدالت جنسیتی به معنی عدالت مساواتی را هضم کند. آقای خامنه ای کار دختران خیابان انقلاب را «کوچک و حقیر» توصیف کرد. اگر نافرمانی مدنی بانوان کوچک و حقیر بود چرا «مقام معظم رهبری» به خود زحمت نقد آن را داد!؟ نقد ایشان اعتراف به عظمت مسئله است. مقاماتی که مطالبات ملی را نادیده می گیرند حقیرند هرچند متوهمانه خود را معظم بپندارند. بنیانگذار حجاب اجباری بنیانگذار جمهوری اسلامی بود. اگرچه در زمان پهلوی دوم بی حجابی اجباری رضاشاهی منسوخ شده بود، اما آقای خمینی و دیگر مراجع شیعه در سال ۱۳۴۱-۴۲در مقابل گام مثبتی که رژیم شاه بسوی برابری حقوق زن و مرد برداشت موضع گرفتند. باید اعتراف کرد که قوانین آن دوره در مقایسه با قوانین دوران جمهوری اسلامی در مورد حقوق زنان عادلانه تر است. اینکه نپوشاندن موی سر بانوان گناه و حرام است دلیل مستقلی از کتاب و سنت معتبر بر آن در دست نیست. بر أساس موازین فقه سنتی حجاب اجباری و مجازات تارک آن خلاف شرع است. البته بنا بر مبنای ولایت مطلقه فقیه حاکم می تواند مرتکب گناه کبیره را تعزیر کند. اما اثبات اینکه برداشتن روسری گناه کبیره است آسان نیست. واجب و حرام شرعی را با اجبار حکومتی و مجازات قضایی ملازم کردن تهی کردن دیانت و تبدیل آن به قشر بی مغز است. قضیه حجاب قضیه دینی نیست، کاملا سیاسی است. حجاب برای نظام امری حیثیتی شده است. حجاب اجباری با جمهوری اسلامی متولد شد و با سقوط جمهوری اسلامی ساقط می شود. به عبارت دیگر جمهوری اسلامی نمی تواند بدون تبعیض ساختاری جنسیتی ادامه حیات دهد. جمهوری اسلامی خود را به حجاب اجباری سنجاق کرده است. آقای خامنه ای در مقابل مطالبه ملی لغو حجاب اجباری موضع گرفت. این مطالبه بسیار عمیق تر از آن است که وی پنداشته است. این سیلی است که بنیان او و حکومتش را با خود خواهد برد. مخالفت بیخردانه و متکبرانه رهبر جمهوری اسلامی با مطالبه ملی لغو حجاب اجباری یکی دیگر از ادله اصلاح ناپذیری جمهوری اسلامی است.

مصاحبه کوتاه

انتقاد از ولایت فقیه از موضع سنتی

جریان شیرازی‌ها ملغمه‌ای از نگاه سنتی واپس‌گرا به تشیع و اسلام از یک سو، و مخالفت با ولایت فقیه از پایگاه سنتی از سوی دیگر است. این جریان از شاخه های اسلام سیاسی است و جدایی دین از سیاست را توطئه دشمنان اسلام می داند، اما با جمهوری اسلامی مخالف است زیرا أولا مانع اجرای احکام مذهبی از قبیل قمه زنی و سبّ و لعن سران اهل سنت به عنوان غاصبان حقوق اهل بیت است، ثانیا اجازه فعالیت آزادانه به مراجع این بیت و پیروان آنها را نمی دهد. در نهایت این جریان جمهوری اسلامی را بر أساس موازین نبوی و علوی مردود می شمارد. شاخص‌ترین چهره ‌های این خاندان در نیم قرن اخیر آقا محمد شیرازی و برادرش آقا صادق هستند. آنها به ولایت شورای مراجع تقلید باور دارند. جمهوری اسلامی این جریان مذهبی رقیب را «تشیع انگلیسی» می نامد. تفاوت بیت شیرازی با مراجع سنتی دیگر در دو امر است: یکی قدرت رسانه ای شیرازی‌ها و دیگری ابراز مخالفت علنی با جمهوری اسلامی. مواضع شیرازی ها با روش و منش آقا حسن قمی قابل مقایسه است. مواضع فرهنگی و اجتماعی آقای خمینی در مقایسه با آقایان قمی و شیرازی مترقی محسوب می‌شود. حسین شیرازی رئیس دفتر و فرزند آقا صادق شیرازی مرجع تقلید ناراضی مقیم قم، مدرس خارج فقه و أصول در ضمن مباحث هفتگی خود در دفتر پدرش زبان به نقد صریح ولایت فقیه گشود و آن را با حکومت فرعون مقایسه کرده نظریه آقای خمینی را برده داری سیاسی در عصر منسوخیت برده داری نامید. وی البته در همین جلسه در دفاع از قمه زنی از حکومت ایران که آن را ممنوع کرده شدیدا انتقاد کرد. امروز بدون احضار قبلی او را از خودروی پدرش پیاده کرده به نقطه نامعلومی برده اند. من از حقوق شهروندی جریان شیرازی دفاع می کنم. برچسب «شیعه انگلیسی» به آنها را همانقدر بی اعتبار می دانم که برچسب «شیعه روسی» به زمامداران جمهوری اسلامی. خوشبختانه بازخوانی انتقادی نظریه ولایت شورای مراجع تقلید در این بیت آغاز شده و نوید نفی مطلق ولایت فقیه به عنوان نظریات نهایی آنها به گوش می رسد. آیا زمان تجدید نظر در فتاوای پرسش برانگیزی از قبیل جواز قمه زنی و نیز برداشتن عینک تعصب خشک مذهبی از چشم و بازخوانی انتقادی تاریخ مناسبات شیعه و سنی فرا نرسیده است؟!

مقاله

لایحه قصاص پایمال نمودن حیثیت انسانی ملت؟

چکیده:جبهه ملی یکی از منتقدین لایحه قصاص بود، اما نه نخستین و نه جدی ترین منتقد آن. علاوه بر اساتید حقوق دانشگاه تهران و دادرسان دادگستری – جدی ترین منتقدان لایحه قصاص – مجموعا چهار چهره منفرد نیز نقدهای خود را منتشر کردند، از جمله بنی صدر نخستین رئیس جمهور نوشت که قبل از رفع تبعیضها و محرومیتها شرائط اجرای حدود و قصاص فراهم نیست. پنج تشکل مدنی از جمله سه تشکل زنان در نقد لایحه قصاص بیانیه صادر کردند. از منظر جمعیت زنان ایران نخستین تشکل مدنی بانوان که لایحه قصاص را نقد کرده «لایحه قصاص چنان بی توجهی و بی احترامی به مقام و مرتبه زنان ایرانی باعث شده که نه تنها این امید آنان را بدل به یاس ساخته حتی این باور را برایشان ایجاد می کند که در حکومت جمهوری اسلامی زنان حقوقی و جایی ندارند و نخواهند داشت.» سازمان زنان نهضت آزادی قبل از مردان نهضت درباره لایحه قصاص موضع گرفت! ماحصل میزگرد سازمان زنان نهضت: تصویب لایحه قصاص در جامعه ای که هنوز ارزشهای اسلامی بر آن حاکم نمی باشد باعث بروز عکس العملهای منفی و نامساعد در میان مردم مسلمان خواهد گردید. ناصر کاتوزیان از سخنرانان میزگرد: در تدوین لایحه به مسائل اجتماعی و ضرورتهای زمانه توجهی نشده و با عجله از کتب فقهی رونویسی شده است. موضوع اصلی دعوت نامه راهپیمایی جبهه ملی اعتراض جامع به سیاستهای نظام جمهوری اسلامی، نقض حاکمیت ملی و أصول قانون اساسی بود و هرگز مستقلا برای اعتراض به لایحه قصاص تدارک دیده نشده بود. جبهه ملی بنا داشته انتقادات خود را درباره ۱۰ مشکل مملکتی از جمله ۵ لایحه که در مجلس شورای اسلامی تحت بررسی بوده اعلام نماید. لایحه قصاص یکی از ۱۰ مسئله فرعی انتقادات جبهه ملی بوده است. نظر مشخص جبهه ملی درباره لایحه قصاص این بوده است: «لایحه قصاص بازی با حیثیت انسانی و نابودی شان آدمی و اختلال در عدالت قضایی است». آقای خمینی به تعبیر فوق گیر داد و آن را بهانه ای برای تسویه حساب با پیروان محمد مصدق کرد! حکم ارتداد جبهه ملی را به دلیل همین عبارت صادر کرد و نامسلمانی نویسندگان این بیانیه را معلول نامسلمانی رهبرشان (مصدق) دانست! اقدامی کاملا فرصت طلبانه و ضد اخلاق و خلاف شرع. زمان انتشار چهارمین قسمت از این تحقیق مصادف با پنجاه و یکمین سالروز درگذشت زنده یاد محمد مصدق خادم بزرگ ایران است.

مصاحبه تحلیلی

مشکلات بنیادین جامعه ایران و راهکارها

برنامه صفحه دو آخر هفته، تلویزیون بی بی سی فارسی، مصاحبه مهدی پرپنچی با فرج سرکوهی، عباس میلانی و محسن کدیور، ۱۰ اسفند ۱۳۹۶: ایران با ابَربحرانهای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و زیست محیطی مواجه است. اکثر مردم و اغلب قریب به اتفاق نخبگان مسئولان نظام جمهوری اسلامی را از حل این ابربحرانها عاجز می دانند.عامل این ابربحرانها حداقل چهار امر است. اول. جهل مرکب: مسئولان ارشد نظام خصوصا مقام رهبری نمی دانند و نمی دانند که نمی دانند. برعکس متوهمانه می پندارند بهتر از همه کس می دانند. زمامدارانی که ستیز با علوم انسانی و اجتماعی را پیشه خود کرده اند چگونه شعور حل ابربحرانها را دارند؟ آنها در هر ابربحرانی به دنبال توطئه دشمن هستند و بی خبرند که دشمن اصلی جهالت مفرط خود آنهاست. دوم. ولایت مطلقه فقیه: ام الفساد و ام المصائب جمهوری اسلامی استبداد دینی است، اینکه مقدرات کشور در دست یک نفر با اختیارت مطلقه، مادام العمر نظارت ناپذیر، و غیرپاسخگو است. حذف اصل ولایت فقیه شرط لازم و البته غیرکافی رفع مشکلات کشور است. هیچ اصلاحاتی در کشور با وجود این ام الفساد محقق نمی شود. سوم. نقض اصل جدایی نهاد دین از حکومت، و شریعت (فتاوای مقلدانه فقهای ماضی) را مبنای قانون پنداشتن از عوامل اصلی ابربحرانهای کشور است. تقدم تعهد بر تخصص و دخالت حکومت دینی در زندگی خصوصی مردم از جلوه های این امر است. کم نیستند متشرعانی که به ولایت فقیه باور ندارند اما به شریعت به مثابه قانون ایمان دارند. مشکلات این امر عمیق تر از امر قبلی است. چهارم. تبعیض ساختاری جنسیتی، دینی و مذهبی: جمهوری اسلامی نظامی برپایه تبعیض است، عدم تساوی حقوقی زن و مرد، عدم تساوی حقوقی مسلمان و غیرمسلمان، عدم تساوی حقوقی شیعه و سنی، عدم تساوی حقوقی فقیه و غیر فقیه. بر اساس چنین فهم بیماری برداشتن روسری اجباری معادل «فساد» تعبیر می شود. آیا زمامداران جمهوری اسلامی و مراجع تقلید مدافع حجاب اجباری معنای شرعی نسبت دادن جمع کثیری از زنان کشور را به «فساد» می فهمند؟ بعید است. جمهوری اسلامی توان حل مشکلات اساسی خود را ندارد. هر چقدر از اصلاح پذیری نظام ناامیدم به اینکه مردم ایران به کمک نخبگان خود توان حل مشکلات را دارند امیدوارم. اگر ملت مقاومت مدنی را به شکل حتی الامکان مسالمت آمیز در پیش بگیرد ولایت جائر و زمامداران ناکارآمد جاهل ساقط خواهد شد. افکار عمومی به سمت اجماع ملی بر ناکارآمدی نظام جمهوری اسلامی پیش می رود. 

بیانیه های جمعی

گذار مسالمت‌آمیز از نظام اصلاح ناپذیر 

این اطلاعیه قدمی در جهت ایضاح بیشتر متن موجز بیانیه پانزده امضائی فراخوان برگزاری رفراندم جهت تعیین نوع حکومت آینده ایران مورخ ۲۲ بهمن ۱۳۹۶ است. هر تغییر و تحولی در ایران می‌باید درون‌زا، با حاکمیت ملت ایران بر سرنوشت خود، و بدست و با سرمایه ایرانی صورت گیرد. محور اول. اصلاح ناپذیری جمهوری اسلامی: مراد ما از اصلاحاتِ ضروری در رژیم «اقتدارگرای انتخاباتی» جمهوری اسلامی، «اصلاحات ساختاری» با هفت مشخصه زیر است: اول. حذف نهاد ولایت فقیه. دوم. پذیرش اصل «جدایی نهاد دین از حکومت»: حذف اصل چهارم قانون اساسی و فروع آن فقهای شورای نگهبان، نظارت استصوابی، و دخالت حکومت در زندگی خصوصی مردم. سوم. پذیرش تساوی حقوقی همه شهروندان ایران بدون توجه به جنسیت، قومیت، دین و مذهب. چهارم. پایان دادن به قضاوت سیاسی در جمهوری اسلامی. پنجم. آزادی مطبوعات، أحزاب و نهادهای مدنی و اتحادیه‌های صنفی. ششم. پایان دادن به صدور انقلاب، تقدم منافع ملت ایران بر مصالح شیعیان و مسلمانان غیرایرانی، و تحت نظارت مجلس آوردن بودجه نظامی خارج از کشور. هفتم. اجرای عدالت، پایان دادن به فساد و تبعیضهای نهادینه اقتصادی، و رسیدگی عاجل به وضعیت زحمتکشان. إصلاح اصول چهارم تا هفتم فوق الذکر بدون إصلاح اصول اول تا سوم ممکن نیست. نظام نمی تواند از سه رکن خیمه خود (ولایت فقیه، دینی بودن حکومت، و تبعیض‌های ساختاری) دست بردارد، و به همین دلیل ساده اصلاح ناپذیر است. اقدامات اصلاح طلبان محترم به دلیل ترس از فروپاشی و سوریه ای شدن ایران به دفاع از جمهوری اسلامی، شرکت بی قید و شرط در انتخابات آن، و رای به بد برای جلوگیری از انتخاب بدتر تبدیل شده است.
محور دوم. گذار مسالمت آمیز از جمهوری اسلامی: ما براندازی مبتنی بر دخالت نیروی خارجی یا روش مسلحانه را مطلقا غیرقابل دفاع می دانیم. در گذار مسالمت آمیز از نظامی که تمامی طرق قانونی نظارت و تحول و تغییر را مسدود کرده است، ما بر مقاومت و نافرمانی مدنی و پیش گرفتن روش‌های حتی الامکان مسالمت آمیز پافشاری می کنیم. مقصد گذار از جمهوری اسلامی به «جمهوری پارلمانی دموکراتیک سکولار» است. محور سوم طریق گذار: رفراندم. اگر مخالفان قوی و از پشتوانه بالای مردمی برخوردار باشد رژیم چاره ای جز اجابت افکار عمومی و برگزاری همه پرسی ندارد. این همه پرسی توسط شهروندان ایران برگزار می شود. نظارت سازمان ملل متحد، با به رسمیت شناختن کمیته مرکزی ایرانی برگزار کننده انتخابات و توافق بر سر معیارهای همه پرسی معتبر محقق می شود. امضاکنندگان اعلامیه حاضر اصراری بر نظارت سازمان ملل متحد ندارند، مهم استقلال و سلامت همه پرسی و عدم دخالت نظام متقلب در همه پرسی است. مطرح کردن همه پرسی آماده کردن زمینه ذهنی عمومی برای تحقق آن است. بعد از اعتراضات مهم دی ۱۳۹۶ شرایط ذهنی و عینی جامعه بیش از هر زمان دیگری آماده پذیرش همه پرسی است. این اعتراضات نشان میدهد جناح‌های داخلی حکومت (اعم از أصول‌گرا و اصلاح طلب) دیگر بازتاب‌دهنده خواسته‌ها و مطالبات اکثر مردم نیستند، و گفتمان و راهبرد سیاسی جدیدی لازم است. اراده ملی قوی تنها اکسیر تبدیل آرمانها به امکان عملی است. ما از هر طریق دیگری که گذار مسالمت آمیز از جمهوری اسلامی را به یک نظام جمهوری پارلمانی دموکراتیک سکولار تسریع و تسهیل کند استقبال می کنیم، و هیچ تصلبی بر همه پرسی نداریم. اما همه پرسی بعد از مجلس موسسان فرجام هر إصلاحات ساختاری در ایران است.

شرح آثار فارسی ملاصدرا

شرح رساله سه اصل ملاصدرا -۱

چکیده:رساله سه اصل تنها رساله فارسی ملاصدرا در دفاع از عرفان، علم باطن و مکاشفه، و نقد علوم ظاهری اعم از عقلی و نقلی با نیم نگاهی به عصر خود و انتقاد تند از علمای ظاهربین زمانه که در علم و عمل سنگ راه حقیقتند. سه اصلی که عنوان رساله است به بیان خود ملاصدرا عبارتند از: اصل اول: «جهل است به معرفت نفس که او حقیقت آدمی‌است».اصل دوم: «حب جاه و مال و میل به شهوات و لذات و سایر تمتعات.» اصل سوم: «تسویلات نفس اماره است و تدلیسات شیطان مکار و لعین نابکار که بد را نیک و نیک را بد وامی‌نماید.» سه باب نخست در بیان سه اصل مذکور «جهل، حب جاه و مال و تسویلات نفس اماره» و سه باب دوم به ترتیب، در بیان نتایج سه باب نخست است. خداوندا عجب رسمى نهادى / كه ديوان را ببالا ره ندادى‏! بعضى از دانشمندنمايان پر شر و فساد و متكلمان خارج از منطقِ صواب و حساب و بيرون از دائره سداد و رشاد و متشرعان برى از شرع بندگى و انقياد منحرف از مسلك اعتقاد بمبدأ و معاد افسار تقليد در سر افكنده نفى درويشان شعار خود كرده‏اند، و دايما در مذهب حكمت و توحيد و علم راه خدا و تجريد كه مسلك انبياء و اولياست مى‏كوشند. اى عزيز دانشمند و اى متكلم خود پسند تا كى و تا چند خال وحشت بر رخسار الفت نهى و خاك كدورت بر ديدار وفا از سر كلفت پاشى و در مقام رد و سرزنش و جفا با اهل صفا و اصحاب وفا باشى و لباس تلبيس و ريا و قباى حيله و دغا در پوشى و جام غرور از دست ديو رعنا بنوشى و در ابطال حق و ترويج باطل و تقبيح دانا و تحسين جاهل بكوشى. اين گروه از ياد خدا غافلانند كجا از اهل دلانند. اگر ذره‏اى از نور معرفت در دل ايشان تابيده مى‏بودى كجا در خانه ظلمه و اهل دنيا را قبله خود مي‌ساختند و هميشه با نفس و هوا نرد محبت مى‏باختند. زاهد! بنماز و روزه خرسند مباش / كين پشه بروزگار عنقا نشود! هر كه را روىْ به بهبود نبود / ديدن روى نبى سود نبود. هر گاه ديدن شخص نبى بى آگاهى ضمير و معرفت باطن مر كسى را سود نداشته باشد شنيدن حديث وى از راه روايت بى‏درايت بطريق اولى فايده نخواهد داشت بلكه باعث چندين غرور و اعوجاج و ضلال مي گردد.

مصاحبه کوتاه

دراویش گنابادی و جمهوری اسلامی

الف. چرا جمهوری اسلامی از دراویش گنابادی می ترسد؟ اول. رقابت دراویش با روحانیت شیعه در معنویت: جاذبه فراوان تصوف در مقابل قشری‌گری شریعتمدارانه بسیاری فقها: ترس جدی از یک رقیب قدر. در مقایسه با جریانهای عرفانی نوظهور دراویش نعمت اللهی گنابادی قدیمی‌ترین، پرجمعیت ترین و متشرع ترین سلسله تصوف در میان شیعیان ایران هستند. دوم. شبکه بسیار قوی دراویش شبیه شبکه روحانیت سنتی است. این شبکه مبتنی بر مریدی و مرادی و بسیار قوی تر از رابط بین مرجع تقلید و مقلد است چون دامنه این اطاعت از ظواهر شرعی فراتر است و به باطن دیانت و طریقت می رسد. این شبکه نمونه موفق جامعه مدنی سنتی است. نظام تمامت خواه تاب تحمل هیچ شبکه اجتماعی مستقلی ندارد. سوم. قطب دراویش گنابادی از ۱۳۷۵ دکتر نورعلی تابنده مجذوب علی شاه علاوه بر مراتب درویشی حقوقدان ملی، مبارز و آزادی‌خواهی است که به ولایت فقیه اعتقادی ندارد، اهل انظلام نیست. لذا به پیروانش دستور مقاومت مدنی در برابر ظلم داده است. چهارم. سوء تدبیر نظام پیاده کردن دراویش گنابادی از قطار جامعه: تخریب حسینیه دراویش، زندانی کردن دراویش، و اخیرا ایجاد محدودیت برای قطب دراویش یا زمینه چینی دستگیری ایشان از جمله تمهیدات نظام علیه دراویش است. دخالت بسیج و اطلاعات سپاه در چند دهه اخیر همه جا عامل ناامنی بوده و هست.
ب. مقاومت مدنی حتی الامکان مسالمت آمیز: دروایش گنابادی اگر «مقاومت مدنی حتی الامکان مسالمت آمیز» را ادامه دهند به دلیل مظلومیت برگ برنده را در دست خواهند داشت، نظام را مجبور به عقب نشینی خواهند کرد و مردم هم از ایشان حمایت خواهند نمود. «مقابله به مثل خشونت آمیز» ولو در مقام دفاع شخصی کار را بر دراویش دشوار خواهد کرد و قابل ادامه نیست و حتی به نفع خود دراویش هم نمی‌باشد. زیرگرفتن ماموران انتظامی توسط اتوبوس یا سمند توسط هرکسی صورت گرفته باشد از منظر اخلاقی، دینی، و حقوقی «بشدت محکوم» است.
ج. حق مسلم شهروندی دارویش گنابادی: به رسمیت شناختن سبک زندگی انتخابی معنوی دراویش و حذف نگرش تحمیل تفکر قشری فقیهی رسمی؛ امنیت و عدم تخریب حسینیه های دراویش؛ دست برداشتن از بازداشت دراویش، سرکوب و فشار بر آنها؛ برخورداری از حق اجتماع و اعتراض؛ تضمین امنیت منزل قطب دراویش و دست برداشتن نیروهای امنیتی از تحریک احساسات دراویش؛ و مذاکره نماینده وزارت کشور با نماینده دروایش و برآورده کردن خواستهای برحق آنان. این گره با دست باز می شود نیازی به چنگ و دندان نشان دادن سپاه و بسیج نیست.

اطلاعیه و نامه

تسلیت به زهرا رهنورد

خبر درگذشت مادر عزیزتان سرکار خانم نواب صفوی موجب تاسف گردید. خداوند این تازه درگذشته که هفت سال شاهد صبور ظلم و جفا به دختر و دامادش بود در کنف رحمت و رضوان و مغفرت خود پذیرا باشد و به همه بازماندگان خصوصا شما و جناب آقای مهندس موسوی صبر و اجر عنایت فرماید. درگذشت مادر که عزیزترین عزیز هر کسی است آن هم در حصر غیرقانونی که وارد هشتمین سال خود شد دردناک است. آنچه همه مصایب را آسان می کند این است که خداوند ناظر براین همه بی‌عدالتی و ظلم است و آخرت برای ظالمان و جائران به حقوق مردم بد جایگاهی است. انتظار آن بود که مرگ مادر نقطه پایانی بر حصر هفت ساله باشد. اما ظاهرا هنوز زمامداران کودن ایران از خواب غفلت بیدار نشده اند و همانند شاه قرار است زمانی صدای اعتراضهای برحق مردم را بشنوند که دیگر دیر شده است. اگر امکان تشییع جنازه آزادانه مردم در سوگ مادر رهنورد محصور فراهم باشد آن‌گاه نظام جائر جمهوری اسلامی خواهد فهمید که چگونه محصوران در قلب و دل مردم ایران جا دارند و زمامداران روسیاه بجز با زور و سرنیزه و خفقان امکان ادامه حیات خفت بار ندارند. قفل حصر کوچه اختر روزی باز خواهد شد و محصوران سرفراز – رهنورد، موسوی و کروبی – که دلاورانه مقاومت کرده اند با عزت به آغوش ملت بازخواهند گشت.

سخنرانی

آخرین روزهای پیامبر (ص) – ۲

چکیده:دو هفته آخر زندگی پیامبر معرکه اختلافات مذهبی است. هفت مسئله مهم در این مقطع زمانی با استناد به منابع اقدم معتبر اهل سنت به روش انتقادی بررسی شده است. پیامبر در آخرین روزهای حیاتش ابراز نگرانی شدید نسبت به آینده امت کرده است. رسول خدا در آخرین روزهای حیاتش آهسته به دخترش چیزی گفت که اشک بر چشمان فاطمه جاری شد و سپس کلامی با او زمزمه کرد که خنده بر لبان دخترش نقش بست. به نقل عایشه فاطمه می گوید پدرم خبر رحلت زودهنگام خود را داد گریستم. سپس چون خبر داد که نخستین کسی از اهل بیتش که به او ملحق می شود من هستم خندیدم. پیامبر چهار روز قبل از وفات زمانی که در بستر بیماری افتاده بود از اطرافیانش می‌خواهد قلم و دوات بیاورند تا وصیتی بنویسد که باعمل آن مردم هرگز گمراه نشوند. برخی صحابه در اینکه پیامبر هشیار است یا در اثر بیماری هذیان می‌گوید تردید کردند. صحابه موافق و مخالف در اطراف پیامبر به مشاجره پرداختند. پیامبر خواست نزاع را ترک کنند و از اتاق بیرون بروند. با اقدام آن صحابه و همراهانش عملا إراده پیامبر برای وصیتِ مکتوب عملی نشد. اقدام پیامبر حالت نمادین داشت. به یکی از صحابه در یکی از جنگها به خطا از جانب پیامبر ضربه‌ای وارد شده و سپس صحابه مزبور تقاضای قصاص کردهو وقتی پیامبر پیراهنش را برای قصاص بالا زده صحابه شکم پیامبر را بوسیده و پیامبر او را دعا کرده است. پیامبر در آخرین روزهای حیات در مسجد درباره ادای حقوق مردم خطبه خواند و حلالیت طلبید. اما اینکه قضیه قصاص و بوسیدن شکم پیامبر در زمان بیماری احتضار پیامبر صورت گرفته باشد سندش ضعیف یا جعلی است. اگر پیامبر سر بر سینه همسرش عایشه از دنیا رفته کلام آخر ایشان الی الرفیق الاعلی بوده است. اما جان دادن رسول خدا در آغوش علی در نزد اهل سنت قول مستندی است. سید رضی در نهج البلاغه سه خطبه در مورد کفن و دفن پیامبر (ص) نقل کرده است. در پنج خطبه نهج البلاغه قول به جانشینی بلافصل دینی و سیاسی پیامبر و غصب حق امام علی آمده است از جمله در خطبه شقشقیه و قاصعه. دو خلیفه نخست جانشین تعیین کردند. خلیفه سوم قبل از تعیین جانشین کشته شد و علی بن ابی طالب جانشینی تعیین نکرد. حسن بن علی هماند پدرش منتخب مردم بود.

نواندیشی دینی

حقوق زنان و نوانديشی دينی

چکیده: در عرصه حقوق زنان در اسلام معاصر دو تفکر سنتی و نواندیشانه در مواضع متقابلی موازی هم فعالیت می‌کنند. در تفکر سنتی «عدالت استحقاقی» جان‌مایه احکام شرعی در حوزه حقوق زنان شرط لازم و کافی استیفای حقوق زنان است. وضعیت بدنی و روانی نوع زن تناسبی با وظایف سنگین اجتماعی از قبیل زمامداری، قضاوت، امامت و مرجعیت ندارد. تفاوت حقوقی زن و مرد عین عدالت است. آقایان طباطبایی (المیزان)، خمینی، مطهری، منتظری و جوادی آملی از جمله متفکرینی هستند که در چارچوب تفکر سنتی حقوق زن را تبیین کرده‌اند. از جمله پیش کسوتان تفسیرنواندیشانه از حقوق زنان فضل الرحمن، محمد مهدی شمس الدین و صالحی نجف آبادی هستند. در تفاوت بدنی و روانی زن و مرد تردیدی نیست، اما در اینکه اینگونه تفاوتها مبنای تبعیض حقوقی است تردید جدی است. اصل عدالت که اصلی ماقبل دینی است اقتضا می کند که انسانها علیرغم تفاوتهای جنسی، نژادی، رنگ، ملیت، پایگاه اجتماعی، دین و مذهب و عقیده از آن حیث که انسانند از حقوق مساوی انسانی برخوردار باشند. تساوی حقوقی انسان از آن حیث که انسان است یک مبنای انسان‌شناختی است که تا کنون مورد قبول تفکر سنتی قرار نگرفته است. از تساوی حقوقی انسانها با اعتراف به تفاوت جنسی و غیر آن به تساوی بنیادی یاد می‌شود در مقابل مساوات تناسبی. تفکر سنتی به مساوت تناسبی و عدالت استحقاقی قائل است. هرکه به اندازه استعداد و ظرفیت وجودیش حقوقی دارد. حق کمتر به برده و زن عین عدالت است. اما باید با تساوی بنیادی و عدالت مساواتی آیات و روایات را قرائت کرد. در تفکر سنتی متون تبعیض حقوقی را اصل گرفته و متون تساوی حقوقی زن و مرد را به قرینه متون تبعیض از ظهور خود خارج کرده بر تبعیض حقوقی حمل کرده‌اند. در تفکر نواندیش متون گونه تساوی حقوقی زن و مرد را أصول و قواعد جاودانه نگاه اسلام به مقوله جنسیت دانسته، متون تبعیض حقوقی را ناظر به شرایط خاص زمانی مکانی صدر اسلام و از احکام موقت به حساب آورده است. علاوه بر متون نقلی مذکور اصل عدالت مساواتی از جمله مستقلات عقلیه دلیل دیگر اسلام نواندیش است. نگاه مردسالارانه متعلق به مفسران، محدثان، فقیهان، متکلمان است که همگی مرد بوده‌اند، نه لزوما متعلق به خدا و رسول و ائمه. به جای نگاه مردسالارانه که ویژگی غالب تفکر سنتی در حقوق زنان است باید نگاهی انسانی به زن و مرد داشت. اسلام نواندیش مخالف مردسالاری (یا زن‌سالاری) و مدافع نگرش انسانی است.

بیانیه های جمعی

فراخوان برگزاری رفراندم جهت تعیین نوع حکومت آینده ایران

قریب چهاردهه از تاسیس جمهوری اسلامی مى گذرد، حکومتی که سودای اسلامی کردنْ جائی برای جمهوریت آن باقی نگذاشته است. مسئولان امر به علت جهالت و ناکارآمدی ساختاری و فساد نهادینه از حل مشکلات زندگی روزمره و عادی جامعه عاجزند. افراد مختلف از زنان، وکلا، روزنامه‌نگاران، معلمان، دانشجویان، کارگران و کنشگران سیاسی و اجتماعی به اتهام انتقاد از مسئولان، روشنگری افکار عمومی، دعوت دولتمردان به جدایی نهاد دین از حکومت، و درخواست لغو حجاب اجباریِ زنان، تحت آزارهای مداوم قرار گرفته، بازداشت و با احکام سنگین روانه زندان شده‌اند.
مجموعه تجربیات ۴۰ ساله حاکی از اصلاح ناپذیری نظام جمهوری اسلامی ایران است، چرا که نظام با پناه گرفتن در پشت مفاهیم الهی، استفاده ابزاری از دین، پیشه کردن دروغ و تزویر و عدم شفافیت، به هیچ گرفتن افکار عمومی، پشت پا زدن به حکومت قانون و موازین حقوق بشر، نقض نهادینه آزادی و حقوق ملت، ناتوانی مفرط از حل بحرانهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، و انسداد کلیه طرق نظارت قانونی و اصلاح مسالمت‌آمیزِ امور به مانع اصلی پیشرفت و رهایی ملت ایران تبدیل شده‌است. به عقيده امضاکنندگان این بیانیه، راهكار برون رفت از اين مشكلات بنيادين، گذار مسالمت آميز از نظام جمهورى اسلامى به يك دموكراسى سکولار پارلمانى مبتنى بر آرای آزاد مردم، رعايت كامل حقوق بشر و رفع همه تبعيض هاى نهادينه مي‌باشد. ما امضا کنندگان این بیانیه، با تکیه بر حق تعیین سرنوشت ملتها، خواهان برگزاری رفراندوم جهت تعیین نوع حکومت تحت نظارت سازمان ملل متحد هستیم، تا ملت ایران بتواند با تعیین نحوه حکومت مطلوبْ خود مسئولیت سرنوشتش را بر عهده گیرد و برای رفع بحران‌های موجود تلاشی موثر و همگانی به عمل آورد.

یادداشت

تحول در نگرش سیاسی و دینی به حجاب

چکیده: حجاب اجباری یکی از نمادهای جمهوری اسلامی از نخستین روزهای استقرار بوده است. بعد از پایان جنگ روسری‌ها کم کم عقب رفت و حجاب بانوان با موازین شرعی مورد قبول نظام فاصله معنی داری پیدا کرد. جمهوری اسلامی در مقابل آنچه پدیده بدحجابی می‌خواند با قوه قهریه شروع به مقابله کرد. گشت ارشاد فعال شد. اگر در اوایل سال ۱۳۵۸ اکثر زنان ایران محجبه بودند، در سال ۱۳۹۶ بسیاری از بانوان (اگر نگوئیم اکثریت) بدحجاب هستند. پروژه حجاب اجباری جمهوری اسلامی بطور کامل شکست خورده است. در طول این سی و نُه سال بسیاری از مفاهیم تغییر کرده است. اگر خانمی روسری نداشته باشد از نگاه بسیاری از شهروندان «ضدارزش» محسوب نمی شود. به همان میزانی که حجاب معنای سیاسی «دفاع از جمهوری اسلامی» پیدا کرد، بدحجابی متمایل به بی حجابی هم تبدیل به نماد سیاسی «مقابله با جمهوری اسلامی» شد. انتخاب بسیاری فرزندان نسل فعلی با انتخاب نسل قبلی که انقلاب کرد یکسان نیست. تحول در نگرش دینی همزمان بود با رشد چشمگیر تحصیل زنان. این زنان تحصیل کرده جهان بینی متفاوتی با مادران خود داشتند. فقه سنتی بسیاری از انتظارات آنها را برآورده نمی‌کرد. آیا پوشش موی سر زنان حکم دائمی اسلام برای همه زمانها و سرزمین‌هاست؟ تجدید نظر درباره وجوب پوشش سر و موی زن در میان دو نفر از شاگردان مرحوم منتظری از دهه هشتاد آغاز شد: مرحوم احمد قابل، و سپس راقم این سطور. اولا موی سر همانند صورت وی زینت ظاهر است نه زینت باطن، ثانیا در قرآن نصی دال بر وجوب پوشش صورت و موی زنان وجود ندارد، ثالثا دلیل معتبری از پیامبر هم درباره لزوم پوشش زنان خارج از نماز در دست نیست، رابعا اینکه زنان باید موی سر خود را بپوشانند فهم صحابه پیامبر از کتاب و سنت است نه لزوما نصی از کتاب و سنت، خامسا در روایات شیعی هم اقدم روایات معتبر درباره حجاب به نیمه قرن دوم می رسد. سادسا هیچ دلیل معتبری مبنی بر گناه بودن و مجازات اخروی زنانی که روسری نپوشند در دست نیست، سابعا می توان زن مسلمان متدین و متشرع نجیب و عفیفی بود بی آن که لازم باشد روسری بر سر داشت. ثامنا پوشش زنان با رعایت موازین شرعی متناسب با عرف زمانی مکانی است. در نسل جوان امروز متاسفانه با افرادی مواجهیم که دین داور زندگی آنها نیست. لذا به فتاوای فقهی و تفاسیر دینی وقعی نمی نهد.

مصاحبه تحلیلی

اجلاس خبرگان ۱۴ خرداد ۶۸ در نگاهی دیگر

تشریح اجلاسیه بعد از ظهر ۱۴ خرداد ۱۳۶۸ مجلس خبرگان به زبان ساده و قابل فهم همگان: اینکه فردی را با اعتراف خود وی بر خلاف قانون اساسی و موازین شرع به عنوان رهبر موقت انتخاب کنند و بعد به دروغ او را رهبر دائم واجد شرایط معرفی کنند عنوان شرعی و حقوق آن «تدلیس» است و چنین معامله ای گناه و باطل است. علاوه بر شرط فقاهت و اجتهاد و مرجعیت با تدلیس مذکور، نامبرده شرط عدالت را نیز از دست داد. آقای خامنه‌ای حتی بر مبنای قانون اساسی ۱۳۶۸ هم واجد شرایط نبوده است. لذا رهبری ایشان به لحاظ شرعی و قانونی از ابتدا باطل بوده است.هجده نفر به رهبری آقای خامنه‌ای رای منفی دادند، از جمله سید جلال الدین طاهری اصفهانی، سید محمد حسینی کاشانی (هر دو نماینده استان اصفهان)، و محمد مؤمن قمی (عضو هیأت رئیسه خبرگان).

مصاحبه کوتاه

انقلاب ۵۷ پس از ۳۹ سال

چکیده:حسن روحانی رییس جمهور ایران بر مرقد بنیانگذار جمهوری اسلامی در سی و نهمین سالگرد بازگشتش به ایران، با اشاره به ناآرامی های اخیر گفت اگر حکومت صدای نقد و اعتراض مردم را نشنود، ممکن است “بسیار دیر” شود. “نقد و اعتراض حق مردم است” مسئولان در برابر خواسته‌های مردم باید “گوش شنوا” داشته باشند. سخنان رئیس جمهور بعد از اعتراضات دی ۹۶ و در آستانه سالگرد سی و نهمین سالگرد انقلاب ناظر به مقام رهبری در بخش انتصابی حاکمیت است که بیشترین شباهت را به نظام شاهننشاهی دارد: مادام العمر، مطلقه، انتصابی (فره ایزدی)، نظارت ناپذیر و غیرپاسخگو.
شعار معترضان کلیت نظام (شخص رهبر و اصل نظام) را تهدید می کرد، اما دامنه تظاهرات و تعداد تظاهرکنندگان به میزان تهدید بالفعل نظام نرسیده بود. اما با توجه به نارضایتی عمیق و گسترده مرده از ناکارآمدی، تبعیض و فساد نهادینه حکومت از یک سو و فقدان آزادی‌های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی از سوی دیگر کلیت نظام در خطر جدی بالقوه بسیار نزدیک به بالفعل قرار دارد. جمهوری اسلامی همانند رژیم پهلوی خاکستری است. در زمینه رسیدگی به مردم کم درآمد ساکن روستاها و شهرهای کوچک، بهداشت مادران و کودکان، تحصیل بانوان، نرخ باسوادی عمومی موفقیتهایی داشته است. استقلال خصوصا نفی وابستگی به غرب نیز از امتیازات آن است. برخی نقاط منفی جمهوری اسلامی: عدم آزادی های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی، عدم تحقق عدالت خصوصا عدالت قضایی، عدم رعایت حق آزادی زنان در انتخاب پوشش، سوء مدیریت ساختاری خصوصا در حفظ محیط زیست، استفاده ابزاری از دین و اشاعه قشری گری و خرافات تحت نام اسلام. به نظر می رسد انقلاب ۵۷ همه اش صادر شده است! «خیر» این انقلاب برای شیعیان غیرایرانی و مسلمانان مظلوم برخی مناطق خارج از ایران «کثیر» بوده، اما برای بسیاری شهروندان ایران چیزی جز رنج و زجر باقی نمانده است. انقلاب ایران و رژیم برآمده از آن به سختی بیمار است. به لحاظ قدرت منطقه ای مقتدر است اما نبض تفکر داخل کشورش را بدست ندارد. گفتمان انقلاب ۵۷ و جمهوری اسلامی برآمده از آن شکست خورده است. مهمترین مولفه های اصلی آن گفتمان اینها بود: سیاست ما عین دیانت ماست، ولایت مطلقه فقیه، تفوق شریعت بر قانون، تقدم ایدئولوژی مکتبی برتخصص علمی، جواز اعمال خشونت برای پیشبرد انقلاب، ما دشمن داریم پس هستیم! تمام این مؤلفه امروز مورد مناقشه جدی است. مهمترین چالش فراروی جمهوری اسلامی: ناکارآمدی نهادینه، حکمرانی بد در اقتصاد، فرهنگ، قضاوت، سیاست داخلی و سیاست خارجی.

یادداشت

حاشیه‌ای انتقادی بر نامه شجاعانه کروبی به رهبری

چکیده:کروبی هشتاد ساله سومین مطلب خود را در دوران حصر منتشر کرد. این نامه از چند جهت حائز اهمیت است. اول. نامه از حصر نوشته شده؛ دوم. زمانی نامه منتشر شده که زمزمه رفع حصر به گوش می‌رسد و کروبی نشان داده که بر سر پیمان خود با مردم شجاعانه ایستاده است. سوم. پس از اعتراضات دی ۱۳۹۶ این نامه نوعی دفاع از معترضین و نقد جدی حاکمیت است. ده نکته مهم نامه کروبی به رهبری: اول. شواهدی تازه بر عدم اجتهاد آقای خامنه‌ای؛ دوم. متناسب با اختیارات مطلقه‌تان پاسخگو باشید؛ سوم. ریشه اصلی مشکلات: حذف یاران انقلاب؛ چهارم. وارد کردن سپاه و بسیج در سیاست و اقتصاد؛ پنجم. تقلب در انتخابات ریاست جمهوری سالهای ۱۳۸۴ و ۱۳۸۸؛ ششم. حکومتی کردن حوزه های علمیه؛ هفتم. دفاع از اعتراضات اخیر مردم؛ هشتم. سوء تدبیر مقام رهبری؛ نهم. اعلام آمادگی برای مناظره درباره انتخابات ۸۸؛ دهم. در حسرت «دوران طلایی امام خمینی».
الف. به نظر کروبی آغاز مشکلات کشور از رهبری آقای خامنه ای آغاز شده و اگر آقای خامنه ای منش و روش بنیانگذار جمهوری اسلامی را در پیش می گرفت کشور به چنین مصایبی مبتلا نمی شد. اما آقای خامنه ای دقیقا همان کرد که آقای خمینی کرده بود! ب. انحراف جمهوری اسلامی با رهبری آقای خامنه ای آغاز نشد. این نظام از ابتدا قانون‌مدار نبود. نظریه ولایت مطلقه فقیه از بنیاد اشکال دارد. استبداد دینی در ایران معاصر همزاد جمهوری اسلامی است. پ. کروبی همانند هاشمی رفسنجانی و بسیاری اصلاح طلبان می پندارد با بازگرداندن رهبری به خانواده خمینی کشور گلستان می شود که این نیز از رسوبات همان تفکر«دوران طلایی امام راحل» است. ت. أولا دوران زمامداری آقای خمینی از کلیه اشکالات وارده به آقای خامنه ای رنج می برد. ثانیا بدون حذف ولایت مطلقه فقیه و فروعات آن از قانون اساسی إصلاحات ساختاری ممکن نیست. ثالثا علاوه بر اصل ولایت مطلقه فقیه، جمهوری اسلامی مبتنی به مبنای «دیانت ما عین سیاست ماست» می باشد. پشت پا زدن به حکومت دینی و قبول جدایی نهاد دین از دولت یعنی پذیرش حکومت سکولار دموکراتیک راه برون رفت از مشکلات و بحرانهاست. ث. نامه شجاعانه آقای کروبی از کنج حصر هفت ساله قابل تقدیر است. رفع حصر رهبران جنبش سبز کماکان مطالبه ای ملی است. اصلاح طلبان و اهالی جنبش سبز اگر نتوانند خود را با تحولات سریع جامعه هماهنگ کنند از عرصه تاثیر گذاری کشور حذف خواهند شد.

مقاله

نماد تقوی، فقه سنتی، مخالفت با انقلاب و انکار ولایت فقیه

چکیده: این مقاله که به ادای احترام به شخصیت علمی و تقوایی محقق خوانساری به مناسبت بزرگداشت سی و سومین سالگرد وفاتش نوشته شده، در آستانه سی و نهمین سالگرد انقلاب ۱۳۵۷ منتشر می‌شود. مطالعه آن برای باورمندان اسلام سیاسی، انقلاب و مشی آقای خمینی پرسشهای تامل برانگیزی را مطرح می‌کند. آقا سید احمد خوانساری (۱۲۷۰-۱۳۶۳) یکی از بزرگترین فقیهان معاصر و از جمله سرآمدان علم و تقوا در قرن چهاردهم به حساب می آید. کتاب او «جامع المدارک» یکی از کتب تراز اول فقه امامیه در قرن اخیر است. وی به مدت سی و چهار سال مجتهد اول تهران بود و بعد از وفات آقای بروجردی در سال ۱۳۴۰ یکی از مراجع مسلم تقلید به شمار می رفت. تعبیراتی که آقای گلپایگانی در زمان وفات در حق ایشان نوشته منحصربفرد است و هیچیک از مراجع معاصر درباره مراجع متوفی از چنین تعابیر رفیعی استفاده نکرده اند. با اینکه مراجع به ندرت به آراء علمی معاصرین خود ارجاع می دهند، آقای خمینی زمانی در فتوای شطرنج به رأی آقای خوانساری استناد کرد. آقای خمینی به تقوی، علم و دقت نظر کسی شهادت داد که از ساکتین بلکه مخالفین انقلاب ۱۳۵۷ بوده و در انکار تمام انواع ولایت فقیه فتوا داده است. شاگرد آقای خمینی در بهار ۱۳۴۹ طی اطلاعیه‌ای آقایان شریعتمداری و خوانساری را سازشکار مرموز و روحانی‌نما! تعبیر کرد. وی بعدا مورخ رسمی نهضت امام خمینی شد! آقای خوانساری قبل از انقلاب از نفوذ خود برای گشایش أمور تبعیدیان و زندانیان سیاسی مکررا استفاده می کرد. موضع آقای خوانساری درباره همه پرسی جمهوری اسلامی: من موافق [جمهوری اسلامی] نیستم و اطلاعیه نمی دهم و تایید نمی‌کنم. پرسیدم: آیا واجب است ما رأی بدهیم؟ فرمود: بلکه بالعکس!» سید طالب رفاعی: «سیدنا! موضع شما درباره این انقلاب چیست؟ گفت: این مطلب صحیفه سجادیه را بخوان: «کل رایة رفعت قبل رایة الامام المهدی رایة ضلالة» هر پرچمی که قبل از قیام امام مهدی برافراشته شود پرچم گمراهی است. این نظر من است. شاهدی جز این نیست.» از جمله آراء او: جواز تصرف فقیه در امور حسبیه از باب قدر متیقن، کفایت اجتهاد متجزی بلکه علم تقلیدی در قاضی، و اعتراف ضمنی به جواز قضاوت زن در مترافعین زن. او اعدام بر اساس خبر واحد را مردود دانسته و با این احتیاط واجب مبنایی مستحکم برای حقوق بشر تدارک دیده است.

به نام اسلام هرچه می‌خواهند می‌کنند

به‌ نام اسلام هرچه می‌خواهند می‌کنند

از سه رهبر قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ آقایان قمی و محلاتی منتقد جمهوری اسلامی از دنیا رفته‌اند. این کتاب تحلیل انتقادی دو اعتراض تاریخی آقای شیخ بهاء‌الدین محلاتی (۱۲۷۵-۱۳۶۰) است. در پی اعدام خلاف شرع و قانون ۱۴ نفر در شیراز توسط صادق خلخالی، آقای محلاتی در نامه‌ی مورخ ۲۵ تیر ۱۳۵۹ با عبارت «کشتار فضاحت بار شیراز توسط قاضی شرع شما» به آقای خمینی شدیدا اعتراض کرد. این اعدامها استثنا نبود، قاعده‌ی آن دوران بود. محلاتی علاوه بر آن جمهوری اسلامی را استیضاح نمود: «حضرت آیت‌الله خمینی، مگر نه اینست که می خواهیم انقلاب خود را به جهان صادر نمائیم و بشریت را از ظلم و تباهی برهانیم؟ آیا با این چهره‌ی کریه و خشنی که از اسلام ساخته‌ایم؟! آیا با خشونت و زور می توان اسلام را جهان‌گیر ساخت یا با منطق و عطوفت و عدالت؟» محلاتی دو هفته بعد در مصاحبه‌اش صریحا گفت: «عده ای به‌نام اسلام هرچه می‌خواهند می‌کنند و این حال بزرگترین خطر برای مردم یک کشور است.» بیانیه ۲۰ بهمن ۵۹ در حقیقت وصیت‌نامه‌ی سیاسی محلاتی بود. او که سه دهه برای استقرار قانون، عدالت، آزادی و موازین دینی مبارزه کرده بود، به عنوان پاسدار شریعت و مدافع آزادی با زمامداران اتمام حجت کرد و جمهوری اسلامی را مایه‌ی آبروریزی اسلام و برخلاف موازین پیامبر رحمت (ص) اعلام نمود. محلاتی می‌خواست در آخر عمر حساب خود و مبارزاتش را از جمهوری اسلامی جدا کند. این مطالعه‌ی انتقادی نبش قبر گذشته‌ی سپری شده نیست، دردنامه‌ی ملتی است که آتش جهالت و ستم برخانمانش افتاده است. حاکمان نگذاشتند انتقاد این علمای بصیر منتشر شده به گوش مردم برسد، و به دروغ تبلیغ کردند که این رژیم مورد تایید همه مراجع و فقهاست. اینک نامه و بیانیه‌ی شیخ‌الفقهاء دسیسه‌ی دروغ‌گویان را نقش بر آب می‌کند.

مقدمه

مقدمه

سه مجتهد مبارز در رأس قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ بودند. یکی بنیانگذار جمهوری اسلامی شد: آقای خمینی و دو مرجع دیگر از ابتدای سال ۱۳۵۸ از منتقدان نظام پس از انقلاب شدند: آقایان قمی و محلاتی. بیانیه‌های تحلیلی آقای محلاتی در اعتراض به استبداد و استعمار از اسناد تاریخ معاصر ایران است. اما پس از استقرار جمهوری اسلامی آقای محلّاتی از مراجع ناراضی محسوب می‌شود. درپیِ اعدام خلاف‌شرع و قانون ۱۴ نفر در شیراز توسط صادق خلخالی، آقای محلّاتی در نامۀ مورخ ۲۵ تیر ۱۳۵۹ به آقای خمینی شدیداً اعتراض نمود. پاسخ‌ کوتاهِ آقای خمینی به این نامه‌ اعتراضی در صحیفۀ امام درج نشده است! اما مهم‌ترین و آخرین بیانیۀ سیاسی آقای محلّاتی در بهمن ۱۳۵۹ هفت ماه قبل از درگذشت ایشان صادر شده است. نظام کوشید انتساب بیانیه را تکذیب کند، اما آقای محلّاتی در بستر بیماری از بیانیۀ خود دفاع کرد. این بیانیه درحقیقت وصیت‌نامۀ سیاسی مرجع معترض فارس است. چگونه می‌توان از انقلاب ۵۷ و نظام جمهوری اسلامی تعریف کرد، وقتی نامه‌های انتقادی علمای مشفق، امتحان پس داده، مبارز، استقلال‌طلب، آزادی‌خواه، متّقی و بصیری همچون محلّاتی امکان انتشار نیافته است؟ اگر این نامه‌های انتقادی در زمان خود منتشر شده بود ما هرگز شاهد تکرار همان تخلّف‌های تأسف‌بار چهار دهۀ بعد نبودیم. اکنون با چند دهه تأخیر به پیران مجرّبی که زودتر از همگان به انحراف رژیم انقلابی و «هزینه‌شدن دین در راه سیاست» پی‌بردند و به ظلم و ریاکاری و نقض موازین قانونی و شرعی شدیداً اعتراض کردند ادای احترام می‌کنم و با تحلیل میراث علمی پیش‌کسوتان اصلاح و دیانت و بصیرت می‌کوشم پیشینۀ نسل خود را نقد کنم تا درس عبرتی باشد برای حال و آینده.

فصل اول. افتضاح اعدام‌های ۱۲ تیر ۱۳۵۹ شیراز

فصل اول. افتضاح اعدام‌های ۱۲ تیر ۱۳۵۹ شیراز

صادق خلخالی رئیس دادگاه انقلاب ویژه مبارزه با مواد مخدر صبح پنجشنبه ۱۲ تیر ۱۳۵۹ وارد شیراز شد، و در بعد از ظهر همان روز ۲۴ نفر را طی کمتر از ده ساعت، بدون دسترسی به پرونده قضائی محاکمه و ۱۴ نفرشان را به اعدام محکوم کرد، حکم صادره بدون تعلل در ساعت ۱۱ و نیم همان شب بدون ملاقات معدومین با بستگانشان اجرا شد. معدومین دو دسته بودند، برخی قبلا توسط حاکم شرع شیراز محاکمه و محکوم به حبس شده بودند، و برخی نیز پرونده شان در دست رسیدگی بود. ۸ نفر از معدومین به عنوان قاچاقچی مواد مخدر و شش نفر دیگر به عنوان ضدانقلاب اعدام شدند. یکی از معدومین زن و کلیمی بوده است. دو نفر از معدومین که در محاکمه حاکم شرع محلی به حبس محکوم شده بودند، مورد عفو رهبری قرار گرفته بودند، اما پاسداران از آزاد کردنشان خودداری کرده بودند. امام جمعه شیراز و فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی فارس از نتیجه قضاوت حاکم شرع محلی راضی نبودند. خلخالی در سخنرانی مراسم نماز جمعه ۱۳ تیر در مسجد وکیل شیراز خبر داد که دادستان انقلاب اسلامی شیراز پرونده قضائی متهمین را در اختیار او نگذاشته و در نتیجه محاکمه و اعدام بدون دسترسی قاضی به پرونده متهمان صورت گرفته است. به نظر وی «احتیاجی به مطالعه پرونده آنها هم نبود!» وی در آن سخنرانی به روحانیون محلی که برای جلوگیری از اعدام بی رویه متهمان تلفنی دست به دامان مقامات عالی در تهران شده بودند حمله کرد، آنها را روحانی نمایانی خطاب کرد که باید خلع لباس شوند! دو روز بعد خبرگزاری پارس توضیحات خلخالی درباره معدومین غیرمواد مخدر شیراز را منتشر کرد. مقایسه اتهامات اعلام شده معدومین در جراید کثیرالانتشار کشور و اظهارات اخیر حاکم شرع ویژه اثبات می کند که اعدامها بدون مستندات کافی و کاملا بی رویه، عجولانه، خلاف قانون و خلاف شرع صورت گرفته است. اگر چه جمعیت حقوقدانان شیراز در نامه به رئیس جمهور اعدامهای شیراز را تخلف بیّن حقوقی اعلام کرد، اما امام جمعه شیراز آقای سید عبدالحسین دستغیب و دو خواهرزاده وی از روحانیون انقلابی در تلگرام مورخ ۲۲ تیر ۵۹ از اقدامات انقلابی خلخالی در حوزه مواد مخدر و ضد انقلاب در سراسر کشور خصوصا از اعدامهای مورخ ۱۲ تیر ۱۳۵۹ شیراز حمایت نمودند.

فصل دوم. نامۀ اعتراضی آقای محلّاتی به آقای خمینی

فصل دوم. نامۀ اعتراضی آقای محلّاتی به آقای خمینی

یکی از اسناد مهم دهه شصت نامه آقای شیخ بهاء‌الدین محلاتی از سران قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ به هم‌رزم سابقش آقای سید روح الله موسوی خمینی رهبر جمهوری اسلامی ایران و پاسخ مختصر کتبی ایشان است. محور نامه شیخ الفقهاء اعتراض شدید به اعدامهای ۱۲ تیر ۱۳۵۹ شیراز توسط صادق خلخالی (نخستین حاکم شرع منصوب آقای خمینی) است که ۲۴ نفر «طی کمتر از ده ساعت،

فصل سوم. اعدام انسان‌ها راحت‌تر از خوردن یک استکان آب!

فصل سوم. اعدام انسان‌ها راحت‌تر از خوردن یک استکان آب!

اسدالله عندلیب حاکم شرع و رئیس دادگاه انقلاب اسلامی شیراز در تاریخ ۱۷ تیر ۱۳۵۹ در گزارش مستندی خلاصه پرونده قضائی ۲۴ نفری که توسط صادق خلخالی در عرض حداکثر ۵ ساعت بدون دسترسی به پرونده قضائی محاکمه و ۱۴ نفر آنها محکوم به اعدام شدند و حکم صادره فورا در تاریخ ۱۲ تیر ۱۳۵۹ به مرحله اجرا گذاشته شد را برای آقایان خمینی، بنی صدر، منتظری، مشکینی، قدوسی، شورای اعزام قضات شرع در قم، و دادسرای کل انقلاب اسلامی ایران در تهران ارسال می کند. بنا بر این گزارش قضائی رسمی از ۱۴ نفر معدوم ۴ نفرشان قبلا در دادگاه انقلاب اسلامی شیراز محاکمه و به حبس محکوم شده بودند و در حال گذرانیدن دوران محکومیت خود بودند. از این ۴ نفر دو نفرشان مشمول عفو و آزادی شده بودند و در شرف آزادی اعدام شدند! یک نفر از معدومین – یک بانوی کلیمی – بدون داشتن هرگونه سوء سابقه یک ساعت قبل از محاکمه بازداشت و چند ساعت بعد اعدام شده است! پرونده ۹ نفر دیگر از معدومین در دادسرای انقلاب اسلامی شیراز در حال بررسی بوده است، که بدون مطالعه مفاد پرونده و طی مراحل آئین دادرسی توسط خلخالی طی کمتر از پنج ساعت محاکمه و اعدام شدند. این گزارش رسمی قضائی از مهمترین اسناد دادگستری در دوران جمهوری اسلامی است. به نوشته عندلیب «بررسی های معموله از ناحیه دادگاه انقلاب اسلامی شیراز و اعتراف صریح آقای خلخالی نشان می دهد که هیچگونه بازجویی، تحقیق و احضار شهود و شاکی به دادگاه وی و ملاحظه مطالعه پرونده ازناحیه شیخ صادق خلخالی انجام نگرفته است و مدعی در امر جنائی نیازی به تحقیق و دلیل نداشته، و صدور حکم اعدام انسانها برایش راحت تر از خوردن یک استکان آب است.» به دنبال انتشار گزارش رسمی قضائی حاکم شرع شیراز و نامه آقای محلاتی به رهبر جمهوری اسلامی فشار محلی بر حاکم شرع مستقل دادگاه انقلاب شیراز از سوی دفتر امام جمعه و سپاه پاسداران به شدت افزایش یافت، تا حدی که عندلیب مجبور شد این بار مستقیما برای شخص اقای خمینی نامه بنویسد و از ایشان تقاضا کند که برای بررسی وضعیت دادگاه انقلاب شیراز هیأت بازرسی و تحقیق اعزام کنند. پاسخ دادخواهی‌های عندلیب چه بود؟ در ملاقات با بهشتی رئیس دیوان عالی کشور وی بر لزوم هماهنگی حاکم شرع شیراز با آقای دستغیب امام جمعه شیراز تأکید کرد وبه عندلیب گفت با توجه به نظر منفی ایشان نسبت به شما، دیگر نمی توانید به عنوان حاکم شرع دادگاه انقلاب به شیراز بروید. عندلیب احساس می کند که نظام جمهوری اسلامی به قضات مستقلی امثال او احتیاج ندارد. نظام حاکم شرع مطیع نماینده ولی امر یا فرمانده سپاه می پسندد که مانند جنازه در دستان مرده شور بی اراده هرچه گفتند و هرچه خواستند از دادگاه انقلاب بیرون آورد.

فصل چهارم. عده‌ای بنام اسلام هرچه می‌خواهند می‌کنند

فصل چهارم. عده‌ای بنام اسلام هرچه می‌خواهند می‌کنند

آقای محلاتی در مصاحبه مرداد ۵۹ خود گفته است: «متاسفانه اتحاد عمیق دینی که بر مردم حاکم بود از بین رفته است و مشهود است که مردم به دسته های مختلف گروه بندی شده و هر گروهی خودکام و از دید خود عمل می نمایند و غم انگیزتر آن که عده ای بنام اسلام هرچه می خواهند می کنند و این حال بزرگترین خطر برای مردم یک کشور است.» او علت کناره گیری خود را اینگونه تشریح کرده است: «در وضع فعلی چون إحساس کردم در مسائل مربوط به منطقه که باید أساس آن شورا و مشورت قرار داده، و بر این أساس أمور را حل و فصل نمود، متاسفانه افرادی که شوق و اشتهای زیادی در دخالت أمور داشتند طبعا بدون مشورت کار می کردند و متاسفانه بسیاری از کارها برخلاف در آمد و خراب شد، قهرا از دخالت خودداری می کردم.» او تذکر می دهد که اعدام متهمین خارج از قانون مصوب شورای انقلاب مجاز نبوده است. پنج نفر از اعدام شدگان ۱۲ تیر ۵۹ شیراز حتی مطابق همین قانون نباید اعدام می شدند!

به نام اسلام هرچه می‌خواهند می‌کنند

فصل پنجم. پاسخ آقای خمینی به نامۀ آقای محلاتی

آقای خمینی در سخنرانی خود ۱۷ روز بعد از اعدامهای مورد بحث شیراز و ۴ روز بعد از نامه اعتراضی آقای محلاتی صریحا از دادگاههای انقلاب و شخص صادق خلخالی دفاع کرده است. آقای خمینی از عفو دستگیرشدگانی که مرتکب قتل نشده بودند به درخواست برخی از غیرانقلابی ها و نیز عدم دستگیری دیگر افراد ابراز ندامت می کند. به نظر ایشان باید این زندانی ها اعدام می شدند و افراد بیشتری نیز زندانی می شدند. بعضی از غیرانقلابی های تحصیل کرده‌ی غرب از اعدام‌های خلخالی نزد رهبر انتقاد کرده‌اند و حتی از فرط ناراحتی گریسته اند. آقای خمینی انتقاد را وارد ندانسته و از اعدامهای خلخالی حمایت کرده است. آقای خمینی در پاسخ کتبی به آقای محلاتی نوشته است: «راجع به مسائلی که در کشور می‌گذرد، و بعضی از آنها موجب نگرانی جنابعالی شده است باید عرض کنم که این نگرانی برای اینجانب نیز هست، ولی خاطر شریف مستحضر است که این انقلاب بزرگ از بهترین انقلابهائی است که در جهان بوده است و دنیا بی انقلاب نمی‌شود و معقول نیست همه چیز موافق دلخواه باشد.» مناقشه اصلی آقای محلاتی به عملکرد دادگاه‌های انقلاب و مشخصا به رئیس دادگاه ویژه انقلاب منصوب مستقیم شخص آقای خمینی بود. مقام رهبری مصلحت ندید کلمه ای در این زمینه توضیح دهد. عدم پاسخ آقای خمینی به این معنی است که قضاوت انقلابی یعنی درک مصالح انقلاب و همسویی قاضی با مقاصد انقلابیون و نهادهای انقلابی. و بعد از سی و شش سال در هنوز بر همان پاشنه می چرخد. «معقول نیست همه چیز موافق دلخواه باشد.» این لبّ پاسخ آقای خمینی است. ایشان دارد به آقای محلّاتی می‌گوید: مقدمۀ اول: ملالت شما از این است که امور کشور موافق دلخواه شما نمی‌چرخد. مقدمۀ دوم: اما دلخواه شما سلیقۀ شخص شماست، والا امور من‌حیث‌المجموع در راستای اهداف انقلاب باضابطه پیش می‌رود. نتیجه: انتظار رعایت دلخواه و سلیقۀ شخصی افراد در سطح کلان کشور امری معقول نیست! به‌عبارت‌دیگر دارد می‌گوید: آقای محلّاتی مناقشه‌های شما غیرمعقول است، بحمدالله با رهبری فقیه عادل انقلابی عارف به زمان کشور در امن و امان و صراط مستقیم است.