سخنرانی

سخنرانی

سهم قیام حسینی در تکوین هویت شیعی

چکیده:هویت شیعی یعنی آنگونه که در طول تاریخ شیعه به آن شناخته شده است. عاشورا نماد اصلی هویت شیعی است. در این مسئله شهادت مظلومانه امام حسین بیشترین تاثیر را داشته است. لوازم این هویت اصلی عبارتند از: ۱) ظلم ستیزی و شهادت طلبی؛ ۲) سنی ستیزی؛ ۳) قدیس‌سازی و غلّو؛ ۴) جزئیات تاریخی بر فراز ارزشهای دینی؛ ۵) تقدم عزاداری بر شادی؛ ۶) رواج فرهنگ عمومی خرافی مداحان و روضه‌خوانان؛ ۷) تطبیق واقعه بر سیاست روز. اطلاعات توده مردم از جزئیات عاشورا از هر امر دینی دیگری بیشتر است! آیا این همه تکرار وقایع تاریخی و نپرداختن به مباحث اصلی دینی صحیح است؟ دیگر ائمه اهل بیت چقدر بر اساس موازین قیام حسینی قابل ارزیابی هستند؟ اسلام و تشیع فقط امام حسین نیست! دیگر ائمه همانقدر نماد تشیع هستند که امام حسین! در حق واقعه عاشورا غلو نکنیم، و آن را ملاک منحصر حق و باطل نگردانیم. اگر کسی هر روز را عاشورا و هر جا را کربلا نکرد، قابل ملامت نیست! اجزای مذهب باید متناسب رشد کنند. در تشیع، عزاداری محرم رشد سرطانی داشته در حالی که دیگر مؤلفه های مذهب رشد چشمگیری نداشته‌اند.
در متون روایی ما دو دسته روایت هویتی به چشم می خورد. دسته اول: اگر بر حسين گريه كني و آب ديدگان تو بر روي تو جاري شود حق تعالي جميع گناهان صغيره و كبيره ترا مي آمرزد خواه اندك باشد و خواه بسيار. دسته دوم: با این‌که [تنها با زبان] با ما باشید از آتش رهایی نخواهید یافت، و بر خدا حجتی نخواهید داشت. هر که عملا از خدا اطاعت کند او ولیّ ماست، و هر که معصیت خدا کند، دشمن ماست. جز با عمل صالح و پرهیزکاری به ولایت ما نمی رسید. مطابق دسته اول دستگاه امام حسین با دستگاه خدا و پیغمبر فرق دارد. مبنای آن دستگاه گریه بر مصیبت حسین و معصیت شویی عزاداری است. دسته دوم ملاک فلاح ایمان و عمل صالح است. در دستگاه نخست عزاداری موضوعیت دارد، در حالی که در دستگاه دوم عزادری طریقیت دارد، اگر باعث تحول روحی شد ثواب دارد والا فایده‌ای ندارد. دسته اول بقدری در کتب روایی شیعه گسترده است که جراحی آن مثل سرطان بدخیم می ماند. اگر بخواهند تشیع را با تراز این روایات که متعلق به زمانه‌و شرایط دیگری است منطبق کنند جز ترسیم سیمایی خرافی و قدیس‌مآبانه (همانند مسیحیت مورد بازخواست قرآن) چه می‌ماند؟ یا چه مانده است!؟

سخنرانی

بازخوانی خطبه پیامبر در غدیر خم

چکیده: در روز ۱۸ ذیحجه سال دهم هجری پیامبر (ص) ولایت علی بن ابی طالب (ع) را در غدیر خم رسما به مسلمانان اعلام کرده است. چگونه می‌توان به متن این خطبه دست یافت؟ همان متنی که پیامبر یقینا آن‌را بر زبان رانده است. متن این خطبه در قرن سوم در منابع معتبر شیعه و سنی از «چهار خط» تجاوز نمی‌کند. حال آن‌که طول این خطبه در منابع شیعی قرن ششم بیش از بیست صفحه است. طی چهار قرن متن خطبه غدیر خم «هشتاد برابر» شده است! برای دست‌یابی به متن مطمئنی از خطبه تاریخی غدیر خم بیست کتاب معتبر اقدم سنی و شیعه انتخاب کرده‌ام، از هر مذهب ده کتاب. شش کتاب معتبر اقدم اهل سنت اجمالا واقعه غدیر خم و خطبه پیامبر را روایت کرده‌اند: مسند احمد بن حنبل (م۲۴۱)، صحیح مسلم (م۲۶۱)، سنن ابن ماجه (م۲۷۵)، انساب الاشراف بلاذری (م۲۷۹)، سنن ترمذی (م۲۷۹) و السنن الکبرای نسائی (م۳۰۳). اینکه سیره ابن إسحاق (م۱۵۰)، سیره ابن هشام (م۲۱۸)، صحیح بخاری (م۲۵۶) و سنن ابی داود (م۲۷۵) خطبه پیامبر در غدیر خم را نقل نکرده اند، غدیر خم را زیر سوال نمی‌برد، اما تعصب مذهبی این نویسندگان را به عنوان احتمالی قوی در عدم نقل واقعه مذکور خاطرنشان می‌سازد. اینکه حدیث متواتری از خطبه پیامبر در کتاب صحیح امام بخاری نقل نمی‌شود، حال آن که حداقل بخشی از آن در صحیح امام مسلم نقل شده محقق منصف را به فکر فرو می برد. اینکه امام أبو داوود از حدیث متواتر و حداقل صحیح خطبه پیامبر (ص) در غدیر خم که در دست داشته تنها دو کلمه «اما بعد»! آن را نقل کرده و از خیر نقل بقیه گذشته است، معنایش چیست؟!
از ده کتاب اقدم معتبر شیعی چهار کتاب متعرض بحث غدیر خم و خطبه پیامبر (ص) در این روز نشده‌اند. من لایحضره الفقیه صدوق، نهج البلاغه سید رضی، و تهذیب و استبصار طوسی، که کتب فقهی یا ادبی بوده‌اند. شش کتاب گزیده شیعی که درباره غدیر خم بحث کرده‌اند عبارتند از: ایضاح فضل بن شاذان (م۲۶۰)، تاریخ یعقوبی (۲۸۴)، کافی کلینی (۳۲۹)، کمال الدین صدوق (۳۸۱)، ارشاد مفید (۴۱۳)، و امالی طوسی (۴۶۰). متن خطبه غدیر خم پیامبر (ص) در منابع مذکور سه گونه روایت شده است: گونه اول منحصر در اولویت پیامبر بر مردم نسبت به خودشان، اعلام ولایت علی بن ابی طالب و چند دعا؛ گونه دوم حدیث ثقلین به عنوان خطبه غدیر؛ و گونه سوم مجموع دو متن قبلی. در مجموع در دوازده کتاب اقدم معتبر سنی و شیعه در نقل مستند خطبه غدیر خم پیامبر (ص) بین سنی و شیعه اتفاق نظر کامل است! در هیچیک از کتب منتخب شیعه باب یا فصلی مخصوص خطبه پیامبر (ص) در غدیر خم منعقد نشده است. بر أساس منابع منتخب که اقدم کتب معتبر سنی و شیعه بودند می‌توان گفت: رسول خدا (ص) یقینا در حجة الوداع در غدیر خم در حضور انبوه مسلمانان خطبه خوانده است. مفاد اصلی این خطبه یقینا درباره ولایت علی بن ابی طالب (ع) بوده است. علاوه بر آن مطمئنا پیامبر درباره ثقلین – کتاب خدا و عترت و اهل بیتش – در حجة الودع بیش از یک بار سخن گفته از جمله در غدیر خم. یقینا مسلمانان خطبه پیامبر (ص) در این دو محور را شنیده‌اند. بنابراین در اصل صدور خطبه در حد فوق کمترین تردیدی نیست.
اکثریت مسلمانان یعنی اهل سنت مفاد خطبه پیامبر (ص) را به گونه‌ای معنی کردند که هیچ تاثیری در شاکله معرفت اسلامی و جانشینی پیامبر نداشت. شیعیان خطبه پیامبر (ص) را به گونه‌ای درک کردند که پیامبر در این این خطبه نه تنها شاکله معرفت اسلامی را از طریق معرفی ثقلین برای پیروانش تعیین کرده، بلکه سمت و سوی جانشینی سیاسی خود را نیز مشخص کرده است. فهم تشیع با خطبه پیامبر (ص) – مطابق تحقیق موجود – منطبق است، و به نظر می‌رسد اهل سنت به مفاد این خطبه مهم توجه و عمل نکردند. چرا؟ شیعه شرمنده نباشیم. ما به پیروی امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (ع) افتخار می‌کنیم و معتقدیم به وصیت رسول خدا (ص) در غدیر خم در تمسک به ثقلین عمل کرده و ولایت علی (ع) را پذیرفته‌ایم.

سخنرانی

بازخوانی سنت ابراهیم خلیل الرحمن

چکیده: بحث در دوازده نکته قرآنی متمرکز شده است. چرا ابراهیم فاخر ترین پیامبر خداوند است؟ سزاوارترین مردم به ابراهیم چه خصوصیاتی دارند؟ چرا خداوند ابراهیم را پدر مومنان معرفی کرده و نام دین او را اسلام نهاده است؟ ابراهیم چه نسبتی با توحید دارد؟ چرا مفسران إصرار دارند آزر که قرآن صریحا پدر ابراهیم معرفی است را عموی تبراهیم بدانند؟ نحوه مواجهه ابرهیم با پدر مشرکش چگونه بود؟ چرا ابراهیم بت شکن تبرش را به گردن بت بزرگ انداخت و او را نشکست؟ چرا آتش ابراهیم را نسوزاند؟ چگونه پرسش ابراهیم از معاد مخل ایمان او نبود؟ بشارت کدام فرزند در کهنسالی به ابراهیم داده شد؟ إسحاق یا ابراهیم؟ ابتلای عظیم ابراهیم با قربانی کردن کدام فرزند محقق شد؟ اسماعیل یا إسحاق؟ از معمار کعبه و معلم حج چه می دانیم؟ معنای امامت ابراهیم چیست؟ زمامداری سیاسی؟ مقام اخلاقی ابراهیم چه مقامی است؟
سزاوارترین مردم به اولیاء دین آنها نیستند که سنگ اولیاء را به سینه می زنند. ملاک سزاواری تبعیت عملی است. ابراهیم پدر حقیقی هر موحد و مومنی است. در خانواده ایمانی هر که از ابراهیم در نظر و عمل تبعیت کند فرزند اوست. مفسران آزر را عموی ابراهیم معرفی کرده اند، چرا که با نظریه کلامی – پدر پیامبر نمی تواند موحد نباشد! – سازگار نیست. راستی دلیل این نظریه کلامی چیست؟ و چقدر توان هماوردی با مفاد این آیات دارد؟ ادب ابراهیم نسبت به پدر مشرک چیزی است که باید اسوه ما قرار گیرد. تا آنجا که اطمینان به دوزخی بودن افراد نداشته باشیم، می توانیم برایشان آمرزش بخواهیم.
می توان از أصول دین و مذهب هم پرسید. این پرسشها منافاتی با ایمان ندارد. پرسش خط قرمز ندارد. متولیان رسمی دین که جلوی پرسشگری مردم را می گیرند با مشی ابراهیم خلیل الرحمن و خدای او بیگانه اند. پسر ذبیح ابراهیم إسحاق بوده یا اسماعیل؟ در میان مفسران کم نیستند آنها که ذبیح را إسحاق معرفی کرده اند. امامت ابراهیم منحصر در یا معادل با زعامت سیاسی نیست، بسی بالاتر است. این امامت رهبری معنوی و دینی است. شیعیان این آیه را مبنای اصل مذهبی امامت دانسته اند و با آن زمامداری خلفای اهل سنت را بالکل نامشروع دانسته اند. زمامداری شاهان و رهبران شیعه هم تفاوت چندانی با شاهان و خلفای اهل سنت نداشته است. برای ابراهیمی بودن باید خالصانه در راه خدا از عزیزترین‌ها گذشت. دنیا را فدا کرد تا به آخرت که باقی است رسید.

سخنرانی

صالحی نجف آبادی و تفسیر آیۀ تطهیر

چکیده: ۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۶ یازدهمین سالگرد درگذشت مورخ صاحب سبک تاریخ اسلام، قرآن پژوه، حدیث شناس و فقیه معاصر نعمت الله صالحی نجف آبادی است. در بزرگداشت یاد کسی که از او بسیار آموخته ام و بر گردنم حق استادی دارد، متن ویراسته سخنرانی مورخ ۱ تیر ۱۳۸۵ در تهران همراه با فایل صوتی آن برای نخستین بار منتشر می شود.
ویژگی اصلی صالحی، نبرد علمی او با غلو در اندیشه تشیع بود. او مروج رویکرد بشری به مسئله امامت بود و کوشش می کرد آنچه که در تاریخ درباره ائمه اتفاق افتاده، با بیانی عقلی تبیین و به مردم تفهیم کند. پیام کتاب شهید جاوید از مهمترین آثار حوزه های علمیه در قرن اخیر این بود که امام حسین کار معقولی انجام داد، من (صالحی) می خواهم آن را به شکل معقول گزارش کنم. ائمه سیاست ورزیشان بشری بوده نه فرا بشری.صالحی حدیث شناسی متبحر بود و احادیث را علاوه بر روش سنتی رجال و درایه مورد نقد تاریخی و نقادی قرآنی قرار می داد، به عنوان نمونه روایت «الامام یعلم ماشاء، متی شاء» که پایه بسیاری از آراء کلامی در علم لدنی ائمه است، بر اساس تحقیقات او یک روایت غیرمعتبر است.
به نظر صالحی قرآن یک نزول بیشتر ندارد و آن نزول تدریجی در طی ۲۳ سال است، و اصولاً امکان ندارد چیزی به عنوان نزول دفعی محقق شده باشد. یکی از آراء بدیع صالحی تفسیر وی از آیه مودت است: «قل لااسئلکم علیه اجرا الّا المودة فی القربی» قول مشهور در تفسیر آیه این است که پیامبر اجری را برای رسالتش نمی خواهد مگر دوستی با اقربایش. مطابق تحقیقات وی این آیه، آیه مکی است نه مدنی، و زمانی نازل شده که پیامبر هنوز به مدینه نرسیده که دولت تشکیل دهد. مقابل او کفار قریش هستند، سخن پیامبر هم این است، مردم! من از شما اجری نمی خواهم، فقط من از قُربای شما هستم، من هم قریشی هستم مثل شما. حداقل ارزش خویشاوندی مرا با خودتان حفظ کنید، مرا آزار ندهید، آزادم بگذارید تا سخن خدا را در بین شما تبلیغ کنیم. استثناء هم استثنای منقطع است. وقتی ما پیش فرضهای فراوان مذهبی داشته باشیم ، قاعدتاً آیات قرآن را هم به گونه ای دیگر – نادرست – می فهمیم و اتفاقاً یکی از مشکلات ما به عنوان شیعه، این است که بواسطه همین زمینه ذهنی، برخی از آیات را از سیاق خود خارج می کنیم و می خواهیم اصول مسائل مذهبی خودمان را به قرآن تحمیل کنیم.
شاه بیت غزل صالحی نجف آبادی بحث منتشر نشده اش در تفسیر آیه تطهیر است. نکات بدیع تفسیر وی: یک. معنای اهل بیت در آیه تطهیر اولا اهل بیت نبوت است نه اهل بیت نبی، پس شامل خود پیامبر هم می شود. ثانیا نه منحصر در زنان پیامبر است نه منحصر در خمسه طیبه. مراد معنای عرفی و لغوی اهل بیت است که شامل همسران، فرزندان و فرزندزادگان، دامادها، عموها و عموزادگان هم می شود. دو. اراده بکاررفته در آیه اراده تشریعی است نه تکوینی همانند اراده در آیه طهارت. آیه در سال ۱۸ بعثت نازل شده. اگر قرار است اهل بیت با اراده تکوینی الهی از رجس مطهر شده باشند لازمه بیّن الفسادش غیرمطهر بودن پیامبر به مدت ۱۸ سال است!خداوند فرموده است که من می خواهم که این بیت – بیت نبوت – بیت رفیعی باشد. شما به شرافت بعثت نبی مفتخر شده اید. اگر می خواهید عضو این خانه باشید تا به درد این بیت بخورید، و عنوان فاخر اهل بیت نبی شامل شما شود، جانتان را اختیارا از رجس گناه پاکیزه کنید. برخی از زنان پیامبر متأسفانه به دستور خداوند عمل نکردند و بعد از پیامبر بحرانهای اجتماعی سیاسی آفریدند. سه. اجماعی است که واقعه کساء بعد از نزول آیه تطهیر اتفاق افتاده است، نه همزمان با آن! حدیث کساء یک مسئله است و آیه تطهیر مسئله دیگری است. آیه تطهیر نازل شده، عمومیت دارد و همه اهل بیت را به اراده تشریعی شامل می شود. اما حدیث کسا منحصر به خمسه طیبه است. سوال جدی تری که دیگرصالحی وارد آن نشده این است که بحث عصمت ائمه از چه زمانی در میان ما به اندیشه مسلط تبدیل شده است؟

سخنرانی

تأملی درباره وحی

چکیده: نقد نظریه رؤیا پنداری وحی دکتر عبدالکریم سروش: «قرآن یا کلامی است مستعار، مخلوق ذهن و محصول تجربه محمّد (ص) (فرضیه اوّل: قرآن کلام محمد)، یا رؤیایی است جاندار و مخلوق خیال خلّاق و صورتگری محمّد (فرضیه دوم: محمّد: راوی رویاهای رسولانه).» ابتدا هر دو نظریه با کلمات صاحب آن تقریر و سپس نقد شده است.
نقد نظریه اول: گیریم تمام کوششهای صاحب محترم نظریه موجه باشد، در این صورت همه اشکالات پیش گفته از خدا به رسولش منتقل شده، بی آنکه حل شده باشد. قبلا خدا این اشکالات را مرتکب شده بود، اکنون پیامبرش! صورت مسئله «کلام الهی» پاک شده است، نه اینکه حل شده باشد. این نظریه کدام مشکل کلام باری را حل کرده است؟ با راززدایی، قرآن اکنون کلام بشری است با همه محدودیتها و فهم ناقص بشری و هیچ قداستی ندارد. آیا از عالم غیب راز زدایی کردن چیزی برای غیب باقی می گذارد؟! اسلام «خدامحور» به اسلام «پیامبرمحور» تنزل یافته است. این نظریه وحی الهی را به بُعد بشری پیامبر «أنَا بشر مثلُکُم» تنزل داده و به آن مباهات کرده است. این اسلام محمد محور چیزی از قبیل مسیحیت عیسی محور شده است. وحی الهی به امری جوشیده از ذهن و ضمیر بشری به نام محمد بن عبدالله (ص) تنزل یافته، همچنانکه مثنوی معنوی از درون جلال الدین بلخی جوشیده است، بدون هیچ تفاوتی. هر دو به یک میزان الهی و انسانی اند! بشری بودن معرفت دینی با بشری کردن خود دین تفاوت ماهوی دارد. آنچه در قبض و بسط شریعت صورت گرفت کوشش برای اثبات بشری بودن معرفت دینی بود، آنچه در قرآن کلام محمد (ص) با عنوان بسط تجربه نبوی صورت گرفته بشری کردن خود دین است. پرسش اساسی این است: وقتی خود دین بشری شد، دین بودن دین به چیست؟ این محصول بشرساخته به چه دلیل دین خداوند است؟
نقد و بررسی نظریه دوم: این تبیین در صورتی مقبول خواهد بود که بین این تبیین و فوائد یا امتیازات دوازده گانه اش با رؤیا پنداری وحی «تلازم» برقرار باشد و رؤیا پنداری وحی «نظریه بی بدیل» باشد. نظریه بدیل رویا پنداری وحی، نظریه تاویل به معنی برخورداری تمام آیات از یک وجود متعالی است به نحوی که نسبت بین آیات و این وجود متعالی نسبت مثال و ممثل است. این نظریه برگرفته از تفسیر المیزان سید محمد حسین طباطبایی می باشد. برخلاف نظریه رؤیا پنداری وحی که فاقد هرگونه پشتوانه و دلیل قرآنی است (و البته خود را به چنین پشتوانه و دلایلی هم نیازمند نمی داند!) بلکه با بسیار از أصول تعالیم قرآنی در این زمینه ناسازگار است، نظریه تاویل وجود متعالی در سازگاری کامل با تعالیم یادشده است. صاحب نظریه خود را مسئول تبیین علم تعبیر رؤیاهای رسولانه نمی داند. معلوم نیست این علم با علم تعبیر خواب چه شباهت و تفاوتی دارد؟ اگر تفسیر قرآن به تعبیر رؤیا تبدیل شود با عنایت به شخصی بودن و بین الاذهانی نبودن آن، مدعیات این علم جدید را چگونه می توان ابطال کرد؟ نظم خاص قرآن که صاحب نظریه رؤیای رسولانه آن را «نظم پریشان» خوانده است نظریه بدیل دارد. از جمله نظریه «نظم حلقه ای» متون باستانی که نخستین بار توسط خانم ماری داگلاس ارائه شد. نخستین محققی که این روش را در قرآن بکار گرفت مایکل کیپرس است. او در باره سوره مائده کتاب نوشته و اخیرا نیز کتاب مستقلی درباره «نظم قرآن: تحلیل بلاغی» منتشر کرده است. ادعای «نظم پریشان» تنها بعد از ابطال مستدل این نظریه مقتدر بدیل مسموع خواهد بود. نقض قوانین طبیعت و علیّت تلازمی با نظریه رؤیا پنداری وحی ندارد. زبان علمی هر دوره ای در دوره های قبل و بعد جاری نیست. أصلا متون دینی برای حل چنین مسائلی نیامده اند. اگر به زبان علمی مقبول قرن بیست و یکم عظمت خدا تبیین شده بود مخاطبان عصر نزول و بیش از دوازده قرن بعد از آن آیا از چنین امر علمی مدرن چیزی می فهمیدند؟! این اشکال که علم خداوند به نادرست بودن این أمور علمی در زمان نزول واقف بوده پس نباید به غلط چیزی نازل کند، پاسخش این است که قرآن و هر متن دیگری که قرار است در حد فهم انسان باشد ولو گوینده اش خداوند باشد چاره جز سخن گفتن در چارچوب فرهنگ زمانه ندارد. صاحب نظریه کجا لزوم علمی بودن متن قرآن را اثبات کرده است؟ علمی مطابق کدام دوران؟ نظریه وحی رویای رسولانه نظریه های بدیل مقتدری دارد. این نظریه های بدیل با هزینه های بسیار کمتر، ادله و مویدات متعدد قرآنی کلیه مشکلات را البته در حد توان انسانی حل می کنند بی آنکه نیازمند تکلفات نظریه یادشده باشد. نظریه رویا پنداری وحی دلیل معتبری ندارد، با ابهامات و اشکالات متعددی هم روبرو است، لذا قابل پذیرش نیست.

سخنرانی

علمای ابرار

چکیده: اهمیت میراث امام جعفر صادق (ع) به میزانی است که از شیعه به عنوان «مذهب جعفری» یاد می شود. به لحاظ کمّی روایات باقیمانده از این امام همام پس از امام علی (ع) بیشترین حجم از روایات شیعی را تشکیل می دهد، به زبان آمار حداقل یک سوم روایات اهل بیت از امام صادق (ع) روایت شده است. امامت کانونی ترین اصل اسلام شیعی دو نظریه دارد: نظریه رسمی و نظریه علمای ابرار. این دو نظریه حداقل در شش محور اشتراک نظر دارند: اول. شأن اصلی امامت مرجعیت معرفت دینی پس از قرآن کریم و سنت پیامبر (ص) است. دوم. امامان اهل بیت (ع) اسوه های اعلای دینی بوده اند. ایشان هرگز مرتکب معصیت خدا نشده اند. سوم. ائمه هدی (ع) اعلم و اتقای زمانه خود بوده اند. چهارم. علی بن ابی طالب (ع) جانشین بلافصل رسول خدا (ص) بوده است. پنجم. امامت مورد بحث مقامی انتصابی بوده و منوط به انتخاب مردم نیست. ششم. تبعیت و اطاعت از امامان اهل بیت (ع) شرط تشیع است.
نظریه علمای ابرار حداقل در پنج محور با نظریه رسمی اختلاف دارد: اول. نصب امیرالمؤمنین (ع) توسط پیامبر (ص)، و نصب هر امام توسط امام بعدی صورت گرفته است، بر خلاف نصب پیامبر (ص) که الهی بوده است. دوم. علم پیامبر (ص) لدنی بوده نه اکتسابی. ائمه علمشان اکتسابی بوده است مستقیم یا غیرمستقیم از پیامبر. سوم. لازمه اکتسابی بودن علم این است که آراء ائمه هدی اجتهادات ایشان از کتاب و سنت بوده است. چهارم. ائمه هدی در طهارت نفس، مخلَص و مزکی و مهذب و متقی بودن سرآمد بوده اند. اما این طهارت مبتنی بر «اراده تکوینی» خداوند نبوده تا امکان صدور معصیت از ایشان منتفی باشد، هرچند ایشان اختیارا مرتکب معصیت اعم از کبیره و صغیره نشده اند. پنجم. شارع بالذات خدا است و شارع بالعرض تنها رسول اوست ولاغیر. امامان اهل بیت (ع) ناقل امین تشریعات نبوی بوده اند. در نظریه رسمی ائمه (ع) نیز همانند پیامبر (ص) شارع هستند. «نظریه علمای ابرار» مطابق اصل است، چرا که ائمه انسانهایی هستند مثلا بقیه مردم با فضائل علمی و عملی اکتسابی. اما نظریه رسمی خلاف اصل است چرا که آدمیانی با سرشت متفاوت، با فضائل خارق عادت، و استثنائی معرفی شده اند. لذا این نظر رسمی است که باید اقامه دلیل کند، و اگر نتوانست دلیل معتبری اقامه کند از حجیت و صحت ساقط است. اختصاصات نظریه رسمی امامت مطلقا فاقد دلیل قرآنی مستقل است. امامت در نظریه رسمی نظریه ای هم عرض نبوت است و ائمه جز در وحی رسالی هیچ فرقی با پیامبر ندارند. سؤال جدّی: چرا نظریه ای با این اهمیت در قرآن مطرح نشده است؟ این دیگر تعداد فروع فقهی نیست، اصلی اعتقادی است هم وزن کتاب خدا که بدون تمسک به آن ضلالت حتمی است. اگر وزن آن چنین است عدم پرداختن آن به حدّ کافی در قرآن اغراء به جهل است. آیا همین نپرداختن به امهات بحث امامت در قرآن بزرگترین دلیل کاستی نظریه رسمی نیست؟ میزان جعل کارخانه روایت سازی غلات در این موضوعات اعتقادی به میزانی است که بدون اطمینان به صدور مستقل هریک نمی توان فلّه ای ادعای تواتر کرد. بر اساس ارزیابی سندی و متنی محمّد باقر بهبودی از حدیث شناسان معاصر در کتاب صحیح الکافی از ۱۰۱۵ روایت کتاب الحجّه کافی تنها ۱۰۱ حدیث (یعنی ۱۰ درصد) به عنوان صحیح یا معتبر تلقی شده است. کتاب الحجة ۱۳۰ باب دارد. بنا برتحقیق بهبودی، در ۷۷ باب آن (یعنی ۵۹٪ أبواب) حتی یک روایت صحیح هم به چشم نمی خورد! اکثر قریب به اتفاق این أبواب درباره علم لدنی ائمه است. در نظریه علمای ابرار برخی نکات نظریه رسمی قابل تبیین نیست. از جمله: امامت در خردسالی، و غیبت. نظریه علمای ابرار در این نکات قائل به «توقف» است نه «انکار». مجموعه روایات امامان نهم، دهم و یازدهم مجموعا حدود چهار درصد مجموعه روایات ائمه اهل بیت است.

سخنرانی

از کلمة الله تا احمد و کلام الله

چکیده: عیسی مسیح به معرفی قرآن هفت اختلاف اساسی با عیسی در مسیحیت موجود دارد: یک. عیسی در مسیحیت پسر خداست. عیسی در اسلام پسر مریم است که به أراده الهی به دنیا آمده است. دو. عیسی در مسیحیت خدای پسر، و یکی از اقانیم تثلیث است. عیسی در اسلام بنده و رسول خداوند است. سه. عیسی در مسیحیت به صلیب کشیده شد، و رنج او کفاره گناه نخستین و گناه همه مسیحیان است. عیسی در اسلام شهید نشد، خداوند او را بسوی خود برکشید. چهار. عیسی در مسیحیت موجود «کتاب الهی» به ارمغان نیاورده، او خود خدای مجسم در میان مردم بود. «عهد جدید» کتابی است که توسط پنج نفر مشخص نوشته شده است. گزارشی است از زندگی و آراء عیسی مسیح به روایت برخی پیروان او. در اسلام «انجیل» کتابی واحد و کتابی الهی است که خداوند به پیامبرش عیسی مسیح «وحی» کرده است. معادل اناجیل اربعه موجود سیره ابن إسحاق و سیره ابن هشام و بخش پیامبر تاریخ طبری است نه قرآن کریم! پنج. عیسی در مسیحیت ناجی نهایی است، یعنی برای نجات اخروی به غیر او از جمله پیامبری پس از او نیازی نیست. حال آن‌که عیسی مسیح در اسلام پیامبری است که به پیامبر بعد از خود بشارت داده و او را معرفی کرده است. شش. رهبانیت از موازین کلیساست. اسلام این امر را «بدعتی از سر خیرخواهی» معرفی کرده است. هفت. مسیحیت موجود «عیسی محور» است. اسلام همه ادیان الهی از جمله مسیحیت را خدامحور و موحد معرفی کرده است. پیامبر اسلام طی هشت اصل کلی در قرآن معرفی شده است: یک. محمد بن عبدالله بشری مثل دیگر آدمیان بوده است، نه در تولدش اعجازی بوده، نه در مرگش. زندگیش هم مثل بقیه مردم بوده است. امتیاز ایشان به وحی خارج از وجود ایشان بوده نه امری اختصاصی در درون ایشان. دو. پیامبر امّی بوده، اهل امّ القراء (مکه) که خواندن و نوشتن نمی دانسته است. سه. محمد بن عبدالله هیچ نقش فاعلی در تکوین وحی نداشته است. او گیرنده وحی بوده نه مولد آن. او حتی نمی دانسته چه زمانی وحی بر او نازل می شود. چهار. اسلام دینی «خدامحور» است، ما «محمدی» نیستیم، مسلمانیم! تسلیم خدا بودن مسلمانی است. محمد بن عبدالله پیامبر خداست نه بیشتر. پنج. محمد بن عبدالله «خاتم الانبیاء» است. او «مؤید» پیامبران الهی پیشین، «زینت» پیامبران و «آخرین» ایشان است. پرونده وحی رسالی و نبوت با محمد مصطفی بسته شده است. شش. دعوت او «جهانی» و خطاب به «همگان» بوده و «رحمتی فراگیر» است. هفت. او مهذب نفوس و معلم اخلاق و اسوه و الگوی انسانیت بوده است. هشت. در قرآن خطا راه ندارد. خدا حافظ کلام خود است، و قول و فعل پیامبرش در تبیین دین را نیز محافظت می کند. مسلمانان به حجیت قرآن به عنوان کلام معصوم خداوند باور دارند. کلام خداوند مستقل از شخصیت پیامبرش شکل گرفته و مقدم بر سنت او منبع اول اسلام است. سنت این پیامبر با همه احترامش زمانی پذیرفته است که تعارضی با محکمات کتاب خدا نداشته باشد. حداقل سه گروه در مورد پیامبر اسلام زیاده روی‌هایی کرده اند: یکی شیعیان غالی که برای بالابردن شأن ائمه اهل بیت بناچار اموری به پیامبر نسبت داده اند. گروه دوم جمعی از عرفا که با خوانشی ذوقی و اختراع «حقیقت محمدیه» فرهنگی مستقل از کتاب و سنت برپا کرده اند. گروه سوم جمعی از روشنفکران محترم معاصر هستند که به قصدِ خیر «مدرن کردن اسلام» ملغمه ای ساخته اند، از قبیل اینکه «وحی تابع شخصیت محمد» بوده و با فراز و فرود شخصیت او تغییر می کرده، یا آیات قرآن «تفسیر» محمد بن عبدالله از جهان است، یا آیات قرآن چیزی جز «رؤیاهای رسولانه» یا شبه رؤیا نیست، یا آیات قرآن «تأویل» رؤیاهای محمد بن عبدالله است. وقت آن رسیده است که صفوف فکری در تفکر اسلامی معاصر به شکل شفاف از هم متمایز شود. نواندیشانی که سقف اصلاح را «فکر دینی و علوم اسلامی» – که تماما بشری است – می دانند، از روشنفکرانی که «اصل اسلام» – کتاب و سنت معتبر – را هم مشمول اصلاح می دانند و نقد قرآن را نصب العین خود کرده اند.

سخنرانی

وحی و تجربه دينی

بحثی درباره وحی رسالی و تفاوت آن با تجربه دینی؛ تمایز پنج معنای وحی؛ تبدیل دین خدامحور به دین بشر محور؛ بشری بودن معرفت دینی با بشری کردن خود دین تفاوت ماهوی دارد. پرسش اساسی: وقتی خود دین بشری شد، دین بودن دین به چیست؟ این محصول بشرساخته به چه دلیل دین است؟ در این صورت، در قبال فهرست بلند عرضیات دین، آیا ذاتیات دین اصولا مصداقی خواهد داشت؟! نقد نظریات بسط تجربه نبوی، تبعیت وحی از محمد بن عبدالله (ص) و (تلویحا) قبض و بسط تئوریک شریعت؛ از تبیین‌ عرفانی نمی توان نتیجه معرفت شناختی گرفت. وحی تجربه شخصی پیامبر است. بدون سازگاری با قرآن نمی توان هیچ نظریه معتبری درباره وحی رسالی ارائه کرد.

سخنرانی

معالم دین

روی دوم سکه کوررنگی دینی در قالب خطوط کلی درمان آن مطرح شده است. اجمالا راه درمان این بیماری خطرناک در یک کلام ارتقای دانش دینی عامه مردم بویژه اطلاع همگانی از «معالم دین» است. معالم دین اصطلاحی است که امام علی (ع) و امام حسین (ع) در دو عبارت بسیار مشهور خود بکار برده اند. زمانی که «معالم هدایت» به «علائم ضلالت» تبدیل شود وظیفه ائمه اهل بیت بازگردان معالم دین به جای خود یا حداقل نشان دادن معالم دین به مردم و هشدار نسبت به نشانه های ضلالت است. اما معالم دین چه هستند؟ در این مجال به چهار مورد از معالم دین به شرح زیر اشاره می شود:
اولین نشانه: شناخت راه از بیراهه به علم تخصصی از دین نیاز دارد. یا انسان باید خودش متخصص در علوم دینی باشد یا به متخصصان این حوزه مراجعه کند. دانش تخصصی در دین حداقل چهار دانش را دربر می گیرد: دانش تخصصی به کتاب خدا، دانش تخصصی به سنت رسول او، دانش تخصصی به عقل یا رسول باطنی و دانش تخصصی به میراث علمی مسلمانان در زمینه های مورد نیاز.
دومین نشانه: مراجعه محققانه به متخصص نه تقلید متعبدانه از او. تبعیت از متخصص سه گونه متصور است: تبعیت کورکورانه، تبعیت متعبدانه و تبعیت محققانه. تبعیت کورکورانه شرعا ممنوع است. تقلید رایج در میان متدینان در احکام عملیه همان تبعیت متعبدانه است، نوع سوم تبعیت محققانه از متخصص است. لازمه‌ی اجتهاد تقلید متعبدانه نیست. تقلید متعبدانه دلیل معتبر دینی ندارد. سیره‌ی عقلا که مهمترین دلیل مجتهدان برای لزوم تقلید است، به تقلید متعبدانه دلالت نمی کند، نتیجه آن تبعیت یا مراجعه‌ی محققانه است. اگر در موردی اطمینان بر خلاف داشته باشیم در آن مورد مجاز به تبعیت از مجتهد نیستیم.
سومین نشانه: معالم دین را از متخصصان موثق استاددیده اخذ کنید نه از خودخوانده‌ها. هر که ادعایی علمی دارد ابتدا اهلیت علمیش باید اثبات شود. کسی که اساتید فن اهلیت علمی او را امضا نکرده اند دشوار است بتوان به آراء اختصاصی علمی او اعتماد کرد. خودخوانده ها یا باید نابغه باشند (که بسیار بسیار نادرند) یا احتمال خطای فاحش را در دروس و تعالیم آنان بسیار جدی بدانید.
چهارمین نشانه: اصلاح علوم دینی نه تغییر منبع دین. آنچه نیاز به اصلاح یا اجتهاد ساختاری یعنی اجتهاد در اصول و مبانی دارد علوم اسلامی است. این علوم فهم عالمان دین اعم از فقیه، اصولی، متکلم، مفسر، محدث، اخلاقی، فیلسوف و عارف بوده است. این نهایت کاری است که مجتهد در اصول و مبانی یا روشنفکر دینی یا نواندیش دینی (یا هر عنوان دیگری با پسوند «دینی» و اسلامی) می تواند و مجاز است انجام دهد. اما بازسازی یا اصلاح خود دین مطلقا چیز دیگری است. مراد از اصلاح دین «تغییر منابع دین» است. خط قرمز اصلاح معرفت دینی یا علوم اسلامی یا فهم دینی به رسمیت شناختن تمامیت قرآن به عنوان کلام الله و سنت معتبر نبوی است. درنوردیدن این خط قرمز ورود در منطقه‌ای است که کتاب و سنت به ما اجازه ورود نداده، و هیچ دلیل معتبری دیگری هم نداریم، مشخصا هیچ دلیل عقلی بر چنین امری در دست نیست. ذوقیات عرفانی و شطحیات صوفیه نمی تواند مستند تغییر مبنای منبع اول اسلام (تغییر شاکله دین) شود.
کوررنگی دینی ندیدن معالم دین است. روحانی سنتی که با تضییع أصول، به فروع و فضول تمسک کرده از یک سوی بام افتاده است، روشنفکران مسلمانی که تغییراتی در منابع دین یعنی کلام الله مجید از طریق جایگزینی آن با تفسیر نبوی از جهان، یا تعبیر رؤیاهای رسولانه یا وحی را مولود و تابع شخصیت پیامبر دانستن البته به قصد خیر تصحیح اغلاط قرآن! یا از اعتبار انداختن منبع دوم اسلام (سنت پیامبر) آغاز نموده اند، از سوی دیگر بام سقوط کرده اند. معالم دین بدون تمسک به کلام الله مجید و سنت رسول الله قابل دستیابی نیست.

سخنرانی

کوررنگی دینی

بحث «کوررنگی دینی» به مناسبت ایام قیام حسینی بحثی در راستای تحقق «بصیرت دینی، رفع جهالت و حیرت ضلالت» است. بصیرت دینی یعنی سلامت بینش دینی و عدم ابتلا به بیماری‌های مختلفی از قبیل کوررنگی، نزدیک بینی و دوربینی دینی و غیره. بیمار مبتلا به دوربینی دینی أمور نزدیک یعنی مسائل امروز دینی جامعه خود را نمی بیند، در حالی که أمور دور را درست می بیند. این أمور دور می تواند دوردست زمانی یا دوردست مکانی یا هردو باشد. بیمار مبتلا به نزدیک بینی دینی برعکس أمور نزدیک را تشخیص می دهد، اما از دیدن أمور دور عاجز است. در کوررنگی دینی بیمار قادر به درک برخی مقولات نیست، این مقولات در فرهنگ دینی مانند رنگها در رؤیت بصری ظاهری است. در حقیقت کوررنگی فیزیکی در أمور فرهنگی و دینی «کورمقوله‌ای» و نابینایی در حوزه برخی مقولات بنیادی دینی است. کوررنگی دینی دقیقا یعنی تضییع أصول وپرداختن به فروع. در تک رنگ بینی دینی فرد مبتلا به این بیماری تنها برخی مقولاتی دینی را می فهمد و در مقابل بسیاری مقولاتی بنیادی دین و مذهب را نمی بیند یاندیده می انگارد. متاسفانه بسیاری از کسانی که به نام اسلام، تشیع، فقاهت و شریعت در زمان ما سخن می گویند و تریبونهای رسمی را در اختیار دارند به یکی از این بیماری ها یعنی نزدیک بینی، دوربینی، کوررنگی، تک رنگ بینی، رنگین بینی و در مجموع اختلال در بینش دینی مبتلا هستند. اظهارنظرهای آنها که از صدا و سیما، تریبون نماز جمعه و غیر آن منتشر می شود مایه مضحکه، و وهن اسلام است. این افراد که مناصب دینی رسمی در کشور ما را تصاحب کرده اند بیمارند. بیمارانی که خود را سالم و مردم را بیمار می پندارند! آنها هنری جز بدبین کردن مردم خصوصا نسل جوان با اساس اسلام و تشیع نداشته و ندارند. در این بحث به سه پرسش اساسی پاسخ داده می شود: این گویندگان مذهبی چه نسبتی با اسلام وتشیع دارند؟ وظیفه ما در قبال این اظهارنظرها چیست؟ به چه دلیل توجیه و تبیین اینها اسلام نیست و تبیین امثال نویسنده اسلام است؟

سخنرانی

بازخوانی عدالت و امامت

اصل عدالت بعد از مرزبندی با تفکر اشعری اهل سنت قرنهاست از هرگونه مولدیت بازمانده و از به کارگیری آن در بسیاری ساحت‌های دین غفلت شده به نحوی که وجود یا عدم وجود آن در این ساحات علی السویه شده است. اگر در بحث عدالت فقط درجا زده ایم، در بحث امامت عقب رفته ایم. اصل امامت به حدی شاخ و برگ پیدا کرده که از توحید و نبوت و معاد هم تناورتر گشته و بر آنها سایه انداخته است. تلقی مسلط از امامت حداقل از قرن پنجم همان تلقی غلات معتدل یعنی «غلات مفوضه» است در مقابل غلات افراطی که برای ائمه شأن ربوبی قائل بوده‌اند. در این تلقی کار تکوین و تشریع باذن الله به ائمه تفویض شده است، و راه منحصربه‌فرد فلاح، توسل و شفاعت ایشان است. این رویکرد، ائمه را به «مجاری فیض» و عیسی‌هایی تبدیل می کند که پسر خدا نیستند، اما دارای تمام اختیارات ربوبی در تکوین و تشریع البته باذن الله هستند و خداوند کارعالم و آدم را در دنیا و آخرت به ایشان سپرده است. شخص محوری چه این شخص محمد (ص) باشد چه اهل بیت او خلاف شاکله اسلام و قرآن است. محور اسلام خداست و لاغیر. هر امر اسلامی که با مسلمات سنت معتبر ائمه (ع) سازگار باشد شیعی است. در امور اعتقادی ظن کافی نیست و افاده یقین لازم است. تمام تعالیم شیعه‌ی غلات مفوضه، اولا از سنخ ظنیات هستند، ظنیات در سند یا دلالت یا هر دو. ثانیا متعارض با مسلمات اسلامی و شیعی هستند. این تلقی اولا نه تنها مستند قرآنی ندارد بلکه با محکمات وروح قرآن در تنافی است. ثانیا با مسلمات سنت معتبر نبوی همخوانی ندارد بلکه در تخالف است. ثالثا با مسلمات سیره‌ی ائمه (ع) هم سازگار نیست، بلکه در تعارض است. اسلام شیعی در جدیدترین دائرة المعارف بین المللی با عنوان دائرة المعارف جهان اسلام (آکسفورد، ۲۰۰۹) اینگونه معرفی شده است: «از نظر شیعیان ائمه واسطه بین انسان و خدا هستند در حالی که اهل سنت به ارتباط مستقیم انسان و خدا معتقدند. در اسلام شیعی امامت هسته مرکزی ایمان است و مناسک عبادی حول امامان تحول یافته اند. فلسفه اصلی عزاداری امام حسین کفاره گناهان شیعیان است».عیب اهل سنت جمود و قشری نگری است که از آن این گروهای خشک مغز آدمکش مثل قارچ سبز می شود. عیب شیعه هم آلوده شدن آن با تفکر غلات مفوضه در حق ائمه اهل بیت (ع) است. به نظر نویسنده امامت شیعی مبتنی بر نص از جانب پیامبر یا امام قبل بوده است.

سخنرانی

نظام قانون‌گریز

در طول یک‌صد و ده سال پس از مشروطیت در ایران، شخص اول (شاه یا رهبر) در انتخابات مجلس یا نخست وزیر یا ریاست جمهور مستقیم یا غیرمستقیم دخالت می‌کرده، و انتخابات امری غالبا صوری یا تشریفاتی یا بسیار محدود بوده است. جز مقاطعی به زحمت ده یازده ساله، نمایندگان مستقل در مجلس بسیار بسیار اندک بوده‌اند. قوانین مصوب این مجالس نظر مبارک اعلیحضرت همایونی یا مقام معظم رهبری را تامین می‌کرده است. ایشان هر زمان اراده کرده اند تصویب همان قوانین را متوقف کرده‌اند، و هر زمان أراده کرده اند مجلسین شورا و سنا یا مجلس شورا و شورای نگهبان با وضع قوانینی نظر مبارک شاه یا رهبر را تامین کرده اند. شاهان و رهبران ایران تلقی صحیحی ازقانون نداشته و ندارند. قانون در نظر ایشان هرگز برای محدودیت قدرت سیاسی نبوده و نیست. قانون زمانی مورد تمسک قرار گرفته که أولا برای محدودیت نقش مردم و نمایندگان مردم باشد، ثانیا برای محدودیت مقامات زیر دست باشد. ثالثا قانون موم در دست شخص اول است و هرگونه که اراده ایشان باشد نسخ می‌شود، مسکوت می‌ماند، یا عمل می‌شود. جمهوری اسلامی با اصل ولایت مطلقه فقیه نمی‌تواند قانون گریز نباشد. یعنی قانون گریزی لازم غیرقابل انفکاک آن است. مقام ولایت مطلقه فقیه طبق تعریف «فرمان محور» است و اگر بخواهد «قانون مدار» شود باید به امری نمادین و تشریفاتی مثل شاه کشور مشروطه و ملکه انگلستان تبدیل شود. در غیراین صورت قانون مداری امری تشریفاتی و زینتی و برای اسکات خصم است نه بیشتر.

سخنرانی

آیا سعادت اخروی و همزیستی دنیوی مشروط به دین و مذهب خاصی است؟

اسلام تکثر و تنوع ادیان را در دنیا به‌عنوان یک واقعیت پذیرفته است. همزیستی دنیوی مقید به هیچ دین و آئینی نیست. با هر مجتمعی با هر عقیده و دین و آئینی ولو مشرک و ملحد و منحرف می‌توان هم‌زیستی کرد. رعایت عدالت، اخلاق، رحمت و وفای به قراردادها و عهدنامه‌ها الزامی است. همزیستی با کسانی که با دین مسلمانان به جنگ برخاسته‌اند و آنها را از خانه و کاشانه‌شان اخراج کرده‌اند غیرممکن و ممنوع است. از منظر کلامی و فقهی ایمان به خدا و آخرت و رسالت پیامبر خاتم و التزام به ضروریات اسلامی شرط رستگاری است. اما تدبر در قرآن و سنت نتیجه‌ی متفاوتی بدست می‌دهد: تدین ظاهری، دین‌داری شناس‌نامه‌ای و وراثتی، مایه‌ی رستگاری و عامل نجات اخروی نیست. عمل صالح شرط لازم رستگاری است، اما شرط کافی نیست. ایمان به‌خدا و ایمان به آخرت شرط لازم رستگاری هستند، اما شرط کافی نیستند. ایمان به همه‌ی رسولان الهی برای رستگاری طریقیت دارد، هرچند موضوعیت ندارد. اما مخالفت و عدم اطاعت از پیام اصلی هر یک از رسولان مانع نجات است. ایمان به محمد بن عبدالله (ص) و تبعیت و اطاعت از ایشان طریق اقوم سعادت است. این بحث در مقایسه با محورهای قبل در آیات کمتری مطرح شده است. سعادت و فلاح و نجات و فوز امری تشکیکی است، کامل و اکمل دارد. سعادت اخروی و همزیستی دنیوی مشروط به دین و مذهب خاصی نیست.

سخنرانی

تأملی دوباره در اسلام سیاسی

اسلام سیاسی، اسلام‌گرائی و بنیادگرائی اسلامی واژه‌های مبهمی هستند. نسخه‌ی واحد برای جریانهای متنوع مسلمان پیچیدن کاری غیرعلمی و نادرست است. صرف الهام گرفتن از اسلام دلیل جامعی برای هم‌سنخی این جریانهای بسیار متنوع نیست. قصد من «تأملی دوباره درباره‌ی اسلام سیاسی در ایران معاصر» است که جمهوری اسلامی بارزترین نمونه‌ی آن است. تجربه‌ی جمهوری اسلامی جائیش اشتباه بوده، کجایش؟ این پاسخ قابل مناقشه‌ی جدی است: جمهوری اسلامی از اساس درست بوده، برخی اشتباهات جزئی در اوائل کار پیش آمد که ناشی از بی‌تجربگی بوده و در هر نظامی پیش می‌آید. اما بعد از رحلت بنیان‌گذار جمهوری اسلامی نظام منحرف شده، و این انحراف به‌تدریج عمیق‌تر و گسترده‌تر شده است. پاسخ درست این است: جمهوری اسلامی از اساس اشکالاتی بنیادی داشته است. این اشکالات به‌تدریج بیشتر شده است. علت این اشکالات بنیادی برخی یا همه‌ی عوامل زیر است: استبداد، انحصار امور در دست بخشی از روحانیت، ولایت فقیه و عدم جدایی نهاد دین از دولت. انحراف با همین جمله آغاز شد: دیانت ما عین سیاست ماست و سیاست ما عین دیانت ما. این رویکرد هم سیاست ما را بر باد داد هم دیانت ما را. استقلال و عدم وابستگی امور مطلوب و مستحسنی هستند، اما استبداد و سلب حقوق مردم را به بهانه‌ی استقلال و مبارزه با صهیونیسم و امپریالیزم توجیه شرعی کردن عین خیانت است. اینکه بسیاری شهروندان ایران جمهوری اسلامی را با طالبان و داعش هم‌روش می‌دانند و بر این باورند که جمهوری اسلامی نسخه شیعی و طالبان و داعش نسخه سنی و دو رویه‌ی یک سکه است، یعنی اگر ملاک رضایت مردم است وقتش رسیده که زمامداران مبتلا به ادبار عمومی خداحافظی کنند.

سخنرانی

معرفت معتدل مذهبی

سه شاخص دیگر از معالم دین که نیاز به‌بازاندیشی دارد عبارتند از:
اول. بازاندیشی در جایگاه پیامبر در اسلام و قرآن: محمد (ص) ناقل وحی است نه موّلد آن. محمد (ص) تابع وحی است نه برعکس. خدا با صراحت تمام از محمدمحوری در اسلام جلوگیری کرده است. پیامبرمحوری خلاف روح قرآن است چه برسد به امام محوری! اسلام خدا محور است و این نقش اساسی را نیز برخلاف آئین یهود محرف تعطیل نکرده و همواره خود به عهده دارد و به احدی هم تفویض نکرده است. محوریت خداوند در اسلام یا توحید که به تابعیت پیامبر از کلام الهی تعبیر شده از معالم اسلام است. قرآن و وحی را تابع محمد دانستن غفلت از اصل اصیل توحید است.
دوم. بازاندیشی در جایگاه تشیع در سعادت اخروی: هر مسلمانی بلکه هر موحد و هر صالحی امکان نجات دارد. اصل نجات اخروی هیچ شرط دیگری ندارد. مسلمانان اهل سنت به دلیل مذهبشان از بهشت محروم نشده و به جهنم نمی‌روند، هم‌چنان‌که شعیان اهل بیت تنها به دلیل ایمان مذهبی شناسنامه‌ای بهشت برایشان تضمین نشده است. ولایت اهل بیت (ع) چیزی جز طریق اقوم به ایمان به‌خدا و آخرت و عمل صالح نیست. هرکه معصیت کند با هر مذهبی اگر توبه نکند عقاب می‌شود، شیعه باشد یا سنی. هر که مؤمنانه عمل صالح انجام دهد پاداشش نزد خدا محفوظ است سنی باشد یا شیعه. اگر ولایت اهل بیت (ع) مانع از ارتکاب معاصی نشود، ما را در آخرت نجات نخواهد داد. ملاک محکم برائت از نار ورع و تقوی است نه چیز دیگر. امام حسین (ع) دستگاه متفاوتی در مقابل موازین الهی و نبوی و قرآنی برپا نکرده است.
سوم. بازاندیشی جایگاه امامان اهل بیت: دو گونه امام‌شناسی داریم که خیلی با هم تفاوت دارد. امام‌شناسی نوع اول تفکر غُلات مُفوِّضه است، کسانی که می‌پندارند خداوند تدبیر امور عالم را به پیامبر و سپس به ائمه تفویض کرده است، و آنها به اذن خداوند دنیا و آخرت را می‌گردانند. امور دنیوی از قبیل پایداری آسمان و بارش باران و تابش خورشید و امور اخروی از قبیل حساب و کتاب و ثواب و عقاب با ائمه است. گونه‌ی دوم امام شناسی این است که ائمه‌ی هدی منصوص از جانب پیامبر یا امام قبل از خود هستند. عالم به علوم لازم با اکتساب مستقیم در محضر پیامبر یا امام قبلی و برخوردار از طهارت معنوی سرآمد اخلاص، تهذیب و تزکیه و تقوی و ورع بوده‌اند. همانند پیامبر فرا-انسان نبوده‌اند، از سرشت متفاوتی خلق نشده‌اند. کار دنیا و آخرت به ایشان و به هیچ کس دیگر تفویض نشده است. در این مدرسه‌ ائمه‌ی اهل بیت علمای ابرار هستند. ما کارکرد اصلی ائمه (ع) را ارائه‌ی معارف ضروری دین در ناحیه‌ی اعتقادات، اخلاق و احکام فقهی و اسوه‌ی نیکوی عملی می‌دانیم، نه اینکه ایشان همانند مسیحیت محرف دستگاه مستقلی برای شفاعت و توسل پیروان شناسنامه‌ای خود تاسیس کرده باشند.

سخنرانی

معرفت معتدل دینی

یکی از خدمات ائمه‌ی اهل بیت خصوصا امام حسین (ع) اصلاح «معالم دین» است. معالم دین نشانه‌های کلان دین‌داری هستند، معالم دین نقشه‌های راه هستند و ما را به مقاصد متعالی دینی راهنمایی می‌کنند. اگر معالم دست‌کاری شوند و به‌جای راه به چاه و بیراهه و به‌جای هدایت عامل گمراهی و ضلالت شوند، وظیفه‌ی مصلح است که قبل از هرکاری به اصلاح معالم اقدام کند. در این مجلس حسینی درباره‌ی سه شاخص از معالم دینمان مباحثی عرضه شد: اولا دانستیم که از دین نمی‌توان انتظار تبیین علمی جهان، تدبیر سیاست و اقتصاد و حقوق یا پاسخ‌گویی به همه‌ی پرسشهای انسانی را داشت. با هفت انتظار معتدل از دین (یعنی معنی‌بخشی به زندگی، امر متعالی (مبدء)، سرای دیگر (معاد)، عوالم غیب، ضمانت اخلاق، مناسک و عبادات، شبه مناسک از معاملات) آشنا شدیم. ثانیا دانستیم که شرط ضروری نجات اخروی ایمان به خداوند، ایمان به‌آخرت و عمل صالح است، چه فرد مسلمان باشد چه نامسلمان، یعنی اسلام طریق اقوم به نجات است نه این‌که موضوعیت داشته باشد. اسلام شناسنامه‌ای کسی را به بهشت نمی‌برد و از دوزخ نمی‌رهاند. ثالثا دانستیم که قرآن کتاب هدایت است نه کتاب قانون و علم. قرآن منبع اصلی و نخست تعالیم اسلامی است اما تنها منبع نیست. هیچ امر اسلامی نمی‌تواند معارض با قرآن باشد، اما هر امر اسلامی لازم نیست مدرکی قرآنی داشته باشد. بدون فهم قرآن هیچ فهمی از اسلام کامل نیست، اما فهم کامل از اسلام بدون درک سنت پیامبر و اهل بیت (برای شیعیان) و صحابه (برای اهل سنت) حاصل نمی‌شود، (شرط لازم غیرکافی). فهم قرآن نیز بدون میراث سنتی علوم اسلامی و دستاوردهای دانشهای جدید مرتبط میسر نیست.

سخنرانی

اولويت‌هاى مسلمان مسئول در دنياي امروز

چه اموری در صدر اولویت‌های یک مسلمان مسئول در دنیای امروز است؟ اولین اولویت یک مسلمان باید تعلیم و تربیت باشد. چه تعلیم و تربیت در مرحله‌ی پیش دبستانی و دبستانی چه تعلیم و تربیت دانشگاهی؛ تأسیس کرسی‌های دانشگاهی در حوزه‌ی اسلام یا اسلام شیعی یا مطالعات قرآنی؛ ترویج کرسی‌های زبان فارسی، فرهنگ ایران یا عرفان؛ اولویت دیگر تشکیلات است: ایجاد تشکیلات فرهنگی دینی برای مطالعات اسلامی قرآنی، نبوی، و تعالیم ائمه: موسسه‌ای برای یافتن ریشه‌ی یهودی قرآن در آلمان در قرن نوزدهم تأسیس شده است. آیا ما مؤسسه‌ای برای مطالعات معاصر علمی بین‌المللی قرآن تأسیس کرده‌ایم؟! شناخت جهان معاصر، شناخت اسلام و تولید کتب و مقالات متناسب با زمان معاصر؛ سرمایه‌گذاری برای ارتقای دانش‌های دینی و مسلح شدن به روش‌شناسی جدید از جمله تفکر انتقادی، تحلیل تاریخی و هرمنوتیک، پالایش حدیث؛ اتحاد دینی نه وحدت دینی، اتحاد اسلامی با حفظ هویت مذهبی، موازنه‌ی مثبت بین شیعه و سنی، نه موازنه‌ی منفی (به معنای نفی تسنن یا نفی تشیع یا حذف نمادهای هریک)؛ بازاندیشی در زکات: باید پرداخت زکات را جدی گرفت. این همه تاکید کتاب و سنت بعد از نماز به زکات را چرا محل نمی‌گذاریم؟ کسی که درآمدش از مخارجش بیشر است قطعا باید زکات بپردازد. زکات منحصر به ۹ مورد رایج در حجاز صدر اسلام نیست، به‌هر درآمدی تعلق می‌گیرد.

سخنرانی

نقش امامان شیعه در دنیای امروز

در دنیای امروز چه نیازی به امامان شیعه هست؟ بخشی از اشکال منحصر به ائمه نیست، عینا به سنت پیامبر، بلکه به آیات قرآن و اصل دین در دنیای معاصر برمی‌گردد. ما چه نیازی به دین، پیامبر، وحی داریم؟ در هفت موضع به دین و پیامبر و وحی نیازمندیم: اول. معنی‌بخشی به‌زندگی. دوم. آشنا کردن انسان با امر متعالی و شناخت مبدء. سوم. آشنا کردن انسان با معاد و عالم پس از مرگ. چهارم. آشنائی با غیب و ملکوت. پنجم. ضمانت اخلاق، و ارائه‌ی اسوه‌های اخلاقی. ششم. آموزش مناسک و عبادات. هفتم. آموزش شِبه مناسک و سرخط‌هایی برای زندگی فردی و اجتماعی. در این هفت موضع نیاز به ائمه هم‌چنان باقی است. منکران این نقش یا منکر اصل تشیع‌اند، یا می‌پندارند «حسبنا کتاب‌الله» یا «حسبنا کتابه و سنت رسوله». «اسلام قرآنی» اگر منظور اکتفا به ظواهر قرآن و بی‌نیازی از سنت پیامبر است، با مسلمات تعالیم قرآنی و قطعیات تعالیم نبوی ناسازگار است، و مرامی شبیه مرام اخباری‌هاست. در تعالیم ائمه نکاتی ضروری در شرح و تفسیر سرخطهای قرآنی یا نبوی، در تکمیل و تتمیم آنها از طریق تخصصیص عمومات، تقیید اطلاقات، تبیین مجملات در هفت موضع پیش‌گفته به‌چشم می‌خورد. زمانه‌ی ما شاهد دو کج‌فهمی در ناحیه‌ی امامت است: اول غلات و مفوضه که ائمه را همچون عیسی مسیح به شأنی فرا انسانی و در حد «خدا‌-انسان» بالا برده‌اند، دوم آنها که با همه‌ی احادیث منسوب به ائمه معامله‌ی حدیث صحیح و معتبر می‌کنند یا با همه‌ی احادیث معتبر ائمه معامله‌ی حکم دائمی می‌کنند و عملا ائمه را به‌عنوان افرادی متعلق به دوران سپری‌شده از چشم خلایق می‌اندازند.

سخنرانی

قشری‌گری و خشونت بلای آئین پیامبر رحمت

برخی مظاهر قشری‌گری عبارتند از: منحصر کردن دین در احکام شرعی عصر نزول و برداشتی مضیق از توحید؛ طرد هرگونه تعقل و شهود و اجتهاد در مبانی و اصول، طرد فلسفه، عرفان و فقه جدید؛ ظاهر متون دینی متناسب با دوران خاصی است. با پیشرفت علوم و معارف بشری و زندگی اجتماعی این ظاهرگرایی مانع رشد باورمندان آن می‌شود.
سه محور چالش برانگیز: ۱. اجرای شریعت؛ ۲. حکومت اسلامی؛ ۳. تجویز خشونت در راه دین.
سه جنبه خشونت:
یک. خشونت تهمت بسیار قدیمی غرب مسیحی به اسلام و پیامبر
دو. خشونت محصول تعمیم احکام موقت حجاز عصر نزول به عنوان احکام دائمی شرعی
سه. خشونت حاصل از جهالت برخی جوانان تازه مسلمانان غربی یا مسلمانان کم‌اطلاع شرقی، سبعیت بعثی، و بازی‌گری سیاست‌بازان غربی.

اسلام سیاسی در ایران معاصر

اسلام سیاسی چهار مؤلفه دارد: یک. سیاست زیرمجموعه‌ی دیانت، دو. استفاده از ظرفیتهای اسلام برای بسیج توده‌ها در زمان انقلاب و استقرار نظام، سه. حق ویژه‌ی فقها در حوزه‌ی سیاسی، چهار. شریعت به مثابه‌ی قانون کشور. مقابل اسلام سیاسی دو گونه‌ی اسلام غیرسیاسی و اسلام مدنی است. مراد از اسلام مدنی سیاست‌ورزی مسلمانان در جامعه‌ي مدنی در نظام سکولار است. هر یک از این سه گونه اسلام نمونه‌هایی در ایران معاصر داشته‌اند.

عرفان سهروردی

سهروردی «سقراط» حکمت دوران اسلامی است: شیخ شهید یا شیخ مقتول. او «فردوسی» حکمت دوران اسلامی است. احیای مجدد حکمت الهی ایران قدیم با استفاده از اساطیر ایرانی و حکمت نور. او مؤسس مکتب حکمت اشراق و جانشین «ابن سینا» در «حکمت مشرقی» است. عرفان سهروردی بیشتر از جنس عرفان عملی است تا عرفان نظری. «اقلیم هشتم» کلید فهم عرفان سهروردی است: «ناکجاآباد» یا عالم مُثُل معلقه. مکاشفات عرفانی و سرگذشت پیامبران همه در این عالم رخ می دهد. تاویل یعنی صعود به عالم مثال و دیدار با فرشته راهنما.

قیام حسینی از دو منظر

«قیام حسینی از دو منظر» تحلیل انتقادی منظر سنتی و منظر اسلام سیاسی از این واقعه‌ی محوری تشیع است. کتابهای «لهوف» سید بن طاووس و «شهید آگاه» صافی گلپایگانی به عنوان نمایندگان تفکر سنتی، و کتابهای «شهید جاوید» و «عصای موسی یا درمان بیماری غلو» نوشته‌ی نعمت‌الله صالحی نجف‌آبادی به عنوان نماینده‌ی اسلام سیاسی مورد تحلیل انتقادی قرار گرفته‌اند.

فایل صوتی (۱) ، (۲)

سخنرانی

اسلام، فرقه گرائی و بنیادگرائی

این سخن شامل یک مقدمه و سه بحث است. بحث مقدماتی به فرقه ناجیه اختصاص دارد: فرقه ناجیه یعنی مذهب من! بحث اول. سه ضلع بنیادگرائی: حکومت اسلامی، اجرای شریعت و جواز خشونت. بحث دوم. ماهیت تاریخی ادیان و مذاهب از جمله تشیع: تسنن و تشیع هر دو مصنوع پس از پیامبر است. در واقع پس از پیامبر اسلام با دو روایت ادامه پیدا می‌کند، روایت اهل بیت پیامبر یا مدرسه ائمه، و روایت صحابه‌ی پیامبر یا مدرسه خلفا. فضائل غیرقابل انکار امیرالمؤمنین (ع) تلازمی با فضیلت تشیع – آن چنان که هست – ندارد. تشیع فعلی بعد از امام علی (ع) تکوین یافته است ونه توسط ایشان. موسس تشیع امام علی (ع) یا امام حسین (ع) نیستند. به ما جعفری هم می‌گویند. هویت تشیع در دوران امام باقر (ع) و امام صادق (ع) شکل گرفته است. یعنی نیمه دوم قرن دوم هجری. به لحاظ اقتصادی نهاد خمس و سهم امام (به عنوان امر واجب مذهبی) از دوران امام موسی کاظم (ع) به بعد تکوین یافته است. در تکوین مسئله‌ی غیبت امام دوازدهم بیش از همه خاندان ایرانی نوبختی نقش داشته‌اند. سیمای ائمه در آینه‌ی روایات موجود شیعه لزوما سیمای واقعی ائمه نیست. بسیاری از این روایات اختصاصی در حوزه اعتقادات (حداقل سه چهارم روایات موجود) از ناحیه‌ی ائمه صادر نشده است، اگرچه به نام ائمه در کتب روایی ثبت شده است. این نکته کلیدی است. بحث سوم. سهل‌انگاری‌های نمایندگان معاصر تشیع در حوزه‌ی اعتقادات بحث اصلی این مجلس است که در آن دو نمونه‌ی واقعی و تازه تحلیل انتقادی می شود. نمونه اول: صادق لاریجانی رئیس قوه قضائیه اخیرا بدون ذکر نام آراء از جمله مرا البته با تعبیر و تفسیری مالایرضی صاحبه نقد کرده است. مستند وی روایتی از امام صادق در اصول کافی است که بر اساس آن ائمه همه چیز را می دانند و هیچ چیز از ایشان مخفی نیست. آیا وی با چنین روایت ضعیفی که در فروع ظنی فقهی هم قابل استناد نیست می خواهد اصل اعتقادی علم ماورای بشری ائمه را اثبات کند!؟ نمونه دوم روایتی است که همین روزها از یکی از تلویزیونهای افراطی شیعه خوانده شده است. مضمون آن این است که امام زمان که ظهور می کنند به انتقام پهلوی شکسته مادرشان، جنازه خلیفه اول و دوم را از خاک بیرون کشیده آتش می زنند! روایت در اکمال الدین صدوق و سند آن بر مبنای مشهور لابأس به (بدون اشکال) است، که مبنای مشهور مورد قول نگارنده نیست. اما به لحاظ دلالت آیا این روایات و مشابهات آن با مبانی دینی و مذهبی و مسلمات قرآنی سازگار است؟ آیا بعد از چند هزار سال چیزی باقی مانده که قابل سوزاندن باشد؟! آیا این منش قائم آل محمد رسول رحمت است؟ لعن و سبّ خلفای راشدین، امهات مؤمنین و عشره‌ی مبشره از صحابه مندرج در ناکثین جمل (علیرغم خطاها و ظلمشان) در زمان حاضر مجاز نیست.

چرا مسلمانیم؟

نسل جوان ما برای مسلمانی خود در مقابل سه پرسش اساسی قرار دارد. پرسش نخست در مقابل مدرنیته است. آشنایی با علوم تجربی، علوم انسانی، فلسفه های مضاف الهیات جدیدی می طلبد. با الهیات و فقه سنتی نمی توان در دوران جدید از نسل جوان تحصیل کرده انتظار قانع شدن داشت. پرسش دوم نسبت اسلام و خشونت است. نسل جوان ما می پرسد اگر اسلام این است که طالبان و القاعده و بوکوحرام دارد من چرا مسلمان باشم؟ مسلمانان برای حفظ هویت خود چاره ای جز مرزبندی با این تلقی قشری و خوارج مآبانه از اسلام ندارند.
پرسش سوم نسبت اسلام و حکومت اسلامی است. این پرسش فراروی شهروندان کشورهایی است که زمامدارانشان اجرای شریعت را وظیفه حکومت می دانند و گناه را جرم و ثواب را امتیازات دنیوی محاسبه می کنند. حکومت اسلامی معنایی جز بستن راههای جهنم در دنیا و مردم را به زور به بهشت بردن ندارد. به‌کارگیری زور در اجرای شریعت تنها به جاری شدن ظواهر شرعی منجر می شود و هرگز به استحکام ایمان دینی نمی انجامد. محصول حکومت دینی ریاکاری و ظاهرسازی است نه ارتقای ایمان و تقویت دین‌ورزی. نسل جوان از پدر و مادر خود می پرسد اگر راه و روش شریعتمداران حاکم اسلام است من چرا مسلمان باشم؟