روشنفکری دینی

مصاحبه تحلیلی

اجتهاد و الهیات: مرزهای آزادی علمی

اجتهاد در اصول و مبانی هیچ خط قرمزی ندارد و تا جایی که بتواند مدعاهای خود را با موازین معتبر عقلی و نقلی اثبات کند می‌تواند پیش برود. “سپری شدن دوران علم اصول و اجتهاد فقهی در کشورداری، مدیریت، سیاست، و قانونگذاری” ادعایی درست است، اما این‌که فقه و اصول به شکل مطلق دوران‌شان سپری شده است، نادرست است. آزادی علمی بدون هرگونه خط قرمز در امور دینی امری قابل دفاع است. به قرآن و پیامبری که غلط دارند و خطا در آنها راه یافته چگونه می‌توان ایمان داشت؟!

چالش اسلام و قدرت

چکیده چالش اسلام و قدرت

چکیده چالش اسلام و قدرت را یک‌جا منتشر می‌کنم، تا افرادی که مایلند به‌طور دقیق در جریان نقد قرارگیرند این چکیده را مطالعه کنند، دیگر اینکه در معرکه‌گیری ضداخلاقی اخیر مدعی همگان بدانند که منتقد چه گفته و چرا بر سر نقد خویش استوار و محکم ایستاده است، ولا یخاف لومة لائم. قرآن را خوف‌نامه و ناقص، و مثنوی و دیوان شمس را کامل و طرب‌نامه خواندن، سُرنا را از سر گشادش زدن و از مصادیق مقایسه کچلی طوطی با جولقی در مثنوی است: از قیاسش خنده آمد خلق را.

نواندیشی دینی

کوچیدن از روشنفکری به تجدیدنظرطلبی دینی

تمثیل طوطی مثنوی بهترین راه برای توضیح بطلان ادعای اقتدارگرا بودن پیامبر اسلام است. کوششهای سروش متاخر معطوف به «اصلاح خود دین» است (نه اصلاح معرفت دینی): قرآن کلام الله نیست و کلام بلکه رؤیاهای محمد است، قرآن و روایات محمد هیچ فرقی با هم ندارند و هر دو تألیف محمد هستند، محمد (و نه خدا) محور اسلام است، قرآن خوف نامه ای ناقص است و با عشق و طرب برگرفته از اشعار مولانا نقص آن برطرف می شود. پروژه تجدیدنظرطلبی دینی پروژه سکولاریزه کردن و حذف تدریجی دین است.

نواندیشی دینی

تکفیرشدگی یا نقدناپذیری؟

راستی‌آزمایی ادعاها و سوء تفاهمهای عبدالکریم سروش: سروش به‌جای پاسخ علمی به نقدهای ساختاری کدیور با حربه بهتان تکفیر، خشونت غلیظ گفتاری و افترا به میدان آمده‌است. سروش حتی بر اساس موازین فقه سنتی قابل تکفیر نیست، و هرگز تکفیر هم نشده‌است. کدیور هرگز سروش و هیچ‌کس دیگر را نه تنها تکفیر نکرده، بلکه برعکس، وی سروش را تا زمانی که خود را مسلمان می‌داند، محکوم به مسلمانی می‌داند. سروش تکفیر را با تلقی «عوامانه» به‌کار می‌برد، اما از آن نتیجه «فقهی» می‌گیرد. این مغالطه محض است.

چالش اسلام و قدرت

چالش اسلام و قدرت ۱۵-۱۰ (چکیده)

لبّ بخش دوم «چالش اسلام و قدرت» نقد «ادعای پیامبر اقتدارگرا» در حدود یک بیست و پنجم متن اصلی تلخیص و در قالب جدیدی در ضمن پنج مبحث اصلی به این شرح تنظیم شده است: نقد سروش متأخر، مثنوی و دیوان شمس کتب مرجع قرآن! تفاوت عمیق اقتدار و اقتدارگرایی، کاستی‌های بنیادی ادعای پیامبر اقتدارگرا، و نگاهی کلی به شواهد ادعا. برای مطالعه متن تفصیلی «چالش اسلام و قدرت» این ترتیب توصیه می‌شود: ابتدا قسمتهای ۱۵-۱۴ (نقد روشنفکری دینی)، سپس قسمتهای ۱۳-۱۰ (نقد ادعا)، و بالاخره قسمتهای ۹-۱ (نقد شواهد).

چالش اسلام و قدرت

نقد سروش متأخر (روشنفکر دینی)

قسمت آخر (پانزدهم). در مرحله پساقبض و بسط، سروش «تسلیم مطلق تغیر و تجدد» شد و «خودِ دین را امری بشری، متغیر، تابع معارف عرفی و عصری» معرفی کرد. مطابق منطق خود وی با کلمات خودش این شیوه «دینی باقی نمی‌گذارد» و باز عین کلمات خودش این «بی‌دینی» است. در سروش متاخر مشخصا از ۱۳۷۸ محمد دیگر «پیامبر» نیست، «پیام‌ساز» است. در آثار سروش متأخر هیچ نشانه‌ای دال بر حفظ «هسته سخت اسلام» یافت نمی‌شود. پروژه روشنفکری دینی مدل سروش پروژه سکولاریزه کردن و حذف تدریجی دین است.

اخبار

نقد سروش متأخر (روشنفکر دینی)

سخنرانی زنده با پرسش و پاسخ: یکشنبه ۱۷ مرداد. به چه دلیلی دل‌مشغولی سروش متاخر «اصلاح معرفت دینی» نیست، و «اصلاح اصل دین» است؟ تفاوتشان در چیست؟ وقتی چیزی به اسلام نسبت داده می‌شود، اصولا ضابطه‌ای برای درست بودن چنین نسبتی در دست هست؟ آیا در منظومه فکری سروش متأخر چیزی به نام خطا در فهم، اشتباه در تفسیر، و غلط در نسبت به اسلام پیش‌بینی شده است؟ «قلب اسلام» یعنی چه؟ روشنفکری دینی به سبک سروش چه مزایا و آسیب‌هایی برای اندیشه اسلامی معاصر داشته است؟

چالش اسلام و قدرت

آب شوری نیست درمان عطش

قسمت چهاردهم، سروش متقدم را تقدیر می‌کنم، اما منتقد رادیکال و منصف سروش متأخر هستم. سروش متقدم (پژوهشگر فلسفه و عرفان و نواندیش دینی) سرگرم «اصلاح معرفت دینی» در مستوای ایران کارنامه‌ای پربار، قابل دفاع بلکه قابل تشویق دارد. از دهه دوم فعالیتهای فرهنگیش، عبدالکریم سروش (سروش متأخر) بتدریج مشغول «اصلاح اصل دین» شده، و به صامت بودن شریعت، تابعیت معرفت دینی نسبت به معارف بشری، بشری و تاریخی بودن «اصل دین»، تابعیت قرآن از شخصیت پیامبر، وحی: رؤیای محمد، و تعبیر قرآن به جای تفسیر آن قائل شده است.

اخبار

آب شوری نیست درمان عطش

سخنرانی زنده همراه با پرسش و پاسخ: یکشنبه ۳ مرداد. بحث «چالش اسلام و قدرت» نقد سروش روشنفکر دینی به اجمال و «ادعای پیامبر اقتدارگرا» به تفصیل است. نمی‌توان امتیازات «سروش یک» (پژوهشگر مباحث فلسفه و عرفان) را به پای «سروش دو» (روشنفکر دینی) هزینه کرد. مقصد روشنفکری دینی به سبک سروش (قبض و بسط تئوریک شریعت، صراطهای مستقیم، بسط تجربه نبوی، رؤیای رسولانه و پیامبر اقتدارگرا) کجاست؟ چرا افتراق «روشنفکری دینی» به سبک سروش (سرگرم اصلاح دین) و «نواندیشی دینی» (در کار اصلاح معرفت دینی) ناگزیر است؟

اخبار

سوی سراب با غرر

سخنرانی زنده با پرسش و پاسخ: یکشنبه ۱۳ تیر. با گزارشهای تاریخی موجود درباره پیامبر و اسلام چگونه باید مواجه شویم؟ مواجهه انتقادی، یا به اسم پدیدارشناسی هر رطب و یابسی را پذیرفتن؟ آیا تاریخ اسلام معادل اسلام، تجلی تعالیم پیامبر و آینه اسلام است؟ چرا ادعای پیامبر اقتدارگرا بر خلاف نظر مدعی، نقض موازین پدیدارشناسی است؟ چرا مدعی به نسبیت معرفت شناختی و اخلاقی رسیده است؟ قلب اسلام یعنی چه؟ چرا افتراق روشنفکری دینی (سرگرم اصلاح دین) به سبک مدعی و نواندیشی دینی (مشغول اصلاح معرفت دینی) ناگزیر است؟

چالش اسلام و قدرت

پست و کژ شد از تو، معنی سنی

قسمت یازدهم. در مثنوی تقدم عشق بر زهد مسلم است، اما قرآن مدافع خوف زاهدانه منهای محبت الهی نیست! منطق مولانا در مورد جهنم، عذاب، غم، و گریستن با منطق قرآن فرقی ندارد. هدف جنگهای پیامبر در مثنوی کسب قدرت و تغلب نیست، نفی صریح اقتدارگرایی! «حکایت آن مؤذن زشت آواز، که در کافرستان بانگ نماز داد و مرد کافری او را هدیه داد» در مثنوی زبان حال نسبت ادعای پیامبر اقتدارگرا و اسلام است: من همه‌ی عمر این چنین آواز زشت / هیچ نشنیدم درین دیر و کِنِشت.

یادداشت

ایضاح مجتهد شبستری

شبستری: ایضاح‌خواهی شما موجب خیر شد. ظاهرا طرز بیان اینجانب در متن پیشین نارسا بوده و موجب پاره‌ای از برداشت‌ها شده که منظور من نبوده است. صواب دیدم آن متن تصحیح شود تا ابهام‌ها برطرف گردد. ایشان همچنان اطمینان ندارد که قرآن را انسان واحدی بنام محمد بن عبدالله بلکه موجود متعالی واحدی بنام خداوند ساخته و پرداخته است. متاسفانه آقای مجتهد شبستری تحقیق کافی نکرده، تا کنون از تحقیقات مستشرقان در این امر بی‌اطلاع بوده، و مهم‌تر از آن از نقد و رد آنها هم ظاهرا هنوز خبر ندارد.

چالش اسلام و قدرت

چالش اسلام و قدرت ۱-۹ (چکیده)

لبّ بخش اول «چالش اسلام و قدرت» نقد شواهد قرآنی و روائی «ادعای پیامبر اقتدارگرا» در حدود یک بیستم متن اصلی تلخیص و در ضمن چهارده شاهد اصلی در اختیار علاقه مندان قرار می‌گیرد. این ادعا تغییر «معالم راه» است و «هندسه اسلام» را به کلی دگرگون می‌کند، لذا اهتمام بیشتری به نقد و بررسی آن کرده ام. این خلاصه امکان مروری دوباره به مدافعان و منتقدان ادعای مذکور می‌دهد تا درباره میزان قوّت ادله دو دیدگاه کاملا متضاد در برخی از مهمترین مباحث نواندیشی دینی معاصر به داوری بنشینند.

مصاحبه تحلیلی

اصلاح دینی از منظر کدیور

متن کامل مصاحبه مبتلاشده به‌تیغ سانسور در ایران. جنبش اصلاحی حداقل در چهار محور منشأ خدمات و برکاتی بوده است: رواج تفکر انتقادی در حوزه‌ی دین، نگاه تاریخی به دین، شتاب‌بخشیدن به روند سکولاریته، و مطرح کردن فهم‌های گوناگون از متن واحد و قرائت پذیری دین. به آینده «اصلاح معرفت دینی» یا «نواندیشی دینی» خوش بینم، هرچند آینده مطلوبی برای رویکرد «اصلاح دین» مشهور به «روشنفکری دینی» پیش بینی نمی کنم. روشنفکری دینی پلی به سوی سکولاریسم ذهنی یا فلسفی است و دیر یا زود به همان ملحق خواهد شد.

چالش اسلام و قدرت

چالش اسلام و قدرت -۳

بزک کردن چهره اسلام همانقدر «خلاف اخلاق علمی» است که برجسته کردن برخی حواشی اجتماعی زندگی پیامبر «خارج از زمینه تاریخی آن »و «نادیده گرفتن اصول رفتاری ایشان». کفر و شرک در جنگ موضوعیت ندارد. تجاوز، تبعید، نقض عهد و کمک به تبعیدگران و عهدشکنان موضوعیت دارد. جهاد در اسلام، قرآن و سیره عملی پیامبر منحصرا دفاعی بوده و جهاد ابتدائی به این معنی که مسلمانان برای تغییر دین افراد به آنها حمله کنند و بین اسلام آوردن و مرگ قرارشان بدهند افترا به قرآن، پیامبر و اسلام است.

چالش اسلام و قدرت

چالش اسلام و قدرت -۲

اخبار آحاد ماموریت جنگ با مردم برای اسلام آوردن یا اخراج مشرکین از جزیرة‌العرب به دليل تعارض با محکمات قرآن قابل انتساب به پیامبر نیست. اشتباه سروش این است که مشرکین جزیرة‌العرب را با «کافر حربی» معادل دانسته، حرم – که مشرکین مجاز به ورود آن نبوده اند – را با تمام جزیرة العرب یکی گرفته است! جنگ پیامبر با کافران حربی «دفاع مشروع» بوده نه اقتدارطلبی! پیامبر با مشرکان غیرحربی پیمان عدم تعرض می‌بسته و مشرکان «با حفظ باور باطل خود»، از امنیت جانی و مالی برخوردار می ‌شده‌اند.

چالش اسلام و قدرت

پاسخ به نقد کتبی دکتر سروش

ایضاح چالش اسلام و قدرت. نقدهای من محصول بررسی ده میزان علمی مشخص بوده است. در جلسه نخست سروش حداقل دو بار واژه خشونت را به خدا و قرآن و در نُه عبارت دیگر «خشونت عریان» (شکنجه، قتل، و سربریدن) را به پیامبر نسبت داده است. پیامبر واقعی یعنی پیامبری که در تاریخ اتفاق افتاده است، به دنبال «مواجهه انتقادی با متون تاریخی» هستم نه انکار تاریخ. راهش این نیست که دلسوزانْ خدا، پیامبر، اسلام و قرآن را به ناروا و توجیهات مخدوش به خشونت و اقتدارگرایی متهم کنند.

نقد آراء دینی

نقدهای چالش اسلام و قدرت

۱۷ نقد منتشرشده بر «چالش اسلام و قدرت»: منتقدانِ سروش؛ کدیور و ادعای نقد تاریخی؛ مروری بر نقد؛ تکمله‌ای بر بحث کدیور درباره‌ی خبر واحد اُمرتُ؛ نقد نقد کدیور بر سروش؛ نواندیشان دینی و غرابت مفهومی یک حدیث؛ نقد و نظری بر دیدگاه‌های متاخر سروش-کدیور؛ سیره زریاب و تاریخ شهیدی؛ ارزیابی تحلیلی نقدها؛ درباره نقدهای کدیور؛ از این «روشنفکری دینی محترم » تا آن «روحانی محترم»؛ نظری بر مقاله قبل؛ در عرض دین و قدرت؛ نظریه در بوته نقد؛ ایمان و تاریخ؛ روش‌شناسی دین‌پژوهی در معرفی شخصیت‌های تاریخی؛ سروش اقتدارگرایی.

اخبار

چالش اسلام و قدرت

سخنرانی زنده همراه با پرسش و پاسخ: شنبه ۲۰ دی ۱۳۹۹. روشنفکر دینی محترم دکتر عبدالکریم سروش پنجمین گام خود را در اجرای برنامه حساب شده «اصلاح دین» برداشت: اسلام دینی خشن، خدای اسلام سلطانی مقتدر، قرآن خوف نامه، و محمد پیامبری اقتدارگرا بوده است. دلیل این دعاوی چیست؟ آیا تنها یا بزرگترین عامل خشونت احتمالی بعد از پیامبر تعالیم ایشان بوده است؟ آیا پیامبر مشرکان را بین پذیرش اسلام و مرگ مخیر کرده بود؟ با این توصیفات از اسلام، قرآن و پیامبر، چه مزیتی در مسلمانی باقی می ماند؟

خدا و شرّ

خدا و شرّ -۷

مسئله شرّ، ایران معاصر و فلسفه اسلامی: الهیات شکاکانه استراتژی تاکید بر «محدودیت علم آدمی» در پاسخ به براهین علیه وجود خدا در مسئله شرّ است. در بحث شرّ همت فلاسفه مسلمان مصروف اثبات سه قضیه شده است: شرور اموری عدمی و نسبی محسوب می‌شوند. خیرات و شرور در جهان مادی تفکیک ناپذیرند و خیرات بر شرور فزونی دارند. شرّ محض وجود ندارد. در هر شرّی جنبه خیریت یافت می شود. روشنفکران ایرانی اعم از دینی، معنویت گرای دین‌ناباور، و عرفی خداستیز در مباحث شرّ مصرف کننده صرف بوده اند.

مقاله

هفتاد سالگی یک دوست

حسن یوسفی اشکوری یکی از تلاشگران آزادی، حکومت قانون، اصلاح طلبی سیاسی و اصلاح دینی در نیم قرن اخیر ایران است. در مبارزات فرهنگی اش هزینه فراوان داده و تا مرز اعدام پیش رفته است. اشکوری اهل قلمی مشفق است که خدماتش به ایران و اسلام را باید قدر شناخت. اگر ایران قدر فرزندان خود را می دانست اکنون باید در مهد وطن از خدمات، آراء و تجارب ارزنده او استفاده می شد نه اینکه او در نهایت قناعت آواره غربت غربیه باشد و امکان سفر به کشورش نداشته باشد.

سخنرانی

نواندیشی دینی در ایران معاصر: مطالعه موردی مجتهد شبستری

چکیده: در ایران پس از انقلاب «اصلاح معرفت دینی» یا «فرایند فهم متن دینی» مشغله اصلی نواندیشی دینی بوده است. حدود یک دهه است که در گرایشی رادیکال «بازسازی متن دین» دغدغه برخی نواندیشان شده است. یکی از پیش کسوتان نواندیشی دینی در هر دو مرحله محمد مجتهد شبستری است. وی در مرحله نخست با «ت‍ف‍س‍ی‍ر هرمنوتیکی وح‍ی»،‌  ق‍رائ‍ت‌ رس‍م‍ی‌ از دی‍ن‌ را مورد نقد قرار داد، و با نظریه «قرائت نبوی از جهان» وارد وادی «اصلاح دین» شد. تحلیل انتقادی آراء مجتهد شبستری به شکل موردی، در حقیقت تحلیل انتقادی نواندیشی دینی معاصر است.

یادداشت

مجتهد شبستری پیش قراول نواندیشی دینی رادیکال

چکیده: محمد مجتهد شبستری از شاخص ترین نواندیشان دینی ایران پس از انقلاب است. طی یک ربع قرن دوستی، از منش و روش او بسیار آموخته ام. مجتهد شبستری متفکری غوطه ور در افکار الهیاتی، دنیادیده، با اخلاق، و بدور از مرید و مرادبازی است که اهل حاشیه و هیاهو نبوده است. در آغاز دهه هشتم زندگی برایش عمری باعزت توأم با سلامتی و توفیق آرزومندم. شبستری در مرحله پنجم فکری خود تا کنون حداقل دو نظریه تازه قلمی کرده است. نظریه اکبر «تفسیر نبوی از جهان» که روایتی تازه در وحی شناسی و قرآن پژوهی است، و نظریه اصغر «سپری شدن دوران علم اصول و اجتهاد فقهی» که روایتی تازه در اعلام پایان دوران حیات فقه و اصول است. مجتهد شبستری در دهه اخیر از بحث «فهم متن دینی» گذشت و وارد کنکاش در «چیستی متن دین» شد، و این قدمی بلند و ورود به وادی دیگری است: وادی «نواندیشی دینی رادیکال». این نواندیشی با گذر از مرز معرفت دینی، اکنون سودای نواندیشی در خود دین دارد. البته در نواندیشی دینی رادیکال مجتهد شبستری تنها نیست، رقیب رادیکال دیگری هم دارد، اما می توان گفت که در این وادی نظریه «تفسیر نبوی از جهان» مجتهد شبستری رادیکال ترین نظریه نواندیشی دینی درباره وحی و قرآن تا کنون حداقل در ایران بوده است. نظریه اصغر او که از دوران «امکان بازسازی ساختاری فقه و اصول» به دوران «امتناع فقه و اصول» هجرت کرده، باز پیش قراول رادیکالیسم دیگری در نواندیشی دینی معاصر است. هر دو نظریه مجتهد شبستری در دوران کهنسالی وی بسیار جوان و انقلابی است! شجاعت بلکه جسارت مجتهد شبستری در ارائه نظریات بدیع زبان‌زد است. تحلیل انتقادی هر دو نظریه اخیر این نواندیش دینی پیش کسوت در مقاله “نواندیشی دینی در ایران معاصر: مطالعه موردی محمد مجتهد شبستری” منتشر خواهد شد.

سخنرانی

معالم دین

روی دوم سکه کوررنگی دینی در قالب خطوط کلی درمان آن مطرح شده است. اجمالا راه درمان این بیماری خطرناک در یک کلام ارتقای دانش دینی عامه مردم بویژه اطلاع همگانی از «معالم دین» است. معالم دین اصطلاحی است که امام علی (ع) و امام حسین (ع) در دو عبارت بسیار مشهور خود بکار برده اند. زمانی که «معالم هدایت» به «علائم ضلالت» تبدیل شود وظیفه ائمه اهل بیت بازگردان معالم دین به جای خود یا حداقل نشان دادن معالم دین به مردم و هشدار نسبت به نشانه های ضلالت است. اما معالم دین چه هستند؟ در این مجال به چهار مورد از معالم دین به شرح زیر اشاره می شود:
اولین نشانه: شناخت راه از بیراهه به علم تخصصی از دین نیاز دارد. یا انسان باید خودش متخصص در علوم دینی باشد یا به متخصصان این حوزه مراجعه کند. دانش تخصصی در دین حداقل چهار دانش را دربر می گیرد: دانش تخصصی به کتاب خدا، دانش تخصصی به سنت رسول او، دانش تخصصی به عقل یا رسول باطنی و دانش تخصصی به میراث علمی مسلمانان در زمینه های مورد نیاز.
دومین نشانه: مراجعه محققانه به متخصص نه تقلید متعبدانه از او. تبعیت از متخصص سه گونه متصور است: تبعیت کورکورانه، تبعیت متعبدانه و تبعیت محققانه. تبعیت کورکورانه شرعا ممنوع است. تقلید رایج در میان متدینان در احکام عملیه همان تبعیت متعبدانه است، نوع سوم تبعیت محققانه از متخصص است. لازمه‌ی اجتهاد تقلید متعبدانه نیست. تقلید متعبدانه دلیل معتبر دینی ندارد. سیره‌ی عقلا که مهمترین دلیل مجتهدان برای لزوم تقلید است، به تقلید متعبدانه دلالت نمی کند، نتیجه آن تبعیت یا مراجعه‌ی محققانه است. اگر در موردی اطمینان بر خلاف داشته باشیم در آن مورد مجاز به تبعیت از مجتهد نیستیم.
سومین نشانه: معالم دین را از متخصصان موثق استاددیده اخذ کنید نه از خودخوانده‌ها. هر که ادعایی علمی دارد ابتدا اهلیت علمیش باید اثبات شود. کسی که اساتید فن اهلیت علمی او را امضا نکرده اند دشوار است بتوان به آراء اختصاصی علمی او اعتماد کرد. خودخوانده ها یا باید نابغه باشند (که بسیار بسیار نادرند) یا احتمال خطای فاحش را در دروس و تعالیم آنان بسیار جدی بدانید.
چهارمین نشانه: اصلاح علوم دینی نه تغییر منبع دین. آنچه نیاز به اصلاح یا اجتهاد ساختاری یعنی اجتهاد در اصول و مبانی دارد علوم اسلامی است. این علوم فهم عالمان دین اعم از فقیه، اصولی، متکلم، مفسر، محدث، اخلاقی، فیلسوف و عارف بوده است. این نهایت کاری است که مجتهد در اصول و مبانی یا روشنفکر دینی یا نواندیش دینی (یا هر عنوان دیگری با پسوند «دینی» و اسلامی) می تواند و مجاز است انجام دهد. اما بازسازی یا اصلاح خود دین مطلقا چیز دیگری است. مراد از اصلاح دین «تغییر منابع دین» است. خط قرمز اصلاح معرفت دینی یا علوم اسلامی یا فهم دینی به رسمیت شناختن تمامیت قرآن به عنوان کلام الله و سنت معتبر نبوی است. درنوردیدن این خط قرمز ورود در منطقه‌ای است که کتاب و سنت به ما اجازه ورود نداده، و هیچ دلیل معتبری دیگری هم نداریم، مشخصا هیچ دلیل عقلی بر چنین امری در دست نیست. ذوقیات عرفانی و شطحیات صوفیه نمی تواند مستند تغییر مبنای منبع اول اسلام (تغییر شاکله دین) شود.
کوررنگی دینی ندیدن معالم دین است. روحانی سنتی که با تضییع أصول، به فروع و فضول تمسک کرده از یک سوی بام افتاده است، روشنفکران مسلمانی که تغییراتی در منابع دین یعنی کلام الله مجید از طریق جایگزینی آن با تفسیر نبوی از جهان، یا تعبیر رؤیاهای رسولانه یا وحی را مولود و تابع شخصیت پیامبر دانستن البته به قصد خیر تصحیح اغلاط قرآن! یا از اعتبار انداختن منبع دوم اسلام (سنت پیامبر) آغاز نموده اند، از سوی دیگر بام سقوط کرده اند. معالم دین بدون تمسک به کلام الله مجید و سنت رسول الله قابل دستیابی نیست.

نواندیشی دینی

تأملاتی درباره‌ی نواندیشی دینی در ایران معاصر

تأمل در پدیده‌ی روشنفکری دینی در ایران پس از انقلاب از حیث دینی به پنج نکته‌ی ذیل منتهی می‌شود:
تأمل اول: با توجه به مصادیق و نمادهای روشنفکری دینی می‌توان گفت: روشنفکری دینی طیف فکری رقیب اسلام سنتی است که خاستگاه دینی (اسلام شیعی) داشته، مخاطبانی دینی دارد، دو دغدغه‌ی اصلیش مدرنیته یا تجدد از یک‌سو و دین به‌طور کلی از سوی دیگر است، در مرز‌های دین فعالیت می‌کند یا کرده است، ماتریالیست نیست، و آثار خود را علی الاغلب در قالب خطابه ایراد می‌نماید.
تأمل دوم: روشنفکری دینی در ایران پس از انقلاب کارنامه‌ای نسبتا کامیاب دارد و حداقل در چهار محور منشأ خدمات و برکاتی بوده است: رواج تفکر انتقادی در حوزه‌ی دین، نگاه تاریخی به دین، شتاب‌بخشیدن به روند سکولاریته، و مطرح کردن فهم‌های گوناگون از متن واحد و قرائت پذیری دین.
تأمل سوم: روشنفکری دینی در عرضه‌ی تولیدات ایجابی به اندازه‌ی سلبیات موفق نبوده است. اگر رویکرد روشنفکران دینی به بلاموضوع شدن تدریجی دین و خدا و پیامبر و وحی و قرآن بیانجامد، یعنی اگر روند تدریجی این طیف سکولار کردن خود دین و تقلیل رو به حذف دین شده باشد در این صورت دیگر چه جای استفاده از پسوند «دینی» باقی می‌ماند؟ اگر امر قدسی در اندیشه‌ی روشنفکری دینی جای خود را به امور دیگری از قبیل فلسفه یا عقلانیت، عرفان، اخلاق، و معنویت داده باشد، روشنفکری دینی باید استحاله‌ی خود را به روشنفکری عرفانی، اخلاقی، فلسفی یا معنوی به اطلاع علاقه‌مندان و پیروان برساند.
تأمل چهارم: مباحث بسیار اندک ایجابی روشنفکری دینی مباحثی به‌غایت کلی هستند که درباره‌ی هر دینی – اسلام یا غیر اسلام – صدق می‌کنند. روشنفکران دینی با این تلقی از پلورالیسم دینی (تساوی همه ادیان در حقانیت و نجات) دغدغه‌ی اسلامی و شیعی ندارد. آیا روشنفکری دینی اسلام و تشیع را درنوردیده و به دینی جهانی – جامع بین ادیان – می‌اندیشد که به هیچ هویت خاص دینی و مذهبی خود را مقید نمی‌داند؟
تأمل پنجم: روشنفکری دینی داد و ستد قابل قبولی با محققان بین‌المللی علوم اسلامی نداشته است. این داد و ستد با ارجاع دادن و ارجاع داده شدن در آثار منتشرشده قابل رصد کردن است. مروری بر ادبیات تحقیق در حوزه‌ی دین قدر و قیمت هر نوآوری را با شاهد و مدرک مشخص می‌کند.