مالیات دینی
پرسش: بنده باید خمس بپردازم. با توجه به مطالعات اخیرم متوجه شدم وجوب دادن خمس ارباح مکاسب چندان مقتن نیست. با توجه به اینکه در
پرسش: بنده باید خمس بپردازم. با توجه به مطالعات اخیرم متوجه شدم وجوب دادن خمس ارباح مکاسب چندان مقتن نیست. با توجه به اینکه در
موازین جنگ نظامی در مورد جنگ های فرهنگی و اقتصادی و الکترونیکی صادق نیست چه شرعا چه عرفا چه به لحاظ حقوق بین الملل. در هر یک از این جنگها موازین خاص خود حکمفرماست. موازین دینی و اخلاقی ما اقتضا می کند که همواره منضبط و اخلاقی پیش رویم.
صلوات دو بُعد دارد، بُعد دعایی و بُعد هویتی. از بُعد نخست صلوات ما به رحمت خداوند بر پیامبرش می افزاید. همهی آدمیان از جمله محمد بن عبدالله (ص) به رحمت خداوند دائما نیازمندند. مراتب رحمت فراوان است، و هرچه در آن بالا رویم، مرتبهی بالاتری هست، با هر صلوات خالص بر درجات قرب پیامبر می افزائیم. بُعد دوم صلوات اتصال مسلمانان به پیامبرشان است. با ذکر صلوات اعلام می کنیم که ما پیرو حضرت رحمة للعالمین هستیم، صلوات مشهورترین ذکر مسلمانی است. البته دعا وقتی مستجاب می شود که با اخلاص انجام شود، از لقلقهی زبان اگر از دل برنخاسته باشد اثر چندانی حاصل نمی شود.
پرسش: در مورد ارثی که به آدم رسیده مثل طلا و جواهرات، اگر تا یکسال از آن استفاده نگردد آیا مشمول خمس هست یا خیر؟
پرسش: سوالی داشتم درباره اسماء الهی که بر روی نامه های اداری نوشته میشود: گاهی نیت واقعا بی احترامی نیست ولی چاره ایی هم جز
مستند مجازات سنگسار زنای محصنه روایات منقول از پیامبر و ائمه به اجماع فقهای اسلام اعم از شیعه و سنی است. مشکل مجازات رجم اجتهاد مقابل نص نیست، این حکم در زمانه و زمینهی خود پذیرفته شده بود. اما با توجه به عقلانیت معاصر، اینگونه احکام به دلیل خشونت آن پذیرفته نیست. رجم از احکام منسوخ است و به حکم اولی غیرقابل اجراست. اصل مجازات برای زنا از مسلمات شریعت است، اما شکل و صورت آن به مقتضیات زمان و مکان بستگی دارد.
اشاعهی فحشاء از عناوین ثانویه از قبیل عسر و حرج و اضطرار و وهن اسلام نیست. حرمت فی نفسه به عنوان اولی دارد. قصد اشاعه فحشاء باعث تشدید گناه و مجازات می شود، اما بدون قصد هم فحشاء اشاعه می شود، لذا از عناوین قصدیه نیست. شیوه اجرای حدود طریقیت دارد نه موضوعیت. آن چه موضوعیت دارد مجازات بازدارنده است نه شکل آن. قیاس حدود با عبادات صحیح نیست، زیرا عبادات تعبدی محض است، اما معاملات اینگونه نیست و عقل فی الجمله (نه بالجمله) مدخلیت دارد.
انسان در مقابل خداوند ذی حق نیست و مکلف محض است. اما در مدار انسان در قبال انسان حقوق و تکالیف دو طرفه مطرح می شود. هیچ حقی نیست مگر اینکه تکلیفی در مقابل آن است. حقوق پایه یا حقوق انسان از آن حیث که انسان است در قبال دیگر آدمیان یا نهایتا طبیعت است.تکلیف دینی را تنها دینداران می پذیرند ، اما تکلیف مقابل حق برای دیندار و غیر دیندار یکسان است و هر دو بر اساس قرارداد اجتماعی موظف به رعایت هستند.
مفاد آیه ۱۰۹ بقره درباره نسخ احکام مسیحیت و یهودیت توسط اسلام است و درباره نسخ درون دینی اسلام نیست. حدیث «حلال محمد ….» خبر واحد منقول از امام صادق (ع) است که احکام دائمی شریعت را در برمی گیرد نه احکامی که دوام آنها اول الکلام و مورد مناقشه است. اما سنت پیامبربه شرطی که با اسناد معتبر بدست ما برسد و مخالف قرآن نباشد متبع است و دومین منبع تعالیم اسلامی است. ضمنا در اعتقادات و امور مهمه خبر متواتر لازم است و خبر واحد در این دو حوزه حجت نیست. سیرهی ائمه اهل بیت (ع) در صورتی که با اسناد معتبر به ما برسد در شرح و تبیین تعالیم نبوی منبع دیگری برای تعالیم اسلامی است و قابل استناد است.قرآن «منبع قانون» می تواند باشد اما کتاب قانون نیست. به مفاد کتاب قانون عینا باید عمل کرد در همه جا و همه زمانها. اما منبع قانون در دستگاه اجتهاد با شرائط زمانی و مکانی سنجیده می شود و سپس قانون وضع می شود.
پرسش: آیا این حدیث «ان دین الله یسیر فیسروا هذا الدین» حدیث معتبری است؟ پاسخ: در حد اطلاع حقیر عبارت «ان دین الله یسیر
اسلام ملازم با هیچ حکومتی نیست، هر حکومتی که مسلمانان بپسندند و با ایمان مردم سرجنگ نداشته باشد پذیرفته است. من قائل به «لزوم جدایی نهاد دین از دولت» هستم اما معتقد به امکان «جدایی دین از سیاست» نیستم.
مصحف عثمانی به دلیل کاستی های خط کوفی در نقطه و اعراب و گویشهای مختلف و اشتباه برخی قراء به چندین قرائت تلاوت شده است. اکثر قریب به اتفاق این اختلاف قرائات باعث تفاوت معنی نمی شود.در موارد اختلافی هیچیک از قرائات متواتر نیستند.
پرسش اینجانب سؤالی از جناب عالی در باره زندگی مسیح از دیدگاه قران دارم. بر اساس اعتقاد مسلمین و روایت صریح قران (۴:۱۵۷) مسیح کشته
قربانی کردن خارج از مکه به عنوان بدل از قربانی حج در ماه ذیحجه مجاز است، چه در وطن چه در غیر وطن. اولی ذبح به نیابت حاجی همزمان با مراسم حج است، اما در صورت عسر و حرج تا پایان ماه ذیحجه می توان آنرا به تاخیر انداخت. مهم این است که گوشت قربانی به مصارف شرعی آن برسد و تلف نشود.
پرسش: در اینکه صلاح چنین است تا در مواجهه با ذکر نام خلفای ثلاث ، ادب را مراعات کنیم ، حرفی نیست. اگرچه برخی معتقدند
آیات جهاد دستورالعمل مواجهه مسلمانان با همه غیرمسلمانان بویژه اگر تعرضی به مسلمانان نکرده باشند نیست. اسلام دین صلح و مداراست، اما در مقابل تعرض و حمله نظامی مسلمانان موظف به دفاع شرافتمندانه از خود است. اشکال زمانی آغاز می شود که کسی بخواهد آیات جهاد را خارج از زمانه و زمینهی خود تعمیم دهد. این تعمیم خلاف نص قرآن و مخالف روح قرآن و اسلام و تعالیم پیامبر است.
پرسش: عبارت «رب تال للقرآن و القرآن یلعنه» را از جهت صحت و سقم روایی ارزیابی فرمائید؟ پاسخ: غزالی چنین مطلبی را در احیاء
پیامبر خدا (ص) با کسی که به مسلمانان متعرض نشده بود و وفای به عهد کرده بود، هرگز نجنگید. چه در مکه چه در مدینه حقوق مردم را رعایت کرد. قدرت منش و روش او را تغییر نداد. آیات سوره توبه و انفال و غیر آن تنها دربارهی «جنگ تدافعی» است.
خلفای راشدین، امهات مومنین و صحابهی پیامبر (ص) از آن رو که برای اکثر مسلمانان مورد احترام هستند، از جانب شیعیان اهل بیت (ع) باید محترم شمرده شده به این معنا که به آنها اهانتی نشود، انتقاد مودبانه از ایشان هم هیچ اشکالی ندارد.
حدیث غدیر خم در کتب معتبر اهل سنت نیز روایت شده متواتر است و هیچ مسلمانی نمی تواند صدور آن را از پیامبر (ص) انکار کند.اختلاف شیعه و سنی در مفاد سخن پیامبر (ص) و معنای مولی و ولایت است. اهل سنت مراد پیامبر (ص) را نصرت و محبت علی بن ابی طالب می دانند، در حالی که شیعه می گوید مراد سرپرستی است نه محبت. اینکه مراد پیامبر (ص) چه بوده یک حرف است، اینکه اکثریت صحابه در آن زمان و بویژه بعد از رحلت پیامبر (ص) چه فهمیدند حرف دیگری است. اینکه غلط فهمیدند با اینکه تعمدا خلاف مراد پیامبر شان عمل کردند تفاوت دارد.
اجرای هر یک از احکامی که باعث وهن اسلام شود، تا مادامی که چنین است متوقف می شود. اگر وهن اسلام قرینه پی بردن به خطا در استنباط اصل حکم شود، کشف از به سر آمدن زمان اعتبار حکم و به زبان دیگر نسخ آن می کند.
اگر آمین به عنوان دعا ادا شود چه بعد از حمد، چه در جای دیگر نماز اشکالی ندارد، و باعث بطلان نماز نمی گردد.
به معنای خاص کلمه پیروان کلیه ادیان و آئینهای غیر از اسلام (از جمله بهائیت) کافر محسوب می شوند. اما به معنای عام آن تنها غیر اهل کتاب و غیرموحدین کافر به حساب می آیند. انکارخاتمیت پیامبر اسلام (ص) و اعلام نسخ شریعت او از سوی بهائیان آنها را از اسلام خارج کرده بنا به تعریف خاص در زمرهی کافران قرار می دهد. واضح است که در تعریف عامِ کافر رسالت پیامبر(ص) دخیل نیست. بهائیان کافر نیستند. نسبت کفر به کسانی که خود را موحد میدانند محل اشکال است.
برده داری زائیده شرائط خاص اجتماعی و اقتصادی و سیاسی بوده است و یکی دو قرن قبل در همه جای دنیا عالم گیربوده است. قرآن در پی تعدیل شرائط بردگان بوده، در قرآن دستور آزادکردن بردگان هست اما حکمی برای برده گرفتن و کنیز گرفتن نیست. در اینکه دیه زن نصف دیهی مرد است آیه ای در قرآن نیست! احادیث موجود در این زمینه ناظر به شرائط خاص اقتصادی گذشته هسند. من قائل به تساوی دیهی زن و مرد هستم. در قرآن آیه ای درباره سنگسار کردن (رجم) نیست! این حکم از یهودیان به میان مسلمانان سرایت کرده، احادیثی هم درباره آن هست که ناظر به شرائط خاص گذشته است. من مجازات رجم را از جمله مجازاتهای منسوخ می دانم که در زمان ما غیرقابل اجراست.
پیامبر به نص قرآن بشری مثل بقیهی آدمها بوده، اما به او وحی می شده است. قرآن خودش گفته که وحی را حفظ می کند. وحی الهی عاری از خطاست. پیامبر هم داعی برای گناه کردن ندارد، متقی و مطهر و مخلَص است و بر اینگونه آدمها شیطان تسلطی ندارد. آنچه را هم که به نام دین به پیروانش تعلیم داده از خدا فرا گرفته و خطا در آن راه ندارد. خارج از حوزهی دین هم انسانی عادی بوده است.
مالیات دولتی و انفاقهای دینی دو امر مجزا از هم هستند و یکی جای دیگری نمی گیرد. انفاق واجب شرعی که «همه اموال» انسان بیش از کفاف سالانهی او را در بر می گیرد یکی است. مقدار آن بین بیش از یک چهلم و کمتر از یک پنجم است.حالت مطلوب خمس و وجوهات شرعیه پرداخت آن به صندوقی است که زیر نظر نمایندگان مراجع هزینه شود و دخل و خرج آن کاملا شفاف یاشد و ثبت شود و جایی برای تشخیص و تصرف شخصی باقی نباشد.
برای تماس می توانید از نشانی ایمیل
[email protected]
استفاده کنید.